خانواده برتر

سلام

من از کوچیکی از تبعیضی که توی خونمون بود رنج میبردم مادرم فقط پسراشو دوس داره اصلا به دخترا بخصوص به من که هنوز ازدواج نکردم اهمیتی نمیده در واقع من کلفت پسراش حتی بخاطر سرویس دادن به پسرش نمیخاد من ازدواج کنم تا الان که دیگه از سن ازدواجم گذشته برادرم همیشه زور میگه همیشه یه چشم نوکر بهم نگاه میکنه خیلی ناراحتم از این وضعیت همیشه درحال گریه هستم کاش خدا خودش دری به رویم باز کنه از دست این مادر و پسر

سلام عرض ادب منم از برادرم متنفر هستم حتا الان که می گم برادر کینه بزرگی به وجود می اورم بخدا خیلی اذیتمم می کنه خدا نابودش کنه

متاسفانه من هم چنین برادری دارم که جز زورگویی و فحاشی و کتک ازش چیزی ندیدم. او نه تنها دست بزنی دارد بلکه حتی فوق العاده فحاش تشریف دارد و بارها در دوران کودکی از او کتک خوردم و ناسزا شنیدم. اما شاید برخورد پدر و مادرم در این بین جالب باشد! چهار سال پیش من(پسر و فرزند آخر خانوادم) و برادرم بزرگم درگیر دعوا شدیم ، برادرم به شدت منو کتک زد و چنان حرف های رکیکی به من گفت که از بازگفتن آنها شرم دارم. متاسفانه پدر و مادرم فقط و فقط ناظر اوضاع بودند و کوچکترین اعتراضی به برخورد های خشونت آمیز برادرم نکردند.... و این سکوت و بی طرفی پدر مادرم ، بیشتر از کتک ها و فحش های برادرم من را اذیت میکرد ، خصوصا اینکه او ورزشکار است و گرد کلفت تشریف دارد ولی من از نظر جثه بدنی ضعیفترم و همین باعث شده که من به عنوان پسری ۲۷ ساله مدام از برادر بزرگم توسرخوری و توهین بشنوم و کسی هم پاسخگوی زورگویی های او نباشد.... بدین خاطر بیش از چهار سال با او کاملا قطع رابطه کردم تا اینکه کرونا و قرنطینه سبب شد مجددا با او صحبت کنم. هرچند در برادرم در ترمیم زخم های گذشته قدم های نسبتا موثری برداشت و برای من لباس نو و چند جفت کفش خرید و رویم را بوسید ، ولی باز من نمیتوانم با او کنار بیام. هر موقع اون رو میبینم یاد ظلم ها و خشونت هایی میفتم که به ناحق نسبت به من روا داشته بود. فقط این رو بگم ، همکار ، همسایه ، دوست و همکلاسی و کارفرمای بد اخلاق و بد طینت رو میشه حل کرد اما اگر یکی از اعضای خانوادت خبیث و بد ذات باشد هرگز نخواهی توانست این موضوع رو حل کنی. من حتی در اثر توهین ها و تحقیر های او به فردی فوق العاده محجوب و با اعتناد بفنس پایین تبدیل شدم به گونه ای که حتی امروز نیز از عکس گرفتن خجالت میکشم. خیلی ظلم ها و بی عدالتی ها از دست او کشیدم که قلم از وصف آن عاجز است. اگر روز حساب و کتاب حقیقت داشته باشد ، تحت هیچ شرایطی حقم رو حلال نمیکنم. 

چقدر از خوندن پیام هاتون ناراحت شدم  ولی برادر منم همینجور بداخلا بددهن فوشای رکیک میده به همه چیز گیر میده هرغذایی بجز گوشت برنج براش بپزی نمیخوره و شروع میکنه ب بد وبیراح گفتن از بچگیم همش از دستش کتک میخوردم الانم اگه روش وایسم میزنه ناکارم میکنه

از خوندن همه ی پیاما خیلی ناراحت شدم چون دردشو خودم بیشتر از ۴ ساله دارم تجربه میکنم و تنها چیزی که میخوام اینه الان حاله همتون خوب باشه و دیگه همچین اتفاقایی براتون نیفته

من یه زن ۳۰ ساله هستم که سه ساله ازدواج کردم و از ایران رفتم. وقتی خونه ی پدرم بودم همیشه از برادرم که پنج سال ازم کوچیکتره متنفر بودم. از بچگی همیشه اذیتمون کرده تا همین الان. بچه که بود هرچی دم دستش بود سمت ما پرت میکرد، تف میکرد، فحش میداد ولی پدر و مادرم هیچوقت اقدام جدی ای برای حل این مشکل نکردن. مامانم میگه پیش مشاوره هم برده بودتش ولی مشاوره گفته هیچیش نیست. نمیدونمم واقعا اون دیگه چه دکتری بوده. خلاصه تو کل این سالها اذیتهاش هم باهاش بزرگ شدن. وقتی که زورش زیاد شد، رو من و خواهر و مادرم دست بلند میکرد، زورگویی میکرد، یکسره داد و بیداد و فحش و ناسزا به ما میگفت. همیشه آرزوم بود که از اون خونه برم و دیگه نبینمش. الان که دیگه با مامان و بابام تنها مونده، داره اونا رو اذیت میکنه. هروز سر پول با مامانم دعوا و کتک کاری میکنن. همش تهدیدشون میکنه به کشتن خودش و اونا. دیگه درمونده شدم واقعا. تا حالا چندبار با دوستاش درمیون گذاشتیم اونا باهاش حرف بزنن فایده نداشت. حتی چند جلسه ای مشاوره هم رفته فایده نداشت. سربازیش هم تازه تموم شد ولی اصلا آدم نشده. از یه طرف دلم براش میسوزه از یه طرفم نمیدونم چیکار کنم. مامانم هروز یه داستانی باهاش داره و به من زنگ میزنه و گریه میکنه. من بهش مسیج میزنم یا به خونواده همسرم توهین میکنه یا بلاکم میکنه. واقعا خسته شدممم، نمیدونم چیکار کنم. فکر میکردم از اون خونه برم راحت میشم ولی نشدم.

من یه داداش بزرگ دارم و یکی دیگه هم ازم یک سال بزرگتره و پدر و مادرمون مردن و داداش بزرگم فقط به اون داداشم اهمیت میده و به من اهمیت نمیده و پولداره ولی برای من خرج نمیکنه و فقط برای اون داداشم خرج میکنه و سر من داد میزنه ولی سر اون داد نمیزنه ولی یه خوبی داره داداشم که یک سال ازم بزرگتره خیلی بهم اهمیت میده و سر این داداشم شانس آوردم

وای بخدا داداش منم همینجوره دلم میخواد بزنم تار های صوتیش بپوکه بس که داد میزنه