تقریباً 24 ساله بودم، موقعیت ازدواج نداشتم. نه چون خودم سخت گیر بودم یا خواستههای تجملاتی داشتم، بلکه چون کلاً کسی به من معرفی نمیشد.
از طرف دیگه تو محیطی بودم که همه فقط تو سر من میکوبیدن که چرا با کسی دوست نمیشی و تو املی و عقب مونده ای و غیر اجتماعی و منفی بافی و ... گفتم بهتر خب دوست پسر میگیرم!
بعد این جوری نبودم که با هر کسی بتونم دوست شم، برام شخصیت و رفتار و طرز فکر طرف مهم بود.
عاطفی هستم، اگر میخواستم دوست پسر داشته باشم باید طرف می تونست به نیازهای عاطفی من توجه کافی نشون بده. احتمال وابستگی مم بالا بود در نتیجه باز هم نمیشد با هر کسی وارد رابطه شم.
امّا اکثریت اون هایی که اهل این روابط بودن کلهم داستان شون با من فرق داشت، اون ها تو خیابون بابت اندام یه نفر شماره میدادن یا میگرفتن. یا تو دور دور (یعنی شروع ارتباط از روی سطحی ترین شناخت شروع میشد و دیگه هیچی دیگه دیده نمیشد)
اون ها تنها ملاک شون جذابیت ظاهری بود که یه مدتی خوش بگذرونن. اگر حالا اخلاق رفتار طرف خیلی رو مخ بود خب کات میکردن میرفتن سمت نفر بعدی! وابستگی و دشواری نداشتن که !
آدم هایی که اهل روابط کوتاه مدت هستند به نظر من اساساً نمی تونن عاطفی باشن (چون آدم عاطفی از تعدد روابط کوتاه مدت نه لذّت می بره نه می تونه تحمل کنه). خواستههای من برای اون ها بی معنی بود و روحیه مشابهی اصلاً نداشتیم. و از همه مهمتر امکان سوء استفاده بالا بود.چون آدم ناجور توشون زیاد بود.
وقتی یک کاری خلاف عرف جامعه ست انجامش هزینه بر میشه و اون موقع است که هر کسی حاضر نیست اون همه هزینه رو بپردازه. افرادی که چیزی برای از دست دادن ندارن امّا هزینهای هم ندارن که بپردازن! در نتیجه احتمال زیادی داشت که آدم های کلک باز یا به لحاظ اخلاقی سطح پایینی باشن و براشون آسیب زدن به دیگری خیلی رفتار طبیعی بود.
نهایتاً اون فکر برای همیشه در حد یه فکر تو ذهنم باقی موند و هرکز حتی ذره ای نتونست به واقعیت نزدیک شه، و اینکه منم دیدگاهم این بود که حالا که یه آدم حسابی می خوام پیدا کنم و خیلی چیزها رو برای دوستی می خوام چک کنم خب چه کاریه دوست پیدا کنم؟! خب همون برای ازدواج بهش فکر میکنم دیگه
"الی خانم"
← مطالب کاربران (۸۹۱ مطلب مشابه)
- ۶۸۲۱ بازدید توسط ۵۰۸۴ نفر
- پنجشنبه ۲۵ آبان ۰۲ - ۰۷:۴۵