خانواده برتر

فرمودید به شما تهمت میزنند و ... ایشون جرم قذف را مرتکب میشن ، اگر بتوانید چهار شاهد مرد جور کنید که در دادگاه به نفع شما شهادت بدهند و یا مدرکی قابل استناد مثل فیلم ضبط شده از ایشون هنگامی که به شما تهمت میزنند ، تهیه کنید ، میشه به جرم قذف ، علیه ایشون اقامه ی دعوا کنید ، دادگاه احتمالاً به نفع شما رای میدهد ، و اگر مجازات انجام بشه ، یک مقدار حساب کار دستش میاد و میفهمه که نباید کرکره مغز را پایین بکشد و فرفره ی زبان را باز کند ، خلاصه یک تکانی به خودش و رفتارش میده  و  میفهمه مثل انسان باید با شما رفتار کنه.

عزیزم هر طور شده از اون خونه برو بالاخره کارای سطح پایین زیاده به همه بگو پدرت فوت کرده اینطوری بمونی که نابود میشی یا اگه میتونی درس بخون برو شهر دیگه خوابگاه که اونم فکر نکنم با این اوضاع خونه بتونی درس بخونی یا برو مثلا پرستار بچه شو شبانه روزی جاهایی که مادر بچه هم خونست حالا همه جا واسه تحقیق نمیان من خودم ی مدت دنبال پرستاری بودم واسه بچه بعضیاشون سفته میخواستن بعضیاشون میگفتن میایم محلتون واسه تحقیق بعضیاشونم هیچی مخصوصا وقتی مادر بچه هم خونست حساسیت خیلی کم میشه مخصوصا اگر جثه ریزی داشته باشی مردم بیشتر اعتماد میکنن کمتر میترسن چون تجربه دارم میگم 😊  خب حالا مادرت که نمیاد تو چقدر تحمل کنی😣 مادرتم اشتباه میکنه باید ی راهی واسه جدایی پیدا کنه😔

