با سلام و درود فراوانبه خوانندگان گرانقدر
در این مقاله می خواهیم در مورد خانواده سمی و ترک خانواده سمی صحبت کنیم. مخاطب این مقاله جوانان و نوجوانان هستند که خانواده مسمومی دارند و دیگر تاب و توانی برایشان نمانده است. در ابتدا اینکه، لزوما هر خانواده ای مسموم نیست و فکر نکنید چون دیشب با پدر یا مادرتان دعوا کرده اید پس خانواده شما مسموم است و باید آنها را طرد کنید. این مقاله برای کسانی است که واقعاً خانواده مسمومی دارند و قصد دارند مستقل زندگی کنند و به اصطلاح از صفر شروع کنند. امّا خانواده مسموم چه خانواده ای است. بیایید با ویژگی های آن آشنا شویم:
1: قهر و دعوا اگر در خانواده نباشد، روزشان شب نمیشود. در این خانواده همه با هم مشکل دارند. جواب صبح به خیر هم را نمی دهند. کارهای تضاد انجام می دهند. صبح تا شب مستقیم و غیر مستقیم با هم دعوا دارند و و اگر ابزار و شرایطش مهیا باشد، یکدیگر را میکشند. پدر و مادرهای این خانواده در دهه 70 ازدواج کرده اند که البته حالت های خاص هم وجود دارد. اصولاً اساس و بنیاد این خانواده بر اساس فامیل سالاری برپاست و فقط آنان هستند که ستون خانواده را نگه داشته اند. و والدین شما در بیرون از چارچوب خودشان با هم بسیار خوب هستند و طوری رفتار می کنند که گویا بهترین خانواده فامیل هستند و هیچ مشکلی برای فرزندان و خودشان وجود ندارد. حالت هایی هم وجود دارد که هر دو فرزندان شان را دوست دارند امّا به محض اینکه ببینند مثلا ًفرزند دختر از پدرش و فرزند پسر از مادرش طرفداری می کند و یا بالعکس، با او بد رفتاری می کنند و به اصطلاح طردشان می کنند.
2: دائم به شما گیر می دهند و عصبانیت شان را سر شما خالی می کنند. این هم بگویم که اگر نوجوان هستید و این رفتارها را مشاهده می کنید فکر نکنید که خانواده سمی دارید. در این دوره از سن کاملاً طبیعی است که پدر و مادرتان به شما گیر بدهند. این حالت برای جوانانی است که به بلوغ عقلی کامل رسیده اند امّا همچنان قربانی هستند و پدر و مادرشان آنها را از این گرفتاری رها نمی کنند.
3: شما را محدود می کنند و اجازه انجام هیچ کاری را ندارید. اکر دانش آموز دبیرستانی هستید در این شرایط فکر نکنید که خانواده شما مسموم است بلکه آنها نگران آینده شما هستند و این محدود کردن و اجازه ندادن در این دوره تحصیل طبیعی است. این برای افرادی است که واقعاً در خانه زندانی هستند و خانواده شان به هر نحوی مانع پیشرفت شان می شوند و محدودشان می کنند. و علاوه بر آن آزارشان هم می دهند.
4: شما همواره نقش یک قربانی را بازی می کنید. همیشه به شما انرژی منفیز می دهند. محبت واقعی مادرانه یا پدرانه را احساس نکرده اید و مهمتر از همه، حسی که به هنگام نزدیک شدن به منزل به شما دست میده خیلی مهم است. این توصیف را از یک جوان غربی که خانواده سمی داشت به یاد دارم:« حس عجیبی است، فرض کنید از یک میهمانی یا جای خوبی در حال برگشت به خانه هستید، امّا هر چقدر به منزل نزدیک تر می شوید هاله شادی ای که شما را در برگرفته است، تبدیل به هاله افسردگی و غم و اندوه می شود و تا زمانی که کلید را در خانه می اندازید، این حس شادی کاملاً از بین رفته است.» وقتی این وصف را از این جوان شنیدم، خیلی دلم به حالش سوخت و متوجه شدم چقدر از این خانواده ها زیاد داریم.
در پرانتز هم بگویم که شناسایی این خانواده ها به شدت مشکل است. بدین معنا که هیچ شخصی حتی یک روانشناس به اندازه شما با خانواده شما معاشرت نداشته است تا بداند آیا واقعاً شما در خانوادۀ سمی زندگی می کنید یا نه. پس باز هم تأکید می کنم. تجربۀ بودن با خانواده سمی یک تجربه دائمی است. مربوط به روز، ماه یا حتی سال نمیشود بلکه مدت های زیادی همراه شماست. شاید از زمان بچگی وجود داشته است. شاید هم به مرور ایجاد شده باشد. پس در تشخیص اینکه خانواده شما مسموم است یا نه، محطاطانه عمل کنید و تا مطمئن نشدید، تصمیم نگیرید.
