↓ موضوعات مرتبط ↓ :
مسائل اعتقادی (۱۲۲۸ مطلب مشابه)
سلام
دوستان عزیز در زمینه ازدواج معلولین مباحث و نظرات مختلفی مطرح شده است، لیکن موضوعی که در این میان مورد غفلت قرار گرفته است ازدواج معلولین با تحصیلات بالا است که متاسفانه مشکل تر از ازدواج معلولین عادی است .
زیرا با توجه به اینکه تحصیلات و موقعیت اجتماعی بالایی دارند و اکثرا الان شغل خوبی دارند یا در آینده خواهند داشت اما در عین حال بخاطر معلولیت پیدا کردن فرد کفو برای ازدواج براشون دشواره، این وضعیت خصوصا در مورد دختران معلول تحصیلکرده حادتره، حال بنظر شما چه راهکارهایی برای حل این مشکل وجود داره؟
سلام
به نظر شما ارزش پسرا رفته بالا یا دخترا خودشونو بی ارزش کردند؟
قبلا می خواستی با دختری دوست شی میبایستی 2/3 ماه بیفتی دنبالش تا اگه دلش خواست شمارتو بگیره حالا معلوم نبود زنگ بزنه یا نزنه ولی الان چی؟ ادم از (یه طرف خوشش میاد و از طرف دیگه بدش میاد) به خاطر این خوشش میاد چون دوست پیدا کردن شده کار 5 دقیقه از طرفی که بدش میاد بخاطر اینه که بعضی از دخترا هیچ چیزی رو بد نمی دونن یا بد معنایی براشون نداره یا شایدم خودشونم باورشون شده کالا محسوب میشن .
به نظر شما همین دخترایی که با دوستی همه چیشونو از دست میدن نمی خوان شوهر کنن یا فکر میکنن همیشه پسری هست که باهاشون رفیق شه ؟
یا پیش خودشون نمیگن همین پسرایی که باکرگی دخترو ازش میخوان همینا فردا برای ازدواج دنبال دختر باکره میگردن و اینامیمونن و حوضشون ؟
(زیبارویی که می داند زیبایش ماندنی نیست پرستیدنی است)
سلام
خانومی 23 ساله هستم که تقریبا یک سال بعد از عروسیمون باردار شدم و الان یه پسر 3 ساله دارم.همسرم هم 28 سالشه.
مشکل من اینجاست تازگیا متوجه شدم همسرم به شدت به پسرم حسودی میکنه. البته دو سال اول اصلا اینجوری نبود و خییلی بچه دوست داشت ولی الان مثل یه بچه حسود شده گاهی به کاراش خندم میگیره و گاهی هم نگران میشم و احساس بدی دارم که شوهرم به بچه خودش حسودیش میشه میترسم در اینده برامون مشکل بشه..
مثلا به من میگه زیاد لوسش نکن یا از من توقع داره با یه بچه سه ساله مثل بزرگا برخورد کنم..
از وقتی بچه اومده رابطمون یه خورده محدود تر شده خوب..ولی من تمام سعیمو کردم براش کم نذارم ولی نمیتونم مثل قبل اونقد تو خونه ازاد باشم اونم جلوی بچه...دوست داره مثل قبل شیطونی کنم براش ولی جلو بچه نمیتونم که...اخه قبل از بارداریم از سر و کولش بالا میرفتم از بس شیطون بودم ولی الان دیگه مامان شدم مسئولیت دارم بالاخره..
سلام
من یه پسر 25 ساله هستم. به این نتیجه رسیدم که افرینش من دلیل بر مرگ من هست.تو رو خدا و مقدساتتون برام دعا کنین.
من مشکل مالی ندارم خدا رو شکر و راحت می تونم ازدواج کنم اما غریزه جنسی و عاطفی بد جوری منو اذیت می کنه.
حتما می پرسید خوب ازدواج کن. در یک کلام :"نمی تونم" حالا می پرسین چرا ؟ سعی می کنم از مشکلاتم براتون بگم.
راستش من بچه طلاق هستم و در سن 5 سالگی بودم که پدرم از مادرم جدا شد. هیچ برادری هم ندارم. من یک پسر بی عرضه هستم که اصلا عرضه انجام هیچ کاری رو ندارم.