سلام به شما خواهرم   من یک چند موردی به ذهنم میرسه براتون مینویسم. 1-اگر از خانه دلگیر هستید و محیط خانه را دوست ندارید چون شما خانم هستید یک راهی که دارید این هستش که با  خوندن درستون یک شهری که دوست دارید قبول شید و در همانجا چه از طریق دانشگاه و چه از طریق یک دوست قابل اطمینان و یا یک استاد یک کار ساعتی و یا روزمزد هم شده پیدا کنید تا بتوانید به تحصیلتون هم ادامه بدید ، البته میدونم با شرایط خانه شما سخته ولی شدنیه، تنها راهش اینه که بهانه به دست پدرتون ندید و تا جایی که میتونید درس بخونید.( از این گزینه خوشتون نیومد مشکلی نیست پس گزینه 2 رو بخونید) 2-برای چنین افرادی که عصبی هستند مانند پدر شما یک راهکاری که وجود داره حتما خودتون پیش یک روانپزشک، تاکید میکنم روانپزشک نه مشاور چون پدر شما عصبی هستند و احتمالا دارو برای ارامش تجویز بشود و شرایط پدرتون رو بگید. واگر دارو هم بنویسه حتما شما را راهنمایی میکنه که چگونه دارو ها را مرتب به پدرتون بدید که خودش هم متوجه نشه و مطمئن باشید تاثیر بسیاری داره من  دیدم  که میگویم.( این گزینه چطور بود؟ براتون جالب نیست و حال و حوصله رفتن به دکتر و منتظر موندن چند ساعته مطب رو ندارید منم مثل شما از مطب دکتر متنفرم پس میریم گزینه 3) 3-یک ضرب المثل قدیمی هست که میگه سنگی رو که نمیشه تکون داد باید بهش تکیه زد. یعنی این که از راه دیگه وارد شی باید روابط خودت رو با تمام نفرتی که از پدرت داری برای بهبود زندگیتون  تغییر بدی و اونقدر باهاش خوب بشی که شرم داشته باشه ازت از همون جادوهایی که دخترا بلدند و پدرشون رو عاشق خودشون میکنند و همون بوسه دخترها به پدرشون  و یا نوازش های دختران به پدرشون و یا حرفهای زیبای دخترانه به پدر و همون چشم گفتن ها  تا بتونی بعد از مدتی باهاش رفیق شی و از اون طریق بتونی باهاش حرف بزنی و تا حدودی جلوگیری کنی از مشکلات بیشتری که به وجود میاره و هرچند که ابتدای این کار بسیار سخته شاید توهینم بشنوی ولی تو مهربونی کن تا بتونی بهش نزدیک شی و بعد از نزدیک شدن تا  دو و  یا سه ماه اول در مورد هیچ مشکلی صحبت نکن فقط بهش نزدیک شو. (چطوره؟میدونم الان با خوندن این گزینه داری به پدرت فکر میکنی  و و میگی بابام که بداخلاقه و نمیشه با یک من عسلم خورد ، خوب پس گزینه 4 رو  نگاه کنیم) 4- با مادرت و خواهرت و یا برادرت همتون با هم میتونید یک روز به صورتی که پدرتون متوجه نشه برید پیش یکی از بزرگان اقوام پدرتون که میدونید به شما سرکوفت نمیزنه و با شما خوبه حالا یا عمو یا پدربزرگ یا عمه و .... باهاش صحبت کنید و بگید بیاد با پدرتون صحبت کنه و از پدرت یک نوع ضمانت بگیره که دیگه شما رو اذیت نکنند و شرایط رو از این بدتر نکنه  و یک مقدار نصحیتشون کنند.( این گزینه چطور بود؟ میدونم داری به من فوش میدی و میگی این دیگه کیه تو این دوره و زمونه مگه فامیل خوبم هست ، عجله نکن یک گزینه دیگه مونده پس بریم  5) 5- به ازدواج هم فکر کنید ولی از انجا پسر به خواستگاری می اید با مادر خود به مجالس مختلف مانند عروسی و یا مراسم های گوناگونی که خیلی در این ماه وجود داشت و دارد و یا مراسمهای جشن حتما شرکت کنید برای روحیه خودتانم عالیست و به افرادبسیار امین و مورد اطمینان هم بسپارید که قصد ازدواج دارید. (این رو دیگه مطمئنم داری میگی که خدا شفات بده شوهر کجا بود ؟ البته این رو به شوخی گفتم شوهر زیاده انشالله یکی ازخوباش نصیب شما بشه). امیدوارم مطالبم به دردتون خورده باشه ولی این رو در ذهن داشته باشید در این دنیای 7میلیاردی هیچ کس بی غم نیست و هیچ کس تا اخر عمر غمگین نخواهد ماند و هیچ کس تا اخر عمر شاد نخواهد ماند، زندگی بالا و پایین زیاد دارد و شما با این سن کمتون تازه ابتدای راه هستید. موفق باشید.

به جیگر طلا:من خودم مدرک کارشناسی دارم قصد ادامه تحصیلم داشتم پارسال اما چون میبینم این بی غیرت عین خیالش نیست مامانم چجور داره ازبین میره اولویت الآنم شده پیدا کردن کار و کمک خرج شدن مامانم.اصلنم به ادامه تحصیل تو یه شهردیگه یا کار شبانه روزی فکرنمیکنم دلایلم زیاده یکیش اینکه این اصلا تعادل روانی نداره یه دفعه میفته رو سر آدم و یکی دیگه نجاتش نده اینقد میزنه تا جاش سیاه شه یه ساعت اگه بیرون برم ترس دارم تو خونه الان دعوا راه میندازه مامانمم صبحا با ترس و لرز میره سرکار که تو خونه بامن دعوا نکنه.دوم اینکه خودش پشت سرما حرف درست میکنه اینجایی که کارمیرفتم تو بیمارستان بود و اکثر مشتریا خانم بودن صاحبکارم یه کاردیگه داشت و فقط ماهی یکبار میومد جنس میورد اونم فقط تو این چن ماهی که من بودم فقط دوبار بهم خورد جنس بیاره بقیش همکارای دیگه بودن بدون اینکه بیاد اونجارو ببینه اینقد هرشب بهم تهمت میزد درحالیکه مغازه روبروی پذیرشه و همش پره ادم بود.من فقط ساعتایی میخوام کارکنم که مامانم سرکاره هرچند هرکاریم پیدا کنم اون تهمتشو میزنه.فقط سپردمش به خدا که بدجور جوابشو بده به عاطفه کوهسار:مشاور؟اصلا این آدم منطق سرش نمیشه فقط اسم مشاورو بیاریم جلوش فحش آبا و اجداد میده که دوباره کجا رفتین چی یادگرفتین و هرکار هرکی بگه انجام میدین و خیلی حرفای زشت که نمیتونم بگم. به علی جون:بله همه چی براش مهیاس.اما چیکارمیتونیم بکنیم؟در یخچالو روش قفل کنیم؟قسط وامامونو بدیم بده؟برقو آبو روش قطع کنیم؟فقط یه شب مامانم غذاشو خودش خورد تو مسجد نیورد برا این.خدا شاهده چقدر فحش داد که چرا غذا نیوردی.پول جوراباشم مامان من میده اون توقع داره ما کارکنیم فقط.من و مامانم تو یه خیریه ایم روروز پیش مسخرم کرد و گفت برو رئیس خیریه فلان بزارتت سرکار توکه واسشون کارمیکنی چون میدونه خیلی دنبال کارم مسخرم میکنه و میگه اینقد واس مردم لباس جورمیکنین و همه چیزاشونو میدین چی شده حالا.منم گفتم مث تو نیستم نشستم زنم کارکنه و لیاقت میخواد کمک به مردم افتاد رو سرم و کلی مشت بهم زد که چاش سیاه شده و دردمیکنه حالا فکرشو بکنین چیزیم براش مهیا نباشه چی میشه؟

