سلام
سوال بی جوابی دارم که نمیدونم کی و چطور میتونه حلش کنه. وقتی به خودم و دوستام و عمری که بیهوده از ما گذشته ، نگاه میکنم اشک تو چشام میاد و قلبم درد میگیره. کی میخواد جواب عمر از دست رفته ما و اینده مبهم ما رو بده ؟ گناه ما این وسط چی بوده که باید این همه عذاب و سختی رو تحمل کنیم؟
ماهایی که دوران بچگیمون هر خانواده پنج شش تا بچه قد و نیم قد داشت ، شهرستانی ها معمولا پدرهامون شهر غربت کار میکرد سه چهار ماه یکبار میدیدیمش، با نداری و مشقت بزرگ شدیم، با همون نداری مدرسه مون رو عالی تموم کردیم ، وارد دانشگاه که شدیم میدونستیم عشق و عاشقی مال بچه پولدارهاست سرمونو انداختیم پایین به امید تحصیل و بعد کار و بعد ازدواج تا ارشد و دکتری پیش رفتیم، همه خوشی ها رو رو خودمون بستیم و از نظر عاطفی و حتی جنسی به خودمون بارها و بارها نه گفتیم، الان چی داریم؟
کار؟ ، زندگی؟ ، همسر؟ ، بچه؟ ، خونه و ملک و سرمایه؟
با شغلی که دو ریال ارزش نداره ، قراردادی، امروز هست فردا نیست، درامدی که کفاف ده روز از سی روز رو نمیده.
در حالی که هم سن و سال هامون که از همون دیپلم رفتن سر کار، الان برای خودشون اوستا کارن، خونه و ماشین دارن، بچه هاشون دیگه دارن برا خودشون مرد میشن و برای دختراشون کم کم داره خواستگار میاد.
من و امثال من که دختریم و دیگه احتمال ازدواجمون تقریبا صفره ( سی و سه سالمه، دکتری و قراردادی یه شرکت ) پدر مادر هامون سنشون رفته بالا و بعضا فوت شدن، یک عمر تنهایی رو چطور میخواییم به دوش بکشیم و به چه گناهی؟
چقدر باید کار کنیم ( تازه کو کار؟ ) تا بتونیم تنهایی زندگیمون رو بچرخونیم؟ دوران پیریمون چی میشه؟ نیاز عاطفی و جنسیمون چی میشه؟
باز هم من خیلی بهترم از هم دوره ای هام . غرور رو گذاشتم کنار و به کار سطح پایین رضایت دادم، خیلی از دوستام بیکارن یا حق التدریسی با حقوق خیلی کم. حداقل ده تا از دوستای نزدیک خودم که دکتری هم دارن بیکارن و اون هایی هم که شاغلن کار مناسب ندارن.
همه چیزمون رو الکی و برای هیچ باختیم. ای کاش میشد دوباره به دنیا بیایم و زندگیمونو جور دیگه ای رقم بزنیم.
بیشتر بخوانید ...
دیگه نمیکشم، دیگه نمیخوام این زندگی رو ...
سهم من از این زندگی فقط کلفتی پدر و مادرم هست
نمیدونم سرنوشتم چرا اینجوری شد ؟
سر طبیعی ترین مسائل زندگی جیگرم خونه
این که یه دختر مجرد خونه بگیره و مستقل بشه بده ؟
چطور خانوادم رو قانع کنم که سر کار برم ؟
صبح تا شب توی خونه حسرت زندگی دوستانم رو می خورم
چرا منو کسی نمیخواد؟ ، این سوال شده عقده
تنها چیزی که تا آخر عمر با منه حسرته
یک دخترم که در آستانه 30 سالگی دچار بحران شدم
دختر 28 ساله ای هستم که دیگه هیچ هدفی ندارم
← مسائل دختران جوان (۲۳۵۳ مطلب مشابه) ← مسائل اجتماعی روز جامعه (۶۳۴ مطلب مشابه) ← ازدواج و مسائل گوهران کشف نشده (۱۳۳ مطلب مشابه)
- ۱۱۳۳۲ بازدید توسط ۸۶۷۴ نفر
- جمعه ۱۸ فروردين ۹۶ - ۲۱:۵۰