شاید خنده تون بگیره حتی می ترسم از خیابون رد بشم. در کل خودم اقرار می کنم اصلا مردانگی ندارم و یه پسر سوسول بی عرضه بار اومدم.
علی رغم این که مطلقا مشکل مالی ندارم اما اصلا نمی تونم زندگی تشکیل بدم چون می دونم جنمشو ندارم.می دونم نمی تونم تکیه گاه امنی واسه یه دختر باشم. واسه همین کلا بیخیال ازدواج شدم و قیدشو زدم.
گفتم برای رفع غریزه جنسی برم صیغه کنم اما خوب به دلم نمی شینه.مشکل فقط با رفع نیاز جنسی که حل نمی شه... ادم همدم می خواد. گفتم خوب واسه خودم یه سگ می خرم و با سگم با هم زندگی می کنیم ولی بازم فهمیدم این جور نمی شه زندگی کرد.
حالا شما بگید من چه کار کنم؟تنها دوای من ازدواجه که صد البته به خاطر بی عرضگی باید قیدشو زد. حالا من تا اخر عمر چه جور زندگی کنم و چه پاسخی به نیاز های جنسیم و عاطفیم و تنهاییم بدم نمی دونم؟
سلام
پسری 26 ساله هستم در تعامل و ارتباط با خانواده به بن بست رسیدم لطفا منو راهنمایی کنید:
پدر و مادرم هیچ برنامه ای برای کار،ازدواج و زندگی من ندارن و نداشتن،از بچگی پدر اصلا اجازه اینکه من برام جایی کار کنم رو بمن نداده گفته فقط باید درس بخونی حتی زمانی که من دانشگاه میرفتم نذاشت من کنار درسم کار کنم نظرش این بود تو اگه بری سر کار درسو ول میکنی!
از طرفی اوضاع اقتصادی پدرم اصلا خوب نیس و فقط میتونه زندگی خودشو بچرخونه ولی من از همون ابتدا که وارد دانشگاه شدم میدونستم با فارغ التصیل شدم کار هم نیس تو این اوضاع برای مدرک تحصیلی.
در ضمن خدمت سربازی هم باید برم.از بچگی عاشق دختر یکی از فامیلای نزدیک بودم که از نظر پدر و مادرم خیلی خانواده و دختر خوبی هم هست من بیست سالم که شد از پدر و مادرم خواستم برن و صحبت بکنن ولی اونا گفتن تو باید اول درسو خدمت رو تموم بکنی و کار داشته باشی!
یه سال بعدش اون دختر ازدواج کرد و من افسردگی شدید گرفتم بحدی که نمیتونستم بخوابم،غذا بخورم و احساس مردن میکردم و پدر و مادرم هم که حالمو میدیدن هیچ کاری حتی از نظر فکری هم کمکی بهم نکردن،(دکتر نرفتم و هنوز هم بعد از پنج شش سال حالم کاملا خوب نشده)،بعد از این قضیه که خیلی سختی کشیدم بحر شکلی سعی کردم به زندگی برگردم و کارشناسی رو بگیرم،همون زمان ازشون سوال کردم برنامتون برای ازدواج من چیه،مادرم گفت فعلا هیچ برنامه ای ندارن!
