- ۱۹۵۵ بازدید توسط ۱۳۳۱ نفر
- يكشنبه ۲۴ اسفند ۹۳ - ۲۱:۴۶
فرم انگشتای دستم خیلی بد شدن و ناخنام واقعا بد فرمن البته اگه بشه اسم شون رو گذاشت ناخن!!حالا این موضوع ر اینجا مطرح کردم که از کاربرای خانواده ی برتر سوال کنم که شما چه راه حلی و واسه ناخن نخوردن و رشد ناخن هام پیشنهاد میدین امکان کاشت ناخنم ندارم چون برای نماز خوندن به مشکل بر میخورم.
پیشاپیش از پاسخ هاتون ممنونم.
دوستدار شما آرتا دخت
پرکاربردترین پست های خانواده برتر :
بهترین درسی که می تونید به یه نوجوان بدید چیه؟
بهترین درسی که در عمرتون گرفتید چی بوده؟
اگه پسری رو در رو ازم خواستگاری کرد چی بگم؟
اگر زنی 2 روز قبل از شوهرش کتک خورده باشه و در حالی که هنوز جای کبودی رو صورت و بدنش نرفته شوهر با پررویی تمام درخواست رابطه یجنسی کنه آیا زن در این شرایطم موظفه قبول کنه؟
چطور میتونم خودمو به مردی بسپرم که هنوز صدای التماس کردنم بهش برای اینکه دست از کتک زدنم برداره تو سرم می پیچه؟
آیا تو این شرایطم اگه بگم نه مورد لعن فرشته ها قرار میگیرم؟!
من از لحاظ روحی واقعا نمیتونم بپذیرمش
زن تحت هیچ شرایطی حق نداره دست رد به سینه شوهرش بزنه؟
واقعا همیشه باید تمکین کنه؟
سلام
15 سالم بود که ازدواج کردم به خاطر ظاهرم خواستگار زیاد داشتم از یه خانواده معمولی مذهبی، بعد از چند ماه متوجه رفتارای مشکوک نامزدم شدم، اینقدر بچه بودم که حتی نمیدونستم بوسیدن همسر به شکل معاشقه هم وجود داره! ولی همسرم کاملا حرفه ای بود ولی من خنگ تر از این حرفا بودم، کاملا آفتاب و مهتاب ندیده.
اگه بخوام کامل تعریف کنم داستان زندگیمو شاید چند جلد کتاب بشه پس کوتاهش میکنم
بالاخره فهمیدم نامزدم روابط گسترده نامشروع داره و خواستم به خانوادم بگم که گفت خودشو میکشه منم بچه بودم و باورم میشد چون خیلی هم دوستش داشتم کوتاه اودم ولی این داستان مدام تکرار میشد تا اینکه ی بار واقعا قرص خورد، میفهمیدم خیلی دوستم داره ولی بازم کاراشو ادامه میداد، منم دختری بودم که تا اون موقع مستقیم توی چشمای پسری نگاه نکرده بودم و شاید این رفتارام باعث شده بود که خیلی از پسرا بخوان همسرشون باشم...
بالاخره ازدواج کردیم چند ماه اول خوب بود تقریبا ولی بازم شروع شد تا جایی که همسر خواهرش بابت کاراش ازش نقطه ضعف گرفته بود و حس میکردم بدجور به من نظر داره، البته بگم من چادری و محجبه هستم و پایبند به خیلی از اصول
شکم درست بود ی بار توی این دعواهام با همسرم شوهر خواهرش بهم زنگ زد و گفت من همیشه ی جور دیگه به شما نگاه میکردم و چند تا حرف دیگه و گفت چرا کارایی که همسرت میکنه رو تو هم نمیکنی تا تلافی کنی؟ احساس کردم دارم جون میدم بهش گفتم اگر هزار تا بلای بیشتر از اینم سرم بیاد نمیدم به یک لحظه نگاه شرمنده بابام که بخواد با کار من شرمنده بشه و آبروش زیر سوال بره، تلفنو قطع کردمو...بالاخره رفتم خونه بابام ....
