سلام
حالم خوش نیست، دارم گریه میکنم، 22 سالمه اما مثل بچه ها دارم گریه می کنم نمیدونم خدا کی می خداد به داد ما برسه اما من دیگه خستم شده ...
هم مشکل خود ار... دارم هم تو تلگرام با یه دختری آشنا شده بودم که بد جوری بهش وابسته شدم .. هم افسردگی گرفتم و کارم به قرص کشیده هم ورزش میکنم هم درس میخونم اما سر امتحانا نمیرم، همه چی بهم ریخته، حس و حالم خوب نیست، خدا کنه زود تر تموم بشه، امروز خودم ازش خواستم سیمکارتش رو بشکونه و بره، یه بار اذیتش کردم ازش سک.. تل خواستم بهم داد و رفت تا 17 18 روز بعدش برگشت، خدا حال اون روزامو میدونه، پامو از اتاق بیرون نمیذارم فقط سه روز در هفته که تمرین دارم، تمرینا هم سنگینه خوبه ، خیلی خوب، اما آرمشی که بهم میده برا تا آخر همون شبه، دیگه خسته شدم، بعد 1 روز که بر گشت من هر روز بهش پیام میدادم درد و دل میکردم با اکانتی که هیچ جوابی بهم نمیداد، اونم ازم معذرت خواهی کرد گرچه من مقصر بودم،خیلی هم مهربون بود ، خیلی همش آرومم می کرد، اما آخه یه دختر مجازی که خودش یه ماهه دیگه قرار برنامه عروسی بریزه چقدر میتونه به من کمک کنه؟
بار ها خواستم بره ولی باز التماسش کردم بمونه، چند بار خودم رفتم ولی بیشترینش دو روز شد، اما امروز که قسمش دادم سیمکارتش رو بشکونه و بره دیگه فکر میکنم برا همیشه رفته باشه، و از خدا میخوام که بر نگرده و بتونم فراموشش کنم ، پری روز الکی بهش گفتم دارم خود کشی میکنم زنگ زد داشت گریه می کرد، حالم از خودم بهم خورد، خومو نمی بخشم، همه چیز رو بهش راست گفتم، گفتم دارم شوخی میکنم انگار دنیا رو بهش داده بودم، هم اون منو دوس داشت هم من اونو، به خدا تا حالا با هیچ دختری هم دوس نبودم، بد جوری تو فکرشم، میدونم فراموش میشه ولی حالم خوش نیست، میدونم دوستی مجازی عاقبتی نداره، خودم خواستم که بره، چون اون میتونست و وابستگی نداشت، ازشم ناراحت نیستم امیدوارم خوشبخت بشه به همه آرزو هاش هم برسه، ولی حال خودم داغونه، هم دل تنگشم هم ناراحت.
قرص هامم تموم شده، هیشکی هم نیست بهش بگم، قرص هم فایده نداره خوب، آخه تا کی تحمل کنم، شرایط ازدواجم ندارم، یعنی دارم ولی اصل کاری رو ندارم، پول ندارم، قبلا هم با اراده بودم هم یه بار 9 ماه ترک کردم ولی بازم رفتم سراغش البته 7 سال پیش رو میگم، زندگیم خراب شده، نمیدونم اینا رو به کی بگم نمیدونم چقدر مقصرم اما به خدا همش تقصیر من نیست، دلم آرامش می خواد هیچ جایی پیدا نمی کنم، الانم دارم با چشمای خیس فقط با شما درد و دل میکنم که آروم بشم.
از خدا میخوام هیچ کس تنها نباشه، هیچ کس مشکل نداشته باشه، واقعا دستم به هیچ جایی بند نیست، اما اتفاقاتی برام افتاده که میدونم خدا خودش هوامو داره، خیلی هم داره، تا قبل اون دختر بیشتر فشار جنسی داشتم، اما الان روحمم در گیر شده، در کل حدود 3 ماه یا شایدم 4 ماه با هم بودیم، همش چت یا تلفنی، عکسشم اوایل فرستاد اما بعدا دیگه نفرستاد، یه بار خودم براش استخاره گرفتم که بفرسته یا نه، نتیجش بد اومد منم همونو گفتم با این که خیلی ناراحت بودم، کلی دعام کرد، میخوام بگم قصد بدی کردن ندارم، نمیخوام کسی ازم ناراحت باشه، مخصوصا اون دختر که انقدر دوسش دارم، اما آخر مجازی هیچی نمیشه، می دونم آخر فراموش میشه، اما من موندم با یه روح برانگیخته شده.
من آرامش می خوام کی باید جواب بده، چرا باید حال روحیم انقدر بد بشه؟، تا کی باید تحمل کنم ، تا کی صبر کنم، نمیتونم اون خود.. رو هم ترک کنم، با قرص نشد، با تمرین سخت ، تمرین خیلی سخت هم نشد، اگه هم بشه، آخه تا کی ، قبلا هم ترک کردم، اما بازم اومد سراغم ، باید چی کار کنم، دلم آرامش میخواد.. خدایا چی کار کنم؟
مرتبط :
یه زن می خوام که کنارش آرامش واقعی رو تجربه کنم
حس میکنم با خواستگارم که 11 سال بزرگ تره به آرامش میرسم
چه چیزی باعث آرامش در زندگی میشه
دلم از زندگی آینده آرامش و عشق میخواد
من فقط آرامش میخوام، چیزی که تو خونه ی پدرم ندارم
چطور یک زندگی با آرامش و بدون جنگ اعصاب داشته باشم ؟
کسی جز خود شما، مسئول بازگشت آرامش تان نیست
چطور میتونم در زندگی مشترک همسرم رو به آرامش برسونم ؟
همه چیز دارم ولی کسی که بهم آرامش بده ندارم
نمیتونم به آدمی که قراره کنارش آرامش داشته باشم اعتماد کنم
← مسائل پسران جوان (۱۵۳۹ مطلب مشابه) ← ترک خودارضایی (۱۲۷ مطلب مشابه) ← دوستی به قصد ازدواج (۱۲۵ مطلب مشابه)
- ۹۶۸۸ بازدید توسط ۶۷۸۶ نفر
- چهارشنبه ۱۳ دی ۹۶ - ۱۹:۴۶