خانواده برتر

مشورت در قالب پرسش و پاسخ در مورد ازدواج و مدیریت خانواده

إِنَّا نَحْنُ نُحْیِی الْمَوْتَىٰ وَنَکْتُبُ مَا قَدَّمُوا وَآثَارَهُمْ ۚ وَکُلَّ شَیْءٍ أَحْصَیْنَاهُ فِی إِمَامٍ مُبِینٍ

کانال خانواده برتر در واتس اپ

جستجو با گوگل در خانواده برتر

جدیدترین ها
مطالب کاربران
صفحات کاربران
به روز شده ها
جدیدترین نظرات کانال و گروه خانواده برتر منتخب جدیدترین مطالب خانواده برتر جدید
توهم عاشقی ... (۴۴۹۴ بازدید توسط ۳۲۸۹ نفر) - (۰ نظر)
تاوان یک عشق ... (۳۹۶۷ بازدید توسط ۲۸۹۴ نفر) - (۲ نظر)
بیا با کفش‌های من چند قدم راه برو... (۳۰۲۱ بازدید توسط ۲۲۲۵ نفر) - (۰ نظر)
زباله‌هایی که راه می‌روند ... (۳۳۹۵ بازدید توسط ۲۵۳۷ نفر) - (۰ نظر)
من بودم و ضربان قلبم ... (۲۹۹۹ بازدید توسط ۲۱۹۲ نفر) - (۲ نظر)
یک پک تلخ به سیگار تلخ ... (۲۳۴۸ بازدید توسط ۱۷۵۰ نفر) - (۱ نظر)
چند مورد از رازهای پنهان انگیزه ی دوستی پسرها با دخترها (۱۴۲۳۵ بازدید توسط ۱۰۳۴۱ نفر) - (۹۶ نظر)
عجیب‌ترین حس در دنیا چیه؟ (۲۴۳۵ بازدید توسط ۱۷۸۹ نفر) - (۱ نظر)
به خاطر فشارهای اطرافیان، تصمیم گرفتم دوست پسر بگیرم اما ... (۷۰۶۹ بازدید توسط ۵۲۵۹ نفر) - (۱۸ نظر)
این جوری همسرِ مناسب پیدا کن! (۷۳۱۸ بازدید توسط ۵۶۶۶ نفر) - (۱۶ نظر)
جامعه خانواده ی بزرگتر ماست، آبروی جامعه مون رو حفظ کنیم (۲۸۸۲ بازدید توسط ۲۰۵۵ نفر) - (۱۰ نظر)
آثار منفی ابراز علاقه های مجازی پسر به دختر چیست؟ (۲۶۳۳ بازدید توسط ۱۹۲۴ نفر) - (۳۲ نظر)
درسی که از محرم امسال گرفتم (۲۳۸۳ بازدید توسط ۱۷۰۵ نفر) - (۲۷ نظر)
در حکومت دینی هر اتفاقی بیفته مقصر دین هست؟! (۳۴۹۳ بازدید توسط ۲۳۰۱ نفر) - (۱۰۸ نظر)
الگوی خانه داری، حضرت زهرا (علیها السلام) (۲۱۷۲ بازدید توسط ۱۴۵۵ نفر) - (۵۴ نظر)
علی نَفسِ محمّد - روز مباهله (۸۷۱ بازدید توسط ۵۲۸ نفر) - (۲ نظر)
احساسی پاک به سانِ دوست داشتن (۲۰۳۰ بازدید توسط ۱۳۸۶ نفر) - (۸ نظر)
ناتوانی در جویای کار بودن و عدم درآمد (۲۲۷۱ بازدید توسط ۱۵۳۱ نفر) - (۲۲ نظر)
واقعاً عادی شدن جسم زن راهکار درستی برای ادامه زندگی ماست؟! (۳۷۸۴ بازدید توسط ۲۵۴۷ نفر) - (۷۸ نظر)