تصمیمو گرفته بودم دیگه تحملم تموم شده بود با اینکه عاشقانه دوستش داشتم چون اولین مردی بود که وارد زندگیم شده بود، یادمه ی شب خونه نیومد تا صبح فقط توی حیاط قدم میزدم و دعا میکردم که برگرده فقط برگرده سالم برگرده هر کجا هست مهم نبود برام...
بگذریم...
الان بیشتر از 3 ساله که از جدایی غیر رسمی مون میگذره و 1 ساله کاملا جدا شدیم
من رفتم دانشگاه و الان فارغ التحصیل شدم توی مقطع کارشناسی خیلی از پسرای دانشگاه کسایی رو واسطه میکردن که شماره منزلمونو بگیرن بیان خواستگاری ولی هرکدومشونو ی جوری رد میکردم چون دلم نمیخواست شرایطمو کسی بدونن
اما یکی بود که چند بار کسی (خانم فامیلشون) رو فرستاد که نظرمو عوض کنه ولی بازم قبول نکردم چون اصلا پسره رو ندیده بودم تا اینکه ی روز خودش اومد هزار بار رنگ عوض کرد ( من توی دانشگاه با پسرا حتی حرف نمیزدم خیلی مقید هستم به این مسائل ) و خواستشو گفت منم مجبور شدم شرایطمو براش توضیح دادم ولی اون روز بعد هم اومد و ولی من اهمیتی ندادم...
تا اینکه خواهرش اومد و من قبول کردم شماره خودمو بهش دادم ( از تمام این جریانات مامانم خبر داشت) قرار شد یک جلسه با آقا صحبت کنم توی اون جلسه بهم گفت:
یک ساله بدونه اینکه شما بدونید و من شرایط شمارو بدونم توی دانشگاه زیر نظرتون دارم حتی کادوی تولد امسالم از طرف دوستام پیدا کردن آدرس منزل شما بوده، توی این یک سال (من حتی توی این یک سال یک بارم ایشونو ندیدم) حتی یک بار ندیدن مستقیم توی چشمای پسری نگاه کنید، ی غرور دلپذیر توی نگاهتون بود که مردایی رو که از کنارتون رد میشدن رو میدیدین ولی مستقیم نگاهشون نمیکردین، من یک سال شمارو زیر نطر داشتم و برام مهم نیست قبلا ازدواج کردید چون شرعی و حلال بوده اما الان دخترا با 10 نفر غیر شرعی و نامحرم ارتباط دارن تا حدهای خیلی پیشرفته!
باز هم چند باری ایشونو با اطلاع خانواده دیدم و صحبت کردیم توی این مدت حس کردم خانوادش خیلی رضایت ندارن ولی چند مدت پیش اومدن خواستگاری و از وقتی مادرش منو دیده دیگه دست بردار نیست مدام زنگ میزنه!
حالا نمیدونم باید چی کار کنم میترسم تصمیمش از روی احساساتش باشه و بعدا زندگیم باهاش تلخ بشه و اینکه یه بار ازدواج کردم واسش پر رنگ بشه، ی بار بهشون جواب منفی دادم ولی بازم اومدن بعد چند مدت وقتی دیدمش خیلی لاغر شده بود از دوری من خیلی عذاب میکشه و اینهمه احساس منو میترسونه
خواهش میکنم باهام همفکری کنید من دیگه جای شکست ندارم
ی موضوع دیگه هم هست و اون اینکه ببخشید اینو میگم این سوالامو لطفا آقایون همکاری کنن، من نوع پرده بکارتم به شکلیه که پاره نمیشه تا زمان زایمان یعنی ازدواج کردن یا نکردنم توی این قضیه فرقی نمیکرده، و بعد از مدتی نزدیکی نکردن مثل اول میشه و این لذت واسه مرد همیشه مثل شب اوله، به نظرتون این قضیه رو به آقا پسر بگم یا نه؟ به نظرتون مهمه؟ یا به مادرش بگم؟ مادر خودمم حتی این قضیه رو نمیدونه
راستی من 24 سالمه و ایشون تا چند وقت دیگه 29 سالش میشه!
