سلام
دختری م ۲۰ ساله، میخوام درباره اختلاف بین من و مادرم بگم، با هم ۱۹ سال اختلاف سنی داریم، اولین اختلاف مون از همون بچگی که ۶ سالم بود با به دنیا اومدن برادرم پیش اومد، خوش حال بود که پسر به دنیا آورده، کل فامیل هم خوش حال بودن، اینم منو از یاد برد کم کم.
حتی تو روی خودم نگاه میکرد میگفت نو که اومد به بازار کهنه میشه دل آزار، بچگی هام با کلی فرق گذاشتن بزرگ شدم، فرق گذشتن هاش باعث شد از داداشم هم دیگه خوشم نیاد، ولی باز هم باهاش مهربونم، میگم اون بچه س تقصیر نداره تا این که بزرگ شدم و حسادتش بیشتر شد، منو رقیب خودش میدونه، همه ش منو با خودش مقایسه میکنه که من خوشگل تر از تو ام، تو زشتی، یا جلو بقیه منو خورد میکنه و میگه فلان درس رو افتاده (اینم بگم وضع درسم خوبه و سراسری میخونم)، یا میبینی تو جمع فامیل نشسته میگه ایکس(برادرم) صد برابر r(خودم) استعداد داره و یا سر شستن لباس هام همه ش منت میذاره.
لازم بود برم دکتر زنان ۳ ماه درد کشیدم، جدی نگرفت بعد از ۳ ماه که کار به خونریری رسید، قرار شد ببره گفتم زودتر میبردی این طور نمیشد، گفت با بابات میرفتی، خودتون هم میدونید که هر حرفی و نمیشه به بابا گفت دخترانه هستند بعضی حرف ها.
↓ موضوعات مرتبط ↓ :
تعامل با خانواده (۵۱۹ مطلب مشابه) روابط مادر و دختر (۸ مطلب مشابه) درد دل های دختران (۱۱۸ مطلب مشابه)