پرسیدن سوال در مورد امکانات مالی خواستگار کار اشتباهیه ؟
خواستگارم از لحاظ مالی ازم پایین تره ، زیبا نیست و قبلا دوست دختر زیاد داشته
به دختری علاقمند شدم که از نظر مالی سطحش بالاتره
دوست دارم همسر آیندم تحصیلات و وضع مالی بهتری داشته باشه
انواع کفویت در ازدواج ← کفویت اقتصادی
مرتبط 2:
همسرم رو از میزان ارثیه م باخبر کنم یا نه؟
شوهرم در مسائل مالی آینده نگر نیست
مدیریت مالی خانواده ای که زن و شوهر شاغل هستند
تنفر از کمک مالی شوهر به خانوادش
برقراری تفاهم مالی در بین زن و شوهرهای شاغل
احساس میکنم شوهرم مسائل مالی خودش رو از من مخفی میکنه
دلیل مخفی کاری بعضی از مردان در مسائل مالی چیه ؟
اگه مردی مدیریت مالی نداشته باشه زن باید چکار کنه؟
مدیریت مالی خانواده بر دوش مرد باشه بهتره یا زن ؟
بیکاری یا مشکل مالی مرد رو عصبی می کنه ؟
آقایون با باجناقی که از خودشون وضع مالی بهتری داشته باشه کنار میان؟
آیا مردها بین حوزه اقتصادی و عشق و علاقه شون مرز میذارن ؟
تجربیات و ایده های شما در مورد مدل مدیریت اقتصادی خانواده
درد شرمندگی مردان در این اوضاع اقتصادی
سلام
از همه ی بچه ها ی اینجا یه درخواست دارم .. تو خیلی از پست ها دیدم مشکل ازدواج پوله .. لطفأ متأهل های اینجا بیایید بگید شما در ماه بجز خرج کرایه خونتون چند تومن خرج خانوادتون می کنید؟
مثلا اگر یک میلیون حقوق می گیرید ، جز بجز بگید چقدر پول نون می دید؟! یعنی سر ماه جمع پول وسایلی که میخرید چقدر میشه؟ می دونم نمی شه نتیجه کلی گرفت سلیقه ها و نوع خرید ها متفاوته ولی خب خوبه حداقل دستمون بیاد که خرج چرخوندن یه زندگی تقریبأ چقدر میشه ؟ هر کسی ام حوصله داره بنویسه در اون ماه از ضروریات چی و چقدر می خره؟ به طور مثال برای دو نفر در یک ماه چقدر گوشت مصرف میشه؟ یک کیلو ؟ نیم کیلو؟ یا اونایی که بچه دارن چقدر خرجشون بیشتر شده؟!
لطفأ همکاری کنید شاید باعث بشه یه تکونی بخوریم یخورده کمتر از پول نداشتن بترسیم ازدواج کنیم.
سلام
من یه دختر معمولی با وضع متوسط رو به پایین ولی آبرو مند ، قیافه میشه بگی خوب ،هی بدک نیست و تلاشام به هیجا ختم نشد و به خاطر جایی که زندگی کردم و نتونستم واقعا پیشرفت کنم .
الانم در حال تلاشم همچنان از موقعیت اجتماعی خودم به شدت ناراضی ،الان یه مدته حس می کنم چندان برا جامعم مفید نبودم اصلا برا چی بدنیا اومدم چه خدمتی کردم چرا من اینقد بی عرضم شاکیم از خودم همیشه با خودم دست به یقه ام
حالا شرایط پسرایی اینجا اکثرا میشه گفت عالی و دختراش عالی تر !
آخه طرف 25 سالشه داره دکترا می گیره 29 سالشه بهترین کار و موقعیت
دخترا ما شاء الله همه ته تخصص و دانش و قیافه توپ و اندام بسیار توپ تر ، شکر خدا مشکل مالی هم که ندارن اکثرا مشکلات عاطفیه
خدایی من اگه یکی از شرایط شما رو داشتم صدام در نمی اومد حال می کردم با زندگی
بابا چقد حسودی نکنیم اکثر پسرام میرن هر جا جواب نه میشون
آقا سوال من اینه آیا دختری و پسر معمولی هم در اینجا پیدا میشه اگه هستین خبر بدین
عزیزانی که شرایطتون اینقد خوبه خدایی لذت ببرید از داشته هاتون ،جایی ما هم سبز
عزیزان کسی هست مثل من باشه تو این سایت یعنی معمولی رو به پایین . بدون هیچ تخصص خاصی
مرتبط:
چکار کنم نسبت به پیشرفت اطرافیانم حسودی نکنم؟
دارم دیوونه میشم، نمیدونم چرا انقدر حسودم
حسود شدم، دلم نمیخواد کسی از من سرتر باشه
لطفا بگید چیکار کنم حسودی نکنم ؟
سلام خدمت دوستان
بنده دختر 20 تا 24 ساله ساله و ممنون میشم راهنمایم کنید