ایشوون وجود منو بیشتر از لیاقت خودش میدونه و واقعا احساساتش خیلی شدیده خواهش می کنم راهنماییم کنید
ببخشید که طولانی شد
مرتبط با ازدواج خانم های مطلقه:
با چه استدلال هایی پدرم رو راضی به ازدواج با یه خانم مطلقه بکنم؟
یه خانم مطلقه چقدر شانس ازدواج مجدد دائم رو داره ؟
مزایا و معایب زندگی با خانوم مطلقه
یه دختر مطلقه باید سطح توقعاتش رو در ازدواج مجدد پایین بیاره ؟
کسی هست که با یک خانم مطلقه ازدواج کرده باشه ؟
چرا ازدواج پسران مجرد با زنان مطلقه رایج شده؟
بعد از ازدواج با یه خانم مطلقه چه چیزهایی ممکنه آزارم بده ؟
چون مطلقه هستم می خوام پسری رو که بهم توجه داره از خودم دور کنم
چرا عده ای از پسران مجرد با مطلقه ها ازدواج می کنند ؟
مطلقه ام، می ترسم خواستگارم بعد از ازدواج پشیمون بشه
دختری مطلقه ام، ولی کسانی که به من معرفی می شوند مجرد هستند
آقایون گرامی میتونم بپرسم چرا همگی شما اعم از پیر و جوون چشم چران شده اید؟! درسته زنان هم بدحجابند ولی شما چرا دیگر؟!
اصلا چرا شما خیلی غیر طبیعی نگاه میکنید به خانمها ؟ چرا یک زن وقتی توی اجتماع هست از دست شما و نگاه سنگینتون و لبخندهای مضحکتون امنیت نداره ؟
حجاب و چادر و متانت هم جلو دار شما نیست؟! چرا واقعا بگید چی میخواهید ؟ چی میخواین با اون نگاه ها بدست بیارید؟!
---
سلام
عبارت "بعضی از" رو خودتون اضافه کنید !
مرتبط:
چرا یه مرد متاهل باید چشمش دنبال خانم های دیگه باشه؟
آیا شوهر چشم چرون نصیبم میشه ؟
چطور میشه تشخیص داد یه مرد چشم چرونه یا کنجکاو ؟
تاثیر چشم چرانی در وفاداری به همسر
کنترل چشم و نگاه نکردن به نامحرم چه فوایدی برای مردها داره ؟
سوال از خانم ها در مورد سختی کنترل چشم در مردان
چطور نگاهم رو توی یه شهر پر جمعیت کنترل کنم؟
سلام
ببخشید از کجا میشه فهمید که آدم گرم یا سرد مزاج چه شخصیتی داره و چطور میشه گرم و سرد مزاجی طرف رو تشخیص داد؟
ممنون
پیشنهاد :
کشف مزاج جنسی دختر بدون پرسیدن سوال در خواستگاری
من از کجا باید بفهمم گرم مزاج هستم یا سرد مزاج ؟
میشه تو خواستگاری بحث مزاج جنسی رو پیش کشید؟
سرمایی بودن ارتباطی به سرد مزاج بودن داره ؟
چطور به خواستگارم بگم سرد مزاجم ؟
به چه کسی سرد مزاج جنسی گفته میشود ؟
متاهلین ، تصورات شما از مزاج جنسی تون تا چه حد درست بود ؟
واقعا مردم سفید پوست سرد مزاجند ؟
راهنمای کشف مزاج جنسی در خواستگاری
ادعای گرم مزاج بودن در قبل از ازدواج و تعداد رابطه در بعد از ازدواج
آیا عاطفی بودن به گرم مزاجی ربط داره؟
نتیجه آزمون طبع شناسی ، ربطی به مزاج جنسی داره ؟
جنب شدن در خواب شرط گرم مزاج بودنه؟
پوست سفید و خواب زیاد از علائم سرد مزاجی محسوب میشه ؟
آیا اکثر مردم از لحاظ جنسی گرم مزاج هستند ؟
بین گرم مزاج بودن مرد و توانایی ارضای جنسی همسرش ملازمتی هست ؟
الان تو جامعه تعداد دخترها و پسرهای گرم مزاج خیلی رفته بالا ؟
رابطه گرمی مزاج و گرمی احساسات عاطفی در خانم ها
اگه ازدواج کنم مشکل سرد مزاجی من حل میشه
سلام با تشکر از سایت خوبتون
راستش دلم گرفته. از این زندگی تکراریم خسته شدم. تا پارسال حداقل امید این رو داشتم که کنکور بدم برم دانشگاه. ولی تو این 6 ماهی که رفتم دانشگاه هیچی تو زندگیم عوض نشده. همه چیز همون جوری بوده که هست. همیشه زندگیم فقط این بوده که بخور، بخواب، برو بیا، درس بخون. حتی فیلم دیدن یا کتاب خوندن هم واسم تکراری شده.