برآورده شدن آرزو پس از مدت‌ها (۱۷۱۳ بازدید توسط ۱۰۷۹ نفر) - (۱۰ نظر)
دین خوبی که خوب آن را نفهمیدم (۱۳۰۳ بازدید توسط ۷۹۵ نفر) - (۴ نظر)
گلایه ای در مورد سانسور در خانواده برتر (۱۵۵۹ بازدید توسط ۱۰۲۴ نفر) - (۱۲ نظر)
موقع عقد، حتما حواس تون به این بند ها و نکات قانونی باشه - ویژه آقایان (۲۶۸۱ بازدید توسط ۱۹۰۹ نفر) - (۱۷ نظر)
آقایان ازدواج نکنید مگر اینکه ... (۳۴۶۷ بازدید توسط ۲۵۴۳ نفر) - (۳۲ نظر)
خودمون با چادر خفه کنیم تا شما راحت باشید؟! (۴۰۹۹ بازدید توسط ۲۸۶۷ نفر) - (۵۳ نظر)
خانم ها ازدواج نکنید مگر اینکه ... (۴۶۸۷ بازدید توسط ۳۲۰۹ نفر) - (۸۹ نظر)
آقایون اگه این کارها رو انجام بدید برای همسرتون بهترین مرد دنیا میشید (۳۳۷۲ بازدید توسط ۲۳۸۶ نفر) - (۱۷ نظر)
فرهنگ‌سازی برای عابر پیاده (۱۰۷۴ بازدید توسط ۶۸۲ نفر) - (۳ نظر)
جادوی نوشتن و تأثیرات آن (۱۷۱۷ بازدید توسط ۱۱۰۸ نفر) - (۶ نظر)
ترک خانوادۀ سمّی (۲۷۷۲ بازدید توسط ۱۷۱۲ نفر) - (۱۰ نظر)
چهل سالگی ام مبارک (۳۷۳۰ بازدید توسط ۲۵۵۴ نفر) - (۴۴ نظر)
راهنمای دریافت غذای تبرکی حرم امام رضا (ع) (۲۲۸۰ بازدید توسط ۱۴۲۰ نفر) - (۱۶ نظر)
زرنگ باش (۲۵۷۸ بازدید توسط ۱۶۵۵ نفر) - (۲۰ نظر)
چند نکته به عنوان نصیحت برادرانه به دختران (۹۷۵۲ بازدید توسط ۶۸۵۳ نفر) - (۱۰۴ نظر)
دلایل ماندگاری معصومین علیهم السلام (۱۴۶۴ بازدید توسط ۸۷۵ نفر) - (۹ نظر)
در مورد بسم الله الرحمن الرحیم (۲۱۴۰ بازدید توسط ۱۲۷۷ نفر) - (۹ نظر)
در مورد فتنه ی اخیر به بهانه ی فوت مهسا امینی (2) (۲۶۴۷ بازدید توسط ۱۷۷۳ نفر) - (۰ نظر)
لذّت با هم بودن رو به خاطر مسائل مادی برای همیشه از بین نبرید. (۵۹۷۷ بازدید توسط ۴۰۴۳ نفر) - (۱۱۶ نظر)
بیشتر به خودت فکر کن (۲۱۲۸ بازدید توسط ۱۴۴۶ نفر) - (۸ نظر)
من اگه دختر بودم از پسر خوب خواستگاری می کردم! (۴۹۳۲ بازدید توسط ۳۴۹۸ نفر) - (۴۷ نظر)
ارائه ی نمای کلی از دنیای پسر ها به دخترها (۶۱۱۸ بازدید توسط ۴۴۰۳ نفر) - (۲۵ نظر)
اگه دوست دارید محبوب دیگران باشید خوش اخلاق باشید (۳۱۰۵ بازدید توسط ۱۸۹۳ نفر) - (۱۵ نظر)
دختر انسان است عروسک نیست (۵۹۳۳ بازدید توسط ۴۱۹۵ نفر) - (۵۹ نظر)
