سلام

یه چیزی منو تو زندگیم آزار میده، خیلی وقته این صفحه رو دنبال میکنم دیدم خیلی ها از مشکلات شون صحبت کردن منم گفتم مشکلی که دارم رو اینجا بگم ...

من دختری هستم که دارم وارد سن ۲۶ سالگی میشم، دو سه سال پیش یه خواستگار فامیل داشتم ردش کردم، پدرم خیلی بهم فشار آورد جواب مثبت بدم چون مورد مناسبیه، ولی من هیچ علاقه ای به این خواستگار نداشتم، ترسیدم تو زندگیم اثرات منفی بذاره نخواستم گند بزنم به زندگی خودم و یکی دیگه .

همه گفتن علاقه بوجود میاد بعدش، ولی من قبول نکردم، مشکل اینجاست که بابام یه تهدیدی کرد که اگه اینو قبول نکردی دیگه اجازه هیچ خواستگاری رو نمیدم که دیگه بیاد، پدرم دوست داره حرف حرف خودش باشه، اوایل تهدیدش رو جدی نگرفتم الان که ۲۶ سالم داره میشه خیلی افکار میاد تو سرم که نکنه فرصت های ازدواجم از دست بره دیگه نتونم ازدواج کنم.

از تنهایی در آینده خیلی میترسم، افسردگی گرفتم، شب ها قبل از خواب به بدبختی هام که فکر میکنم اینقدر اشک میریزم که نمیدونم کی خوابم میبره، پدرم به شدت سخت گیر و عصبیه، نمیدونم چرا تو زندگیم تو اوج جونیم با همچین مشکلی مواجه شدم، دوستانم رو میبینم حسودیم میشه بهشون که چطور سر و سامون گرفتن نمیدونم چکار کنم؟

من آدم تو داری هستم، با کسی نمیتونم مشکلم رو در میون بذارم بگید من با این مشکل چکار کنم؟


مخالفت خانواده با ازدواج با فرد مورد علاقه:

دختر مورد علاقه م گفت دیگه فایده نداره برو پی زندگی خودت

به خاطر ارتباط پنهانی با دخترم مورد نظرم، پدرش مخالف ازدواج ماست

خانواده های ما با ازدواجمون مخالف هستند

مادرم عکس های پروفایل دختر مورد علاقم رو دیده و مخالف ازدواج ماست

مادر پسر مورد علاقم ظاهر منو نپسندید و مخالف ازدواج ماست

چکار کنم خانواده م با ازدواجم در سن پایین مخالفت نکنن

خواهران خواستگارم با ازدواج ما مخالف هستند

مخفیانه با دختر خالم برای ازدواج ارتباط دارم چون پدرامون مخالف هستند

خانواده خواستگارم با ازدواج ما مخالف هستند

مادر خواستگارم به دلیل این که بیوه هستم مخالف ازدواج ماست

با وجود مخالفت خانوادم با یه پسر کوچکتر و تحصیلات پایین تر ازدواج کردم

مخالفت مادر با ازدواج به دلیل بی پولی پدر دختر

خانوادم بشدت با ازدواج مجدد ما مخالفت میکنن

فقط به خاطر مخالفت خواهرش از ازدواج با من منصرف شد


مرتبط با ناراحتی از پدر:

مدتی هست که احساس میکنم کاملا از پدرم متنفرم

پدرم کلا هیچ ارزشی برا ما قائل نیست

از پدرم دیگه رسما بدم میاد

شوخی های پدرم عین مته رو روانمه

با پدرم هر روز دعوا دارم، دعوای خیلی بد

علت بسیاری از بیماری های روحی من پدرمه

حرفها و حرکات پدرم آزارم میده

به خاطر اعتیاد پدرم هر جا رفتم خواستگاری، نه شنیدم

از دست پدرم شدم یه آدم عصبی

میخوام ازدواج کنم ولی پدرم خرج جهیزیه م رو نمیده

از پدرم که خرجی نمیده شکایت کردیم

دختری هستم که پدرم منو شیطان بزرگ میدونه

برای پدرم مهم نیست که من تو چه شرایط بحرانی قرار دارم

پدرم مگه پادشاهه که سفره براش پهن کنن و جمع کنن ؟

خواستگارام به خاطر پدرم منصرف میشن

دختر 16 ساله ای هستم که پدرم حالش ازم بهم میخوره

من فقط آرامش میخوام، چیزی که تو خونه ی پدرم ندارم

پدر و مادرم منو بدبخت کردن

دخترانی که پدرشون معتاد هستند چه حسی نسبت به اونا دارن ؟

حالم از رفتارای مضخرف پدرم بهم میخوره

الان که از مادرم بدم میاد راحت ترم

دیگه تحمل زندگی با پدر و مادرم رو ندارم


برای مطالعه نظرات کاربران در این مورد، کمی پایین تر بروید یا اینجا را (کلیک-لمس) کنید.
خوشحال خواهیم شد اگر اطلاعات یا تجربیاتی که دارید را با ما در میان بگذارید
↓ کپی لینک این صفحه برای ارسال به دیگران ↓
↓ مطالب مشابه بیشتر در دسته بندی(های) زیر ↓ :
نداشتن خواستگار مناسب (۸۱ مطلب مشابه) ازدواج فرزندان (۱۸۰ مطلب مشابه) درد دل های دختران (۱۱۸ مطلب مشابه) مخالفت خانواده با ازدواج (۳۷ مطلب مشابه)