5: اعضای خانواده دارای مشکل روحی-روانی هستند. و حتی با اصرار شما هم قصد ندارند پیش روانشناس برود. معمولاً هم یک نفر از اعضای خانواده این گونه است که اکثراً پدرها یا مادر ها هستند. کمتر حالتی پیش می آید که خواهر یا بردار دچار این مشکل باشد. گرچه، اگر واقعاً این مشکل در آنها وجود داشته بدانید که با احتمال 25% تا بعضاً 50% ارثی است و شما هم دیر یا زود به آن مبتلا خواهید شد یا شاید هم شده باشید امّا با میزان کمتری. پس قبل از اینکه مانند آنها شوید، به روانشناس مراجعه کنید یا با کسی در مورد آن حرف بزنید ( نه فامیل!) این مشکلات روحی-روانی که می گویم، تقریباً غیر قابل شناسایی هستند چون همانطور که اشاره کردم، آنها انسان های دو رویی هستند و فقط باید با آنها زندگی کرد تا چهره واقعی شان را دید. مثلاً حرف زدنشان مانند دعوا کردن است. با همه دعوا دارند. پای تلفن با همه دعوا می کنند. با همسایه ها دعوا می کنند. کارهایی با وسواس زیاد (از نوع مخرب) انجام می دهند. سرخود کارهای مخرب انجام می دهند.
6. به طور مستقیم یا غیرمستقیم می گویند که دوست تان ندارند. البته در بسیاری از موارد این از جانب رفتارهای بد فرزندان شان است. که آنها واقعاً از آنها نا امید شده اند و دیگر دوست شان ندارند. مثلاً فرزندشان فاسد شده است و تبدیل به انسان بدی شده، به نحوی که خلاف آن چیزی است که تربیتش کرده اند. در این شرایط خانواده مسموم نیست بلکه فرزندان مسموم هستند. منظور من این شرایط نیست. منظور من زمانی است که افراد بیرون از خانواده از شما راضی هستند و همیشه با لبخند پیش دیگران از شما یاد می کنند. با شما مهربان هستند و دوستتان دارند. شما را به سبب رفتارهای صالح، تحسین می کنند. و شما به یقین می رسید که آدم مسمومی نیستید و در جامعه، یک شخص محترم و ارزشمند شمرده می شوید. (البته لزوماً وقتی تعدادی از دوستان هم سنتان رفتارتان را تحسین می کنند دلیل بر این نیست که شما فرد خوبی هستید. شاید آنها هم مثل شما باشند و از همین نظر رفتارهای شما را سالم می پندارند.
اگر واقعاً می خواهید بدانید که انسان مسمومی نیستید باید در جامعه ای بزرگتر از فضای دوستان قرار بگیرید و این نمونه ها را بسنجید. مثلاً محیط کار یا دانشگاه یا جامعه ای که اختلاف سنی متنوعی دیده می شود و آنها شما را می بینند.) اندکی از موضوع خارج شدیم. منظورم چیست که می گویم خانواده دوستتان ندارند. این شرایط را تصور کنید؛ وقتی به دنیا میآیید، پدرتان شما را در آغوش نمی گیرد، هیچ وقت نشده زمانی که ناراحت یا افسرده هستید، مادرتان کنارتان بنشیند و بگوید چه شده عزیزم؟ من اینجا هستم. یا در کودکی وقتی با پدرتان به فروشگاه میروید، او شما را رها کند امّا بعد از یک ربع پشیمان شود و شما را برگرداند. یا هر وقت نیاز به محبت یا آغوش پدر یا مادر دارید، او شما را پس بزند و بگوید من کار دارم بعداً، امّا هیچ بعدنی وجود ندارد. یا زمانی که والدین تان جلوی روی شما بگویند:«ما اصلاً بچه نمی خواستیم، زودتر برو، ازدواج کن، برو سربازی دو سال ازت راحت باشیم» یا به هر نحوی شما را طرد کنند. اینها نمونه بارز یک خانواده مسموم است که شما را نمیخواهد.