علی باش فاطمه ات می شوم (۳۲۴۵ بازدید توسط ۲۲۳۲ نفر) - (۳۳ نظر)
خوبی هاتون رو با توجه به جنبه و ظرفیت افراد نثارشون کنید (۲۱۲۶ بازدید توسط ۱۴۲۱ نفر) - (۲۸ نظر)
تابویی به نام طلاق (۲۳۶۷ بازدید توسط ۱۶۱۵ نفر) - (۲۸ نظر)
برسد به دست دختران؛ عشق، کلمه ای فریبنده (۲۰۴۷ بازدید توسط ۱۴۰۳ نفر) - (۰ نظر)
شوهرم یه رفیق داره، که اون منم (۴۷۴۷ بازدید توسط ۳۲۴۵ نفر) - (۵۱ نظر)
خیلی از دخترها و خانواده هاشون هستن که شرایط اقتصادی آقایون رو درک می کنن (۸۰۸۲ بازدید توسط ۴۵۱۸ نفر) - (۵۸ نظر)
اگه هنوز خودارضایی رو ترک نکردی بیا تو (۹۴۶۲ بازدید توسط ۶۴۴۰ نفر) - (۷۰ نظر)
صفحه شخصی Dady i baby (۱۳۶۸ نمایش) - (۴ نظر)
صفحه شخصی اسکیزویید (۴۲۱۶ نمایش) - (۵۷ نظر)
صفحه شخصی "گمنامی عشق است" (۱۳۴۲ نمایش) - (۸ نظر)
صفحه شخصی سکوت شلوغ (۱۴۳۹ نمایش) - (۱۱ نظر)
Dady me baby (۲۰۷۱ نمایش) - (۶۲ نظر)
صفحه شخصی پرینازم ۷ (۲۱۰۶ نمایش) - (۶۶ نظر)
صفحه شخصی " پسر 52 " (۹۱۹۴ نمایش) - (۹۹ نظر)
صفحه شخصی آتنا مرادی (۱۷۲۹ نمایش) - (۵ نظر)
صفحه شخصی ماه تی تی (۲) (۱۳۷۸ نمایش) - (۱۰ نظر)
صفحه شخصی شب ماه (2) (۲۳۹۶ نمایش) - (۴۵ نظر)
صفحه شخصی سبحان 83 (۵۶۴۵ نمایش) - (۲۷۱ نظر)
صفحه شخصی منتظر منتقم فاطمه"سلام الله" (۶۱۶۰ نمایش) - (۲۷۵ نظر)
صفحه شخصی پرینازم Four (۳۶۶۳ نمایش) - (۷۵ نظر)
صفحه شخصی گلی خانم (2) (۵۰۴۸ نمایش) - (۱۲۹ نظر)
صفحه شخصی مروان الشقب (۸۷۶۱ نمایش) - (۱۹۵ نظر)
صفحه شخصی شب (۲۰۹۶ نمایش) - (۱۰ نظر)
صفحه شخصی 🌙 secret of my heart ⭐ (۱۰۲۲۱ نمایش) - (۴۰۴ نظر)
صفحه شخصی با نام عرفان (حافظ) (۷۳۹۱ نمایش) - (۱۸۶ نظر)
صفحه شخصی berelian (۹۳۶۴ نمایش) - (۲۶۵ نظر)
زندگی به شرط سید ! (2) (۵۱۱۴ نمایش) - (۱۳۰ نظر)
صفحه شخصی "زندگی ب شرط سید" (۲۴۵۰۵ نمایش) - (۴۵۸ نظر)
صفحه ی شخصی 2017 (۴۰۷۸ نمایش) - (۹۸ نظر)
صفحه شخصی DOKHTAR LOR (۱۸۳۰ نمایش) - (۱۷ نظر)
صفحه شخصی ساقی (۶۸۱۹ نمایش) - (۲۰۱ نظر)
صفحه ی شخصی "مردی در بیابان های خلوتِ خدا" (۲۳۴۶ نمایش) - (۳۲ نظر)
صفحه ی شخصی Angel girl (۱۷۹۱ نمایش) - (۱۳ نظر)
صفحه شخصی "دختران حتما بخوانند" (۵۲۴۵ نمایش) - (۱۵ نظر)