آفرین خیلی خوب بود. قشنگ هم با حوصله نوشتین. فقط اون گزینه اقوام بیان صحبت کنن نه که حتما ضمانت بگیرن چون ممکنه دعوا و دلخوری پیش بیاد و مگه ممکنه اصلا ضمانت دادن و اینا... ولی همینکه از اقوام پدریشون یه نفر بیاد باهاشون صحبت بکنه خیلی خوبه. ازش بپرسه چرا سرکار نمیری و .... و هرزگاهی مداوم سر بزنه بهشون احتمال تاثیرش خیلی زیاده.

وای به حال آن جامعه ای که رویش به پدرش باز بشه!!! حتی بدترین پدر را نباید تو روش وایساد. وای به حال جامعه ای که از پدرش به دادگاه شکایت کنه. فاتحه چنین جامعه ای را باید خواند. جامعه ای که فقط از طریق قانون و حقوق بخواهد پیگیر کارش باشد چنین جامعه ای آدم هاش تبدیل به یک سری گرگ درنده میشن. وای به حال جامعه گرگ ها!!!!....

وای به حال آن جامعه ای که رویش به پدرش باز بشه!!! حتی بدترین پدر را نباید تو روش وایساد. وای به حال جامعه ای که از پدرش به دادگاه شکایت کنه. فاتحه چنین جامعه ای را باید خواند. جامعه ای که فقط از طریق قانون و حقوق بخواهد پیگیر کارش باشد چنین جامعه ای آدم هاش تبدیل به یک سری گرگ درنده میشن. وای به حال جامعه گرگ ها!!!!....

وای به حال آن جامعه ای که رویش به پدرش باز بشه!!! حتی بدترین پدر را نباید تو روش وایساد. وای به حال جامعه ای که از پدرش به دادگاه شکایت کنه. فاتحه چنین جامعه ای را باید خواند. جامعه ای که فقط از طریق قانون و حقوق بخواهد پیگیر کارش باشد چنین جامعه ای آدم هاش تبدیل به یک سری گرگ درنده میشن. وای به حال جامعه گرگ ها!!!!....

وای به حال آن جامعه ای که رویش به پدرش باز بشه!!! حتی بدترین پدر را نباید تو روش وایساد. وای به حال جامعه ای که از پدرش به دادگاه شکایت کنه. فاتحه چنین جامعه ای را باید خواند. جامعه ای که فقط از طریق قانون و حقوق بخواهد پیگیر کارش باشد چنین جامعه ای آدم هاش تبدیل به یک سری گرگ درنده میشن. وای به حال جامعه گرگ ها!!!!....

وای به حال آن جامعه ای که رویش به پدرش باز بشه!!! حتی بدترین پدر را نباید تو روش وایساد. وای به حال جامعه ای که از پدرش به دادگاه شکایت کنه. فاتحه چنین جامعه ای را باید خواند. جامعه ای که فقط از طریق قانون و حقوق بخواهد پیگیر کارش باشد چنین جامعه ای آدم هاش تبدیل به یک سری گرگ درنده میشن. وای به حال جامعه گرگ ها!!!!....