سوال من اینجاست که با وجود این که خوب تربیت شدم ( به گفته اقوام البته ) ولی یک سری از مهارت هایی دخترانه رو ندارم خیلی نمی تونم با ناز حرف بزنم خیلی اهل ناز کردن و از این جور کارا نیستم ولی همیشه سعی می کنم خوب لباس بپوشم ترو تمیز باشم و خیلی هم مودبم مشکل اینجاست که نتونستم واقعا اون چیزی که هستم رو به بقیه نشون بدم
یعنی شاید در نگاه اول نتونم کسیو به خودم جذب کنم باید یه مدت کنارم باشه و بهش خود حقیقیمو نشون بدم که یکم زمان بره و طرف متوجه میشه که من چقدر دختر مهربون و وفادار و شوخی هستم (البته می دونم که با اعتماد به نفس هم هستم:D)
تو پست هایی مختلف می خونم که بعضی ااز خانوما گفتن که با یه پسری کاملا اتفاقی آشنا شدن و خیلی مرد خوب و پاکی هست و اخلاقشونم به هم خیلی نزدیکه واز این جور قضایا ..و خودشونم دختری هستن که اهل دوستی با جنس مخالف نیستند خیلی با حیا هستند واقعا چطور اتفاقی آشنا می شید راهشو به ما هم بگید
کجا آشنا می شید که ضمن حفظ پاکی و حیایی دخترانتون ، طرف مقابلتون رو به طور کامل میشناسید واگه باهاش تماس نداشته باشید و بیرون نرید
گاهی وقتا حس می کنم شاید این منم که دارم زیادی سخت می گیرم واقعا دوس دارم با کسی ازدواج کنم که همونی باشه که می خوام آیا باید از راه دوستی وارد شم
دوس دارم اگه قراره ازدواجی هم در کار باشه قبلش یه شناختی از همسرم داشته باشم و محلی که زندگی می کنم این اجازه رو به من نمی ده با خواستگارام نمی تونم صحبت کنم اگر هم صحبتی میشه کم هست و 80 درصد به ازدواج منتهی میشه و عوض هم نمی شه
در سایت همسر یابی هم نمی تونم ثبت نام کنم به خاطر اینکه خانوادم به شدت مخالف هستند
سلام
یه سوال دام از اونایی که تو دانشگاه تجربه ازدواج با همکلاسی و یا استادشون رو داشتن و دارن
میخواستم بدونم چطوری بودین که توجه استاد و یا همکلاسیهاتون به شما جلب شده و به ازدواج منجر شده؟
فعالیتهای سر کلاسی زیاد داشتین؟ ظاهرتون خوب و عالی بوده؟ یا نه چی بوده که باعث جلب شدن توجه همرتون و در نهایت ازدواج با استاد و یا همکلاسیتون شده؟
من خیلی دوست دارم با همکلاسی و یا استادم تو دانشگاه ازدواج کنم!خییییلی خییییلی زیاد این مدل ازدواج واسم جذابه! مهارت مخ زنی و دلبری و... کلا تعطیله !
ولی خدا رو شکر ظاهر خوب و تیپ موجهی دارم. سنگین رنگینم هستم! ولی در کل سر کلاسام بصورت خودکار خیییلی اروم میشم . نه فعالیتی نه خود نشون دادنی! هیچی!
از طرفیم همونطور که گفتم عاشق ازدواج این مدلیم! چه کنم بنظرتون؟ راهش چیه؟
مرتبط:
بدون هماهنگی با والدینم، از دختر مورد علاقه م اجازه خواستگاری گرفتم
بهترین برخورد با پسری که در دانشگاه از یه دختر مذهبی خواستگاری میکنه
پسرم، در دانشگاه از دختری خوشم اومده که دقیقا شبیه منه
چرا تفاوت سنی در ازدواج لازمه ؟
اختلاف سن در ازدواج چقدر اهمیت دارد؟
تجربیات شخصی متاهلین در بحث اختلاف سن در ازدواج
در بحث ازدواج به حرف والدین ، مشاور و قلب خودتون گوش کنید
اختلاف نظر شما با والدین در خواستگاری تا چه حد مهمه ؟
چطور به والدینم بفهمانم که نیاز به ازدواج دارم؟
آیا پدر و مادر ها باید در انتخاب همسر دخالت کنن ؟
برای انتخاب همسر از پدر و مادرم کمک بگیرم ؟
سلام
راستش من پزشکیمو تموم کردم و دارم دوره طرحمو شروع میکنم. خدا رو شکر همسر خیلی خوبی دارم و اوضاع مالی خیلی خوبی هم داریم و اصلا نیاز به کار کردن من نیست. همسرم اصرار داره که دوره طرحم ( که حدود شونزده ماهه ) که تموم شد برا ازمون تخصص درس بخونم و ادامه تحصیل بدم. خودشونم دکترا دارن و دارن برا پست داک یه مدت از ایران میرن.
