تقریباً 24 ساله بودم، موقعیت ازدواج نداشتم. نه چون خودم سخت گیر بودم یا خواستههای تجملاتی داشتم، بلکه چون کلاً کسی به من معرفی نمیشد.
از طرف دیگه تو محیطی بودم که همه فقط تو سر من میکوبیدن که چرا با کسی دوست نمیشی و تو املی و عقب مونده ای و غیر اجتماعی و منفی بافی و ... گفتم بهتر خب دوست پسر میگیرم!
بعد این جوری نبودم که با هر کسی بتونم دوست شم، برام شخصیت و رفتار و طرز فکر طرف مهم بود.
عاطفی هستم، اگر میخواستم دوست پسر داشته باشم باید طرف می تونست به نیازهای عاطفی من توجه کافی نشون بده. احتمال وابستگی مم بالا بود در نتیجه باز هم نمیشد با هر کسی وارد رابطه شم.
امّا اکثریت اون هایی که اهل این روابط بودن کلهم داستان شون با من فرق داشت، اون ها تو خیابون بابت اندام یه نفر شماره میدادن یا میگرفتن. یا تو دور دور (یعنی شروع ارتباط از روی سطحی ترین شناخت شروع میشد و دیگه هیچی دیگه دیده نمیشد)
↓ موضوعات مرتبط ↓ :
مطالب کاربران (۸۹۱ مطلب مشابه)