دختری 20 ساله هستم که به دلایل مختلفی از جمله دعواهای والدینم دارای مشکل اعصاب هستم وسواس فکری دارم و مثل پدرم خیلی بد عصبانی میشم بارها از مادرم خواستم من رو پیش روانپزشک ببره ولی به نظر مادرم الکی میگم و من مشکلی ندارم تا این که در روز پیش برادرم سر موضوع خیلی کوچیک سرم داد زد منم حمله عصبی بهم دست داد وچشمام رو بستم و هر چی رو که اصلا فکر نمیکردم بلد باشم بهش گفتم که اصلا در شانم نبود و اصلا سر خودم نبودم .
خانوادم خیلی ناراحت شدن به خصوص مادرم و منهم از شدت ناراحتی و پشیمانی خودم رو در اناق حبس کردم و فقط با خودم ناله و گریه میکنم و اون ها هم هیچ سراغی از من نمیگیرن من اصلا حالت عادی نداشتم و اون ها هم درکم نکردن برادرم گفت دیگه خواهری به اسم من نداره و من هم دارم دیوونه میشم و از اشک غصه مشکلم بیشتر میشه من همه پل ها رو خراب کردم چطور میتونم برگردم و بدون روانپزشک درمان شم چون امکان رفتن ندارم.
مرتبط با گله از برادر:
دوست دارم برادرم یه حامی باشه برام اما ...
موضع ام در مقابل برادرم چی باید باشه؟
اخلاق و رفتار برادرم برام قابل هضم نیست
متوجه شدم برادر کوچکتر از خودم سیگار می کشه
دعا کنید که برادرم اخلاقش درست بشه
به خاطر فرق گذاشتن های مادرم، از برادرم متنفرم
چرا من به جای یه برادر خوب باید یه دشمن داشته باشم؟
جدیدا برادرها و خواهرمم به زندگیم حسادت می کنن
نمی توانم روی خواهران و برادرانم تاثیر مثبت بگذارم
بد اخلاقی برادرم باعث شده ازش متنفر بشم
برادرم آبروم رو پیش پدر مادرم برده
← تعامل با خانواده (۵۱۹ مطلب مشابه)
- ۳۸۳۶ بازدید توسط ۲۷۸۵ نفر
- جمعه ۱۶ آبان ۹۳ - ۱۴:۱۴