صفحه شخصی رضا alone "احادیث و موضوعات مختلف" (۴۲۳۸ نمایش) - (۱۳۶ نظر)
صفحه شخصی فرشاد (۱۶۵۲ نمایش) - (۱۰ نظر)
صفحه شخصی Holy Mind (۳۴۹۳ نمایش) - (۱۲۲ نظر)
صفحه شخصی غضنفر (4) (۸۹۱۶ نمایش) - (۵۱۹ نظر)
صفحه شخصی خانم M&M (۶۹۲۸ نمایش) - (۳۴ نظر)
صفحه شخصی ماه تی تی (۱۱۱۵۷ نمایش) - (۶۲۳ نظر)
صفحه شخصی رضا alone پُست دوم (۹۷۵۴ نمایش) - (۲۴۲ نظر)
صفحه شخصی شب ماه (۲۰۹۶۹ نمایش) - (۷۳۶ نظر)
صفحه شخص گلی خانم (۱۹۲۴۱ نمایش) - (۶۲۶ نظر)
صفحه ی احادیث گیاهی و درمانی🌾 (۵۱۴۸ نمایش) - (۵۹ نظر)
صفحه شخصی غضنفر (3) (۳۴۳۲۶ نمایش) - (۱۰۶۸ نظر)
صفحه شخصی Ata MST (۱۱۲۱۳ نمایش) - (۳۶۷ نظر)
صفحه شخصی رضا alone (۱۷۵۰۷ نمایش) - (۸۷۵ نظر)
صفحه شخصی پسر آریایی (۱۱۰۳۳ نمایش) - (۳۱۲ نظر)
صفحه برنامه ‌نویسان خانواده‌ برتر (۲۹۹۳ نمایش) - (۵ نظر)
صفحه شخصی دختر قمی (۳۶۹۴ نمایش) - (۱۴ نظر)
صفحه شخصی .•.•.•امیرخان•.•.•. (۴۴۵۷ نمایش) - (۱۴ نظر)
صفحه شخصی مشکات (۵۶۶۰ نمایش) - (۱۷۶ نظر)
صفحه شخصی سکوت شلوغ (۳۹۳۴ نمایش) - (۴۲ نظر)
صفحه مرد شب ویژه پرسش و پاسخ خصوصی (۴۵۵۶ نمایش) - (۴ نظر)
صفحه شخصی آیدا 👑👩‍⚕️💐 (۹۳۷۲ نمایش) - (۱۲۷ نظر)
صفحه شخصی Ali Piroozi (۴۹۴۲ نمایش) - (۱۶۰ نظر)
صفحه شخصی 12 12 (۲۱۴۵ نمایش) - (۹ نظر)
چه مدل چادری بهم میاد ؟ (۱۶۵۸۳ بازدید توسط ۱۲۶۳۴ نفر) - (۲۳ نظر)
نماهنگ نیمه شعبان با صدای امیر عارف (۳۲۸۰ بازدید توسط ۲۵۴۷ نفر) - (۲ نظر)
اگه در گذشته دوست پسر داشتی زن من نشو ... (۳۶۳۱۳ بازدید توسط ۲۶۸۷۱ نفر) - (۹۴ نظر)
خانم ها، معمولا چه قدر خرید میکنید ؟! (۱۵۴۴۰ بازدید توسط ۱۱۶۳۷ نفر) - (۷۳ نظر)
اگه روی تو غیرت نداره یعنی براش مهم نیستی (۱۳۶۱۵ بازدید توسط ۹۴۵۵ نفر) - (۶۷ نظر)
نمی خوام دیگه کسی تو زندگیم به اسم دوست پسر باشه (۱۴۳۶۴ بازدید توسط ۱۰۶۳۱ نفر) - (۵۱ نظر)
فانتزی های جالب و خنده دار در مورد ازدواج (۲۴۳۴۶ بازدید توسط ۱۷۹۹۸ نفر) - (۱۰۷ نظر)
خطاب به دخترهایی که به خاطر کنجکاوی تمایل دارن با پسرها دوست بشن (۱۲۱۱۳ بازدید توسط ۸۸۰۷ نفر) - (۶۶ نظر)
چند مورد از رازهای پنهان انگیزه ی دوستی پسرها با دخترها (۱۴۲۳۵ بازدید توسط ۱۰۳۴۱ نفر) - (۹۶ نظر)
