من از اون هایی بودم که همیشه افتخارم این بود که به ترکیب صورتم دست نزدم و خودم موندم و متاسفانه متاسفانه در مورد کسانی که دنبال جراحی های زیبایی بودن قضاوت میکردم.
الان سی سالم شده، عمق فاجعه رو در مراسم عروسی که اخیرا رفتم دیدم، دخترانی که مثل من خودشون موندن تنها و مجرد روی صندلی ها شون نشسته بودن و چه کسانی وسط بودن ؟
خوشگل های فامیل با همسران یا نامزدهاشون، من هر چی سعی کردم با دیدن این صحنه دیدم رو مثبت کنم و بگم حالا بیشتر دقت کن ببین بعضی ها هم طبیعی هستند و عمل نکردند، ... اره دقیقا بودن کسانی که طبیعتا زیبا بودن و نیاز به هیچ عملی نداشتن ولی باز همه چی برگشت به موضوع زیبایی و فرقی نمیکرد طبیعی باشه یا مصنوعی. باز به خودم گفتم تو و امثال تو لااقل درس خوندید، کار دارید و مستقل هستید، ولی اون حس ذاتی که درونم بود نیاز طبیعی هر آدم به داشتن یه همراه و همدم، نیاز به توجه و عاطفه، همه حس های مثبت دیگه م رو خفه کرد.
دختر نازیبا یا معمولی مگر به شانس بتونه تو این دوره زمونه بار زندگیش رو ببنده و از تمام لذت های ذاتی زندگیش که حق طبیعیش هست بهره ببره، دخترانی رو میدیم که موقع تولدش با مادرم رفته بودیم دیدنش و الان دست و دست همسرش بود و من و امثال من فقط نظاره گر خوشی اونها ...، شاید بگید حسادته، حتما هم حسادت بوجود میاد، مقایسه بوجود میاد، ولی همین حسرت ها و حسادت ها وقتی به مرور برای من تکرار شده، میشه عقده و عدم اعتماد به نفس.
↓ موضوعات مرتبط ↓ :
نداشتن خواستگار مناسب (۷۸ مطلب مشابه) ازدواج و مسائل گوهران کشف نشده (۱۳۳ مطلب مشابه) جراحی های زیبایی (۲۵ مطلب مشابه)