تو دانشگاه از همه دوستام 4 سال بزرگترم. آخه به خاطر یه سری از مشکلات جسمی و روحی که داشتم دوران دبیرستانم خیلی طول کشید. به نظرم همه دوستام و مخصوصا پسرا بچه ن. از همه بدتر اینکه هیچکس به من توجه نمیکنه. هیچ پسری اصلاً اسم منو صدا نمیزنه. با اینکه 23 سالم شده ولی حتی یه دونه خواستگار هم ندارم. و اینو هم بگم که متأسفانه یا خوشبختانه خونواده ی سطح بالایی دارم. هم از لحاظ مالی هم علمی. برای همین پدرم بسیار سخت گیرن. اندک کسانی هم که به خواستگاری میان برای خواهر بزرگم، مرتب ایراد میگیرن و اصلاً حتی اجازه نمیدن که خواستگار برامون بیاد.
سلام
من 22 سالمه و از لحاظ عقلی احساس میکنم همه ی دخترای همسنم و حتی بزرگتر یه جورایی عاقل نیستن. یا من زیادی هستم. ( بجون خودم نمیخوام از خودم تعریف کنم فقط سوال دارم خواستم توضیح بدم درباره ی خودم )
حالا به نظر من پسرهای همسن من که بچه و ناپخته به نظر میرسن.پسرای 26 یا 27 ساله هم که برخورد داشتم اونا هم قبول نداشتم.مرد نیستن.مردونه نیستن.هنوز جا دارن تا بزرگ بشن.یکسری عقاید و طرز فکراشون برای من خنده دار و از روی سطحی نگریه...
حالا اگر من یه خواستگار داشته باشم که بین 31 تا 32 سال سن داره اما عاقل و پخته و متینه و از نظر خودمو خانوادم عاقله بنظرتون اختلاف سنمون بالاست؟خیلی ممنون میشم اگر خودتون پاسخ بدید.مهمه برام.
در ضمن من اگر بخوام با همسرم 5 تا 7 سال اختلاف سن داشته باشم باید با 27 تا 29 ساله ازدواج کنم.خب اگر 25 ساله بشم میخوام با یه 30 تا 32 ازدواج کنم. حالا چه فرقی میکنه الان با 32 ازدواج کنم یا 3 سال دیگه!!!
البته با توجه به اینکه گفتم من احساس میکنم با بقیه همسنام متفاوتم و اونا رو کوچیکتر میبینم.من حتی احساس میکنم با این آقای 32 ساله اگر ازدواج کنم بازم باید مثل مامانا تربیتش کنم(والااااا)....الانم همه بهم میگن تو مثل مامانایی همش غر میزنی دستور میدی نصیحت میکنی...(یه ذرش شوخی بود...دیکتاتور نیستمااا)
ممنون میشم پاسخ بدید...سوالات دیگه ای هم دارم که ایشاالله در آینده میپرسم.
سلام
این روزا خیابونای همه شهرها شلوغه.....
همه مشغول خرید و اماده شدن واسه ایام عید...
وای که چه روزایی قشنگی..
روزهای اخر اسفنده... روزهای آخر سالی که همه باهاش خاطره خوب و بد داشتیم اما دیگه گذشت.....