امّا تأکید می کنم، موضوع خیلی گسترده تر از این حرف هاست. باید این موارد تداوم داشته باشد تا مهر تأیید بر مسموم بودن خانواده به آنها زده شود. پس فکر نکنید یک دعوای ساده یا قهر ساده یا حتی یک بحران یک یا حتی دو ساله می تواند خانواده شما را سمی کند. بلکه اینها به سبب شرایط بیرونی به وجود آمده اند و به لطف خداوند از شما گذر خواهند کرد. ما در حال بررسی یک شرایط دائمی یا شرایطی که سال هاست شروع شده و تمام نمی شود اشاره می کنیم.
امّا باید چه کرد؟ راه حل چیست؟ می توان درمانی انجام داد یا باید برای همیشه از آنها خداحافظی کرد؟ باید بگویم شرایط متفاوت است. برای یک جوان یا نوجوان مستقل شدن آن هم به صورت ناگهانی سخت است. پس باید تا آن روز مشخص که در ادامه به شما خواهم گفت چه روزی است باید صبر کنید. از چیزهای کوچک شروع کنید.
1: می توانید کمتر جلوی چشم آنها باشید. بیشتر خود را مشغول به چیزهای مفید مثل مطالعه مشغول کنید و در انزوا بمانید. خانواده هیچ وقت نمیتواند فرزندش را به مطالعه زیاد متهم کند. بیشتر برای موبایل و شبکه های اجتماعی صادق است.
2: اگر شرایط اول را ندارید باید ببینید در چه فضایی می توانید باشید که آنها حضور نداشته باشند. مثل محیط کار یا دانشگاه. دیر به خانه بروید، بگویید سرم شلوغ است و کار زیادی دارم. مثلاً تا ساعت 7 بعد از ظهر کلاس دارم یا مثلاً شرایط کاری بحرانی شده باید تا شب در شرکت بمانم. اگر شرایط سالم مهیاست همین کار را انجام بدهید. یعنی خانه باید صرفاً محل خواب شما باشد. شب دیر به خانه آمدن و صبح زود از خانه بیرون رفتن بهترین راه حل است. خدا را چه دیدید؟! شاید لطفی به شما عطا کرد و خانواده متوجه عدم حضور شما شدند و قدر وجودتان را دانستند.
3. اگر بدی دیدید خوبی کنید. برایشان کادو بخرید و بگویید دوستشان دارید (حداقل تظاهر کنید!) شاید مشکل آنقدر ها هم بحرانی نبود و اگر متوجه شدند در خانواده عشق وجود دارد، از مسمومیت آنها کم شود. یا کمتر با شما بد باشند.
4.اگر شرایط مهاجرت تحصیلی برایتان وجود دارد، دریغ نکنید چرا که بهانه خوبی برای دور بودن از یک خانواده سمی است.
5: باز هم اگر شرایطش است، تشکیل خانواده خودش راه حلی مناسب برای شروعی دوباره و خلاص شدن از شر خانواده مسموم است.
در ادامه راه هایی وجود دارد که واقعاً دور از انصاف بوده و در جامعۀ متدین و مذهبی نهی شده اند امّا باز هم راه حل محسوب می شود.
6: کسب و کاری راه بیندازید و پولی جمع کنید. اگر می توانید با کمک های مالی دوستانتان یک منزل اجاره کنید و نگویید کجا زندگی می کنید. این طرد کردن مطلق محسوب می شود. یعنی خداحافظ خانواده. استقلال مالی راه اصلی جدا شدن از خانواده سمی است.
7: اگر هم مهاجرت تحصیلی تان می تواند طولانی مدت باشد یا اینکه در جایی خارج از شهرتان تحصیل می کنید و خوابگاه دارید، باز هم می توان به صورت متداوم از خانواده سمی دور بود و دیگر سراغشان را نگرفت.
اینها راه حل هایی بودند که به ذهن بنده رسید و همانطور که گفتم، موضوع خانواده سمی بسیار باید با دقت بررسی شود و هر رویداد بزرگ یا کوچکی مبنی بر مسموم بودن خانواده نیست. ترجیحاً خودتان تصمیم نگیرید بلکه با یک مشاور صحبت کنید. مگر اینکه به یقین رسیده باشید. باز هم اگر مطلبی در ذهن دارید باعث خرسندی بنده خواهد بود اگر به اشتراک بگذارید.
پایان.
← تعامل با خانواده (۵۱۹ مطلب مشابه) ← مطالب کاربران (۸۹۱ مطلب مشابه)
- ۲۵۴۴ بازدید توسط ۱۵۸۵ نفر
- پنجشنبه ۴ اسفند ۰۱ - ۲۱:۴۵