من زنی ۳۴ ساله هستم که سه تا بچه دارم من یه مشکل دارم و اون این هست که مادر من ۶۳ سال دارد و من هر وقت فکرشو میکنم که مادم میخواهد حالا یا بعد از چند سال بمیرد ناراحتی عجیبی میگیرم .
به طور خلاصه بگم خیلی بهش وابسته هستم خونشون هم نزدیک خونه ی خودمه و خیلی رفت و آمد داریم وقتی مثلا فکر میکنم قراره یه روز بمیره واقعا از دنیا و بچه هام دلسرد میشم نمیدونم چکار باید بکنم خیلی زیاد به خاطر این موضوع گریه میکنم و این تو زندگیم خیلی تاثیر گذاشته .
من واقعا دوسش دارم و از بچگی بهش وابسته هستم با این که میدونم این دنیا ماندنی نیست و بالاخره هممون یه روزی میمیریم بازم برای مادرم غصه میخورم این شده واسه من یه مرض دوست دارم زودتر از اون بمیرم تا مرگ مادرم و نبینم نمیدونم چرا شاید پدرم مادرمو خیلی در گذشته اذیت کرده ما هفت تا بچه ایم و من کوچک شونم همشون از پیش مادرم رفتن ولی من به خاطر این وابستگی نتونستم برم
لطفا بهم بگید چکار کنم خیلی تو زندگی اذیت میشم گاهی وقتها فکر که نه مطمئنم مادرمو از شوهر و بچه هام بیشتر دوست دارم تو رو خدا راهنماییم کنید چکار کنم تا از این حالت بیرون بیام ممنون
میترسم که شاهد مرگ عزیزانم باشم
فکر می کنید نوع مرگتون ممکنه چطور باشه؟
گاهی اوقات در اوج خوشی به فکر مرگ می افتم
بعد از فوت یکی از همسایه ها ، نگرانم که مرگ منم نزدیک باشه
به خاطر فوت دوستم روحیه خوبی ندارم
← تعامل با خانواده (۵۱۹ مطلب مشابه)
- ۸۳۳۶ بازدید توسط ۵۷۹۰ نفر
- سه شنبه ۲۶ آبان ۹۴ - ۱۸:۲۶