سلام وقت تون بخیر
من یه پسر ۱۸ ساله ام که سال آخر دبیرستان هستم از اول دبیرستان هدفم رو درس و کنکور قرار داده بودم و میخواستم در راستای علاقهام وارد دانشگاه بشم و رشته مورد علاقم رو بخونم و همه چیز رو فقط در درس و دانشگاه میدیدم ولا غیر...
از اون سن تا به حالا اصلاً به کار کردن توی بیرون فکر نکرده بودم ولی حالا که رسیدم به سال آخر دبیرستان به فکرش افتادم شدید.
متاسفانه امتحانات ترم اول و دوم که حالا هم در حال برگزاری هستن رو به فجیعترین حالت ممکن دارم شرکت میکنم جوری ک اصلاً امیدی به قبول شدن و اخذ دیپلم ندارم.
وضعیت درسم خیلی خرابه و اصلاً دیگه به رفتن به دانشگاه فکر نمی کنم مگر اینکه یکسال پشت کنکور بمونم که قصدش رو هم دارم ولی اون قدر از درس حالت دلزدگی پیدا کردم که بگن درس بخون می گم جونمو ازم بگیرین ولی نگین درس بخونم چون از لحاظ روانی کاملاً خالی کردم و احتیاج دارم به اینکه یه مدت به خودم استراحت بدم ولی استراحت نه از نوع استراحت مطلق بلکه منظورم رفتن سر یه کار دیگه هست
بنظر خودم اگه برم سر کار دیگه ای می تونم خودم و ذهنم رو برای به استارت مجدد برای درس خوندن آماده کنم
ولی باز هم متاسفاته باید اعتراف کنم که من با ۱۸ سال سن توی محیط اجتماعی هم کارآمد نیستم و ضعف دارم
[خودم دلیلش رو بی مسئولیتی و عدم تربیت و آموزش صحیح خانوادهام می دونم]
ولی با این حال من در محیط بیرون ناکارآمد هستم و اینو قبول دارم و بهش معترف هستم
مدتی هست فعلاً از وادی درس اومدم بیرون و فکر میکنم اگه برم بیرون و جایی مشغول بشم بهتره برای یه مدت تا بتونم هم درآمدی کسب کنم هم به خودم بیام
ولی من تو پیدا کردن کار اون هم نه کار تخصصی بلکه حتی کار کارگری ساده هم ناتوان و مستاصلم، خودم از این بابت خیلی پیش خودم شرمسارم.
شاید وقتی که دارین این حرفها رو می خونید میگید چه آدم دست و پا چلفتی واقعاً!
تو پاتو از چهار چوب در بزاری بیرون کلی کار ریخته...
ولی باید بگم منی ک واقعاً از عهده این کار بر نمیام خیلی برام سخته.
هر از چند گاهی به خودم می گم تو پسری، جای شکرش باقی دختر نیستی اگه دختر بودی میخواستی چه کار بکنی؟؟
توی سایت دیوار دنبال آگهی استخدامی بودم، کار بود خیلی هم بود خصوصاً توی تهران، ولی کارها به این صورته که شیوه پرداخت حقوق ماهانه هستش و تا پایان هر ماه باید من برم و بیام و بابت این رفت و آمد ها هم باید هزینه کرایههارو داشته باشم ک همین هزینه کرایهها هم تا یک ماه هزینه کمی نیست
نمیتونم بابت کرایهها هزینه کنم چون باید هزینه ش رو از خانوادهم بگیرم طبیعتاً برای یک ماه اول اون ها کمکم کنن تا بتونم جایی مشغول بشم ولی این بهترین حالت ممکنش هست
من نمیتونم به اون ها بگم می خوام برم سرکار و می خوام این سرکار رفتن پنهونی باشه چون اگ اون ها در جریان قرار بگیرن نه تنها کمکی نمی کنن بلکه سرزنش می کنن ک تویی ک قرار بوده درس بخونی و کنکور قبول شی کار کردنت چ معنی میده و متاسفانه بازم باید بگم ک اون ها بیسوادن و منو درکم نمی کنن ک براشون توضیح بدم من امسال نمیتونم نتیجه بگیرم بهتره برم جایی مشغول شم
بنابراین دنبال کار روز مزد بودم ک باز توی سایت دیوار یه کار روز مزد توی یه شرکت تولیدی و صنعتی به چشمم خورد با صاحب آگهی تماس گرفتم و جویای کار ک شدم گفت همین فردا بیا برای مصاحبه..