من عاشق روزای آخر اسفندم... سعی میکنم روزای آخر اسفند حتما برم بیرون و حتی اگه خرید ندارم گشت بزنم
ذوق و شوق مردم, شلوغی بازار و مرکز خریدا .... منو به ذوق میاره سرزندم میکنه خریدای شب عید که بهم انرژی خاصی میده اما فقط خواستم یه چیزیو یادآوری کنم واسه مردم خوبم .
وسط همهمه و شلوغی روزای آخر اسفند یه چی یادمون نره:
کمک به نیازمندا
کسایی که با حسرت به خریدای بقیه نگاه میکنن بچه ای که بغض میکنه از این که دوستش کفش نو خریده مادری که نگاه حسرت بار دخترشو حس میکنه و پدری که ..... وای بدنم میلرزه
پدری که شرمنده زن و بچشه....
تا جایی که میتونیم
وسعمون میرسه
هر چند ناچیز دل این افراد و شاد کنیم
بهتون قوووول میدم حس بسیااار قشنگی بهتون میده
متفاوت بودن سال جدیدتون رو حس خواهید کرد
وجودتون پر از آرامش و انرژی مثبت میشه
هر چقدر که میتونیم
هر چقدر که دستمون میرسه به افراد نیازمند کمک کنیم باور کنیم اونها چشم انتظارند.....
شااااد باشییییید
--------------------------------------------
پاسخ :
سلام
گفتی پدر ، یاد سوالی که چند روز پیش یکی از شاگردام ازم پرسید افتادم با این مضمون :
چرا مردها لباس کهنه می پوشن ؟! چرا لباس نو نمی خرند ؟!
به افتخار تمام مردهای به ظاهر شلخته ! و به افتخار تمام زن های به ظاهر شلخته تر ! قیام کنیم .
موفق باشید.
یکسال پیش خواستگاری از اقوام دور داشتم که از هر جهت نظرم راجع بهشون مثبت بود. خودش و خانوادش و میزان تحصیلات و . . . .
خلاصه 98 درصد کاملا هم کفو بودیم ولی من اون زمان به دلیل درس و مشغله ذهنیم نیازمند زمان بیشتری برای شناخت ایشون بودم. ولی پدر و مادرم که خیلی هم موافق بودند نظرشون این بود که درست نیست زیاد منتظرشون بگذاریم و اینطوری بگی نه بهتره!!!
من واقعا شرایط روحی و فکری مساعدی نداشتم و با اینکه ایشون رو از هر نظر قبول داشتم نتونستم حرفم رو حتی راحت به خانوادم بگم. در آخر مادرم باهاشون تماس گرفت و گفت که جواب منفیه.
سلام به همه دوستان عزیزم
من پسری 24 ساله هستم. من با دختر خانومی 1 سال هس که نامزد هستیم و واقعا هر دومون عاشقانه همدیگرو دوس داریم. واقعا همه آرزوی صمیمیت و عشقی که بین ما هس رو دارن.
اما مشکل بنده این هس که من کلا از بچگی اعتماد به نفس و روحیه ی ضعیفی داشتم. متاسفانه از حدود 2 ماه پیشم من ریزش موی مردانه پیدا کردم. بخاطر این موضوع واقعن روحیمو باختم و بخاطر این مساله تابحال 2 بار خواستم رابطمو با نامزدم کاملا بهم بزنم اما ایشون اصلا راضی نمیشن:((( همش به منم میگن هر طوری که باشم به من علاقه دارن.
اما من واقعا نمیتونم. چون همیشه میخواستم از همه لحاظ براش بهترین باشم. من میدونم ایشون خانوم گرمی هستن, اما مطمئنم بخاطر این مساله در آینده ی زندگی مشترکمون, بخاطر اعتماد به نفس از دست رفتم هیچ وقت نمیتونم با ایشون رابطه داشته باشم و شک ندارم که ایشونم بخاطر این موضوع خیلی اذیت میشن و من نمیخوام این اتفاق بیفته.
سلام
من هفت ساله ازدواج کردم همسرم اغماری کار میکنه یعنی 14 روز خونه است و 14 روز سرکار . خودم و همسرم به شدت گرم مزاجیم .
