سلام خدمت کاربران خانواده برتر
من دختری دانشجو و حدود 22 ساله هستم، محل زندگیم یه روستا با فاصله ی خیلی کم از شهره (در حد چند دقیقه طول میکشه تا با ماشین به شهر برسی). همیشه کم و بیش تو خانواده مون تنش وجود داشته. پدرم همیشه وقتی از مادرم عصبی میشدن سرش داد میزدن و گاهی فحش میدادند و حرف های زشتی میزدن که مامانم دلش میشکست و من هم به خاطر مامانم خیلی ناراحت میشدم و گاهی گریه میکردم.
علاوه بر اینکه از جانب پدرم به خاطر این رفتارهاش با مامانم ناراحت میشدم، از جانب خواهر و برادرم هم اذیت میشدم .اونم خیلی زیاد، خواهرم با اینکه با من تفاوت سنی قابل توجهی داشت ولی اصلا به من محبت نمیکرد، سرم داد میزد، کتکم میزد .
خب من بچه بودم، وقتی بهم کاری میگفت انجام بدم من خیلی هول میشدم و اضطراب میگرفتم و اون کار رو به خاطر اضطراب شدید غلط انجام میدادم یا آهسته و بعدش سرم داد میزد و فحش میداد و ...
حتی روز تولد 6- 7 سالگیم رو هم بهم رحم نکرد، اون روز من بچه بودم و عاشق برف شادی، مامانم برام جشن گرفته بود و مهمون دعوت کرده بود. من وقتی برف شادی زدم منو برد تو اتاق و یه گوشمالی درست حسابی به خاطر اینکه چرا روز تولدم بدون اجازه برف شادی زدم بهم داد.
الان هم که بزرگ شدم خب به نسبت خیلی بهتر شده ولی باز هم زیاد برام ارزشی قائل نیست، چون فکر میکنه بزرگتر از منه من نباید تو بحث ها جوابش رو بدم و از خودم دفاع کنم. هنوز بهم تو عصبانیت و بحث ها فحش میده ولی من فحش نمیدم و البته با لحن عصبانی منفی جوابش رو میدم.
برادرم هم که یه دوره ای تو راه مدرسه الکی و بی جهت بهم گوش مالی میداد یا جلو دوستام ضایعم میکرد. من خواهرم رو میبخشم چون شاید به خاطر بابام این طوری شده.
اما چکار کنم با داداشم. داداشم یه 2 -3 سالی هست که به مامانم فحش های خیلی زشت و ناموسی میده که اصلا قابل باور نیست. فحش هایی که بابام به مامانم نمیگه!، سرش داد میزنه تو عصبانیت به سمت مامان خوب و مهربونم هجوم میبره اما نمیزنه، اما من همه ش نگرانم که نکنه یه دفعه دستش بلند شه.
نمیدونین چقدر عذاب آوره، نمیدونین چقدر غیر قابل باور و غیر قابل تحمله که ببینی پسر با مادرش اینجوری رفتار میکنه، داداشم اصلا از لحاظ روانی سالم نیست این رو مطمئنم! الکل به طور مکرر میخوره ، سر کار میره ( این تنها حسنشه که البته پول هاش رو فقط واسه خودش خرج میکنه ).
من حسرت میخورم وقتی میبینم داداش های دوستام ادب رو مقابل مادر و پدرشون حفظ میکنن و دعا میکنم همیشه همین طوری بمونن، من تا حالا کسی رو مثل داداشم ندیدم، حتی تو فیلم ها که انقدر ظالم و بی ادب باشه .
بابام اعتیاد داره، البته نه به شکلی که خیلی بد باشه. اعتیاد به متادون، امسال به خاطر اینکه سرش کلاه گذاشتن (از لحاظ مالی) افتاده زندان، البته فقط قراره یکسال زندان باشه و تا چند روز دیگه هم ان شاء الله رای بازش میکنند .
من دلم میخواد با کسی ازدواج کنم که خوش اخلاق باشه و مردونگی داشته باشه و مهربون باشه و خانواده ای داشته باشه که خوش خلاق و خوش برخورد و پر آرامش باشن، خانواده ای که همیشه ادب رو مقابل هم رعایت کنند. یه جورایی عکس خانواده خودم، امید دارم که چنین چیزی برام رخ بده چون خدا هست.
من نمیدونم اگه کسی اومد خواستگاریم چه چیزهایی رو براش بگم، یا چه چیزهایی رو لازم نیست یا نباید بگم؟ من اصلا بهش دروغ نخواهم گفت ولی چه حقایقی رو در مورد خانوادم نباید به زبون بیارم؟
میدونم خانواده خیلی مهمه همون طور که خودم هم دلم میخواد خانواده همسرم خانواده خوبی باشند . اما آیا به نظرتون حق دارم چنین خواسته ای برای خودم داشته باشم. آیا حق دارم در آینده خانواده پر آرامشی داشته باشم؟
مرتبط با رسیدن به آرامش:
یه زن می خوام که کنارش آرامش واقعی رو تجربه کنم
حس میکنم با خواستگارم که 11 سال بزرگ تره به آرامش میرسم
چه چیزی باعث آرامش در زندگی میشه
دلم از زندگی آینده آرامش و عشق میخواد
من فقط آرامش میخوام، چیزی که تو خونه ی پدرم ندارم
چطور یک زندگی با آرامش و بدون جنگ اعصاب داشته باشم ؟
کسی جز خود شما، مسئول بازگشت آرامش تان نیست
چطور میتونم در زندگی مشترک همسرم رو به آرامش برسونم ؟
همه چیز دارم ولی کسی که بهم آرامش بده ندارم
نمیتونم به آدمی که قراره کنارش آرامش داشته باشم اعتماد کنم
مرتبط با گله از برادر:
هدیه تولد یه برادر خودخواه، مغرور و پرتوقع چی باشه بهتره؟
دوست دارم برادرم یه حامی باشه برام اما ...
موضع ام در مقابل برادرم چی باید باشه؟
اخلاق و رفتار برادرم برام قابل هضم نیست
متوجه شدم برادر کوچکتر از خودم سیگار می کشه
دعا کنید که برادرم اخلاقش درست بشه
به خاطر فرق گذاشتن های مادرم، از برادرم متنفرم
چرا من به جای یه برادر خوب باید یه دشمن داشته باشم؟
جدیدا برادرها و خواهرمم به زندگیم حسادت می کنن
نمی توانم روی خواهران و برادرانم تاثیر مثبت بگذارم
بد اخلاقی برادرم باعث شده ازش متنفر بشم
برادرم آبروم رو پیش پدر مادرم برده
برادرم گفت دیگه خواهری به اسم من نداره
← تعامل با خانواده (۵۱۹ مطلب مشابه) ← جهت اطلاع پدران و مادران (۱۵۸ مطلب مشابه) ← درد دل های دختران (۱۱۸ مطلب مشابه)
- ۱۱۷۰ بازدید توسط ۹۸۳ نفر
- يكشنبه ۱۶ تیر ۹۸ - ۱۴:۳۶