بهترین غذایی که درست کردی چی بوده؟ (۱۱۱۷۵ بازدید توسط ۸۲۳۳ نفر) - (۸۸ نظر)
می خوام به آشپزیم تنوع بدم (۷۳۴۸ بازدید توسط ۵۲۴۳ نفر) - (۷۹ نظر)
مصادیق جزئی که در انتخاب همسر باید حتما آنها را مد نظر داشته باشید (۵۲۲۳ بازدید توسط ۴۱۵۴ نفر) - (۲۶ نظر)
انواع تفریحات یه زن و شوهر با امکانات کم (۶۰۲۶۶ بازدید توسط ۴۵۶۶۱ نفر) - (۵۱ نظر)
به داد مستاجران برسید (برسیم) (۳۷۵۰ بازدید توسط ۲۷۷۰ نفر) - (۱۳ نظر)
خاطرات خنده دار دختر خانم ها از خواستگاران شون (۱۱۴۵۵ بازدید توسط ۸۷۷۱ نفر) - (۱۳ نظر)
1000 تا دوست دختر داشتم ولی الان امام زمان می خوام (۶۰۶۹ بازدید توسط ۴۸۱۰ نفر) - (۷ نظر)
شوهر بد اخلاقم رو عاشق خودم کردم (۲۱۶۱۵۹ بازدید توسط ۱۶۵۶۵۵ نفر) - (۶۹ نظر)
دروغگویی بعضی از دختران دوست پسر دار به خواستگار (۱۳۷۳۸ بازدید توسط ۱۰۰۸۶ نفر) - (۴۹ نظر)
از تجربیات تون در مورد خانه دار شدن بگید (۷۴۰۷ بازدید توسط ۴۹۴۰ نفر) - (۲۰ نظر)
سرگرمی تون وقتی تنها هستید چیه؟ (۴۸۱۸ بازدید توسط ۳۵۷۰ نفر) - (۳۳ نظر)
دوست دارید چه نیرو، توانایی یا هنر خارق العاده ای داشته باشید؟ (۳۱۳۵ بازدید توسط ۲۱۵۲ نفر) - (۳۸ نظر)
به خاطر فشارهای اطرافیان، تصمیم گرفتم دوست پسر بگیرم اما ... (۷۰۶۹ بازدید توسط ۵۲۵۹ نفر) - (۱۸ نظر)
این جوری همسرِ مناسب پیدا کن! (۷۳۱۸ بازدید توسط ۵۶۶۶ نفر) - (۱۶ نظر)
اگه از دختری خوشم اومد، چکار کنم که همون اول جواب رد نگیرم؟ (۵۸۹۰۵ بازدید توسط ۴۴۹۲۹ نفر) - (۷۲ نظر)
دخترهای خوب و سنگین، راه پسرها رو برای ازدواج باز بذارید (۱۳۳۲۹ بازدید توسط ۹۴۲۶ نفر) - (۸۱ نظر)
چند سوال در مورد ازدواج از دخترانی که رشته های پزشکی خوندن (۷۷۹۷۷ بازدید توسط ۶۰۷۶۷ نفر) - (۲۱۷ نظر)
معایب و مزایای ازدواج با یک فرد مشهور چیه؟ (۳۴۵۴ بازدید توسط ۲۵۱۵ نفر) - (۱۹ نظر)
دختر مذهبی کجایی ، دقیقا کجایی ؟! (۳۳۱۷۸ بازدید توسط ۲۱۸۳۰ نفر) - (۱۲۶ نظر)
جامعه خانواده ی بزرگتر ماست، آبروی جامعه مون رو حفظ کنیم (۲۸۸۲ بازدید توسط ۲۰۵۵ نفر) - (۱۰ نظر)
از خاطرات خوب و خنده دار دوران مدرسه و دانشگاه بگید (۹۹۴۴ بازدید توسط ۷۰۴۳ نفر) - (۲۹ نظر)