روزی که میاد رابظه شروع میشه میرم غسل میگیرم و نمازمو میخونم .ولی به خدا خسته شدم بعضی مواقع با عرض معذرت روزی دو الی سه بار رابظه داریم موندم چیکار کنم ؟
نمیتونم نمازمو ترک کنم . از ظرفی هم نمیتونم هر روز برم و غسل بگیرم .اگه کسی تجربه داره یا راه حل و میدونه خواهشا کمک کنه . ممنون از دوستان
باسلام
سوالی خدمت خانومها داشتم. خصوصا خانومهای چادری
بنظرتون چادر لبنانی واسه یه دختر با قد 167 قشنگه؟؟ واسه قد بلندا خوبه ؟ به قد بلندا میاد؟
چادر لبنانی اصن به کیا میاد؟ (چادر لبنانی که استین داشته باشه )
چاق و گنده نشون میده؟
کمکم کنید
مرتبط:
درخواست راهنمایی برای خرید روسری
استفاده از شال و روسری رنگی به همراه چادر
روسری و لباس رنگی با چادر تحریک کننده است ؟
مَهرا نقش ، تولید کننده انواع ست روسری و ساق دست
چه جوری قشنگ تر چادر معمولی سرم کنم
چکار کنم که چادرم ثابت بمونه و عقب نره ؟
یه دختر چادری میتونه خوشتیپ و شیک باشه؟!
استفاده از شال و روسری رنگی به همراه چادر
چه نوع چادری برای دانشگاه مناسبه ؟
خواستگار در بحث ازدواج معمولا به پسری گفته می شود که از دختر مورد علاقه ی خود تقاضای ازدواج می کند ، گاهی این اتفاق منجر به تشکیل خانواده شده و گاهی هم چنین اتفاقی نمی افتد. البته گاهی پیش می آید که ماجرا برعکس شده و دختر خواستگار پسر مورد علاقه ی خود می شود .
در وبلاگ خانواده برتر دختران در مورد خواستگاران خود با دیگر کاربران مشورت می کنند ، پسران هم به عنوان خواستگار سوالاتی دارند که دختران آن ها را راهنمایی می کنند .
عده ای از دختران به دلایل مختلفی خواستگاران متعددی دارند و عده ای دیگر هم به دنبال این هستند که چرا خواستگاران کم و یا نامناسبی دارند و ... .
در خانواده برتر بحث های زیادی در مورد خواستگار و خواستگاری شده است که می توانید نتیجه ی بحث ها را در موضوعات زیر مشاهده بفرمائید :
بیشتر بخوانید ...
ظاهرا روشم برای بهم زدن خواستگاری بد بوده
تو خانواده ما تنها کسی که نظرش مهم نیست خود دختره
خانواده ها همه چی رو بین هم می برند و می دوزن و دست اخر دختر و پسررو میارن تا فقط چهره همدیگه رو دیده باشند
اگه من بگم که میخوام یه جلسه دیگه حرف بزنم تا بیشتر آشنا بشم انگار کفر گفتم!
همین میشه که دم آخر وقتی پسرو میارن و خوش و خرم فکر می کنند که تا هفته دیگه میتونند عقد رو بخونند من میزنم تو پک و پوز همه شون و میگم از پسره خوشم نیومد.
واقعا آیا راه حلی برای من هست ؟
من میخوام با شناخت اردواج کنم چی کار کنم ؟
مرتبط با کسب شناخت قبل از ازدواج:
مخالفت والدین با دوران شناخت طولانی مدت قبل از ازدواج
برای شناخت، یک جلسه خواستگاری بهتره از چند سال دوستی است
روش افزایش شناخت از دختر در یک جلسه خواستگاری
روش شناختن افراد خودخواه قبل از ازدواج
برای کسب شناخت در ازدواج های فامیلی چکار باید کرد ؟
جلسات خواستگاری رو برای شناخت کافی نمی دونم
در خواستگاری بهتر میشه طرف رو شناخت یا در دوستی؟
رفت آمد خانواده ها برای شناخت بیشتر در قبل از عقد
جلسه دوم خواستگاری - شناساندن نه شناختن
خواستگاری راهی درست برای شناخت