الان من دو تا گزینه دارم
۱.همسرم میتونه پارتی بشه و منو تو همون ارگانی که هست استخدام کنه به عنوان پزشک عمومی با حداقل درامد ماهی شیش هفت تومن. من ساعت سه از سر کارم برگردم خونه . هیچ مسئولیت سنگینی ندارم کارم پشت میزه و امضا کردن استعلاجی هاست و بعدش برم خونه ترگل و ورگل به شوهر و پسر گلم برسم و چون اصلا خسته نیستم با پسر کوچولوم بازی کنم و درساشو کار کنم برا شوهرم کیک بپزم و به خودمم برسم حتی به فکر نینی دوم هم باشم اما شوهرم این مدلی دوس نداره و میگه تو نخبه بودی حالا میخوای بری پشت میز چهار تا کاغذ امضا کنی و برو پیشرفت کن ما به پول هم احتیاج نداریم برو تا مدارج بالا ادامه تحصیل بده . بعدم ممکنه خبر قبولی تخصص دوستامو بشنوم و خیلی حالم گرفته بشه که از اونا جا موندم .
کلا ادم حسودی هستم و اگه کسی تو فامیل شوهرم از نظر علمی از من جلو بزنه خیلی حسودیم میشه
۲.حالت دوم اینه که من برم امتحان تخصص بدم که باید اقلا یه سال زندگیمو تعطیل کنم درس بخونم .کلی هزینه کنم برا کلاس کنکور دستیاری. بچم بی مادر میشه. ممکنه شهرستان قبول بشم و مجبور بشم شوهرو بچمو ول کنم و برم. فرض محالم تهران قبول بشم چند شب در ماه خونه نیستم و وقتایی که خونم خستم یا باید درس بخونم و نمیتونم به شوهر و بچم برسم.
بعدش چهار سال طرح تخصصو حتما باید برم شهرستان و زندگیمو ول کنم و باز از شوهرم جداشم شوهرم زن میخواد پسرم مادر میخواد . بعدش اداره شوهرم فقط پزشک عمومی میخاد و من با تخصص فقط میتونم مطب بزنم و چون تخصصای جراحی دار رو دوس ندارم ممکنه تو بقیه تخصصا درامدم از ماهی هفت تومنم (که با مدرک عمومی میتونم در بیارم) کمتر باشه.
اما شوهرم اینجوری بهم افتخار میکنه و خودمم از نظر علمی ارضا میشم.
بگید من باید چی کار کنم؟
سلام بر همگی
پسری 25 ساله هستم مدرک کارشناسی دارم و سربازی رفتم . میخوام ادامه تحصیل بدم ازدواج کنم و همزمان یه کار مناسب برای خودم دست و پا کنم انشاءالله.
البته الان یه کار نیمه وقت با حقوق پایین دارم و شرایط خانوادمون طوری هست که نمیتونم ازشون کمک مالی بخوام و با توجه به اینکه برادر بزرگم بعد از ازدواج داره با ما زندگی میکنه و دو تا از اتاقامون دست اونه پس تا اون خونشو نساخته و با ماست من نمیتونم ازدواج کنم که اونم حداقل 4 یا 5 سال دیگه طول میکشه .
در مورد ادامه تحصیل هم با وجود اینکه در رشته برق مخابرات لیسانسمو گرفتم اما خیلی دلم میخاد در یکی از رشته های علوم انسانی ادامه تحصیل بدم البته من نمیخوام حتما شغلم مرتبط با رشتم باشه حتی شغل های آزاد هم میتونه خوب باشه .
در مورد خودمم اینکه من یه آدم آروم مذهبی و کم حرفم که تا حالا با هیچ دختری رابطه نداشتم به امید داشتن یه همسر و همدم خوب و با حیا در آینده .
حالا من از شما عزیزان میخوام بهم مشورت بدین با این شرایطی که من دارم کدوم یک از خواسته هامو در اولویت قرار بدم .