فردای اون روز رفتم به همون ادرس کار و شرکت تولیدی صنعتی بود ولی گفتن ما استخدام و چنین کسی ک آگهی بزاره بابتش رو نداریم اینجا خوش اومدین.. سرکار بودم اون روز به هر روی..
دست از پا دراز تر مسیر برگشت به خونه رو که طی میکردم به یه میدون که رسیدم دیدم یه جماعت از اتباع افغانی اون جا نشسته بودن گوشهای.. بین شون البته ایرانی هم بودن.. خودم متوجه شدم ک اون جا میدون هست و اونها هم بابت کار اون جا بودن اینکه کسی بیاد و اونها رو ببره سرکار و باهاشون روز مزد حساب کنن
جلو تر رفتم با یکی شون ک ایرانی بود سلام و احوال پرسی کردم گفتم اینجا نشستن و منتظر بودن واقعاً میارزه؟ کار هست؟ گفت، هعی! خالی از لطف تیست از تو خونه بودن بهتره
منم رو حساب اینک کسی بیادو منو سرکار ببره و یه حقوقی بگیرم اون روز تا عصری اون جا معتل شدم ولی دیدم اتباع افغانی اون قدر تعدادشون زیاد بود و برای رفتن به سرکار هول بودن ک من دربرابر اون ها شانسی ندارم بی خیال شدم برگشتم خونه..
حالا واقعاً هیچ امیدی به سرکار رفتن ندارم دلم میخواست توی این سن دستم توی جیب خودم باشه و درآمد داشته باشم ولی با این اوصاف خیلی ناامیدم نمی دونم بقیه چه طوری میرن و جایی مشغول میشن!!
من یه رابطه عاطفی هم با دختری داشتم که خیلی جدی شده بود و اون دختر داشت برای ازدواج مون برای دو سه سال دیگه برنامه ریزی میکرد منم باهاش هم عقیده میشدم
ولی بعد از اینکه به شرایطم نگاه کردم دیدم منی ک هم توی درسم خوردم به بن بست هم از پیدا کردن کار عاجزم نمیتونم بهش قولی بدم با این وضع بلاتکلیفی...
بنابراین بدون اینک بهش دراین مورد صحبتی کنم اون رابطه رو درحال حاضر تو حالت تعلیق گذاشتم
دختره از دستم شاکی هست ولی منم از این زندگی و خانوادم ک منو زایدن و هیچ توانایی بهم یاد ندادن شاکیام
جوری ازشون قطع امید کردم ک هیچ جای آیندهی نامعلومم تصورشون نمیکنم، یعنی نمیتونم بکنم.
حالا که تا بخش زیادی شرایطم رو در جریانتون گذاشتم ازتون خواهش میکنم شماها ک تجربه دارین منو راهنمایی کنین من اعتراف میکنم هنوز خیلی چیزهارو نمی دونم ک باید باد بگیرم از مهارتهای اجتماعی گرفته تا.....
بگین چطوری میتونم با ایجاد درآمد به شرایطم ثبات بدم؟
اصول کار پیدا کردن چیه؟
با صاحب کار برای اولین بار چطور باید حرف زد؟
← کسب و کار (۵۷۶ مطلب مشابه) ← مطالب کاربران (۸۹۱ مطلب مشابه) ← درد دل های پسران (۹۷ مطلب مشابه) ← مشکلات اقتصادی پسران (۱۹ مطلب مشابه)
- ۲۱۵۷ بازدید توسط ۱۴۵۶ نفر
- چهارشنبه ۲۴ خرداد ۰۲ - ۱۱:۳۴