۲۳۵۳ مطلب با موضوع «مسائل دختران جوان» ثبت شده است

میگه عکس اگهی ترحیمم رو برات میفرستم (2)

سلام به همه ی شما دوستان

من چند هفته پیش اینجا پست گذاشتم با این عنوان ، میخواد رگ دستشو بزنه و یا اگهی ترحیمشو برام میخواد بفرسته.

دوستان اومدم ازتون تشکر کنم از اون روز دیگه جوابش رو ندادم فیلم رگ زدن دستشو برام فرستاد و گفت نجات پیدا کرده فحشو ناسزا داد من جوابشو ندادم خیلی تحریکم کرد ولی باز جوابشو ندادم هنوزم برام اس ام اس میزنه و میگه دوستت دارم هر روز اینکارو میکنه (شاید بگین چه دل بی رحمی داره ولی وقتی یاد گریه ها و اشکام میافتم میبینم راه چاره ای جز این نبود) .

نتونستم خطمو عوض کنم ولی  پروفایلمو تو اون سایت بستم ایمیلمو هم پاک کردم . الان سه هفته ای از اون ماجراها میگذره فقط خدا رو شکر میکنم تموم شد و ازم هیچ عکسی نداره خدا رو شکر وقتی اومد شهرمون التماس کرد برم ببینمش نرفتم.

همه چی برام مثل یه کابوسه هنوز باورم نمیشه این اتفاقا برا من پیش اومد. تقریبا بیست روزی هست که دارم زیارت عاشورا میخونم میخواستم ازتون تشکر کنم (مخصوصا آقا سامان از جنوب ) و بگم دعا کنید هر چه زودتر موانع ازدواج جوونها از میان برداشته بشه ممنون . یا حق


↓ موضوعات مرتبط ↓ :
مسائل دختران جوان (۲۳۵۳ مطلب مشابه)

  • ۰ موافق ۰ مخالف
  • پاسخ های کاربران (۱۲)
    • ۱۵۵۶ بازدید توسط ۱۲۵۷ نفر
    • دوشنبه ۲۵ اسفند ۹۳ - ۲۰:۴۶

    چیکار کنم تا صحنه های فیلم های مستهجن رو از یاد ببرم ؟

    سلام

    خیلی نیاز به کمک دارم .

    من تو واتس اپ عضوم بعد وقت مخاطبان گوشیم شمارم رو داشتند به غیر از اینها نبودند . چند روز دیشب یه پسره ی نمی دونم شمارم رو از کجا پیدا کرد . از اون موقع هی برام پیام مستهجن میداد . تا یه جوری باهاش زنا کنم . هر سری من جواب نمیدادم چند باری مسدودش کردم بعد دوباره بازش کردم. خلاصه تو این چند روز از من رابطه میخواست .من جوابش رو ندادم.

    تا دیشب یه عکس + فیلم مستهجن برام داد . کنجکاویم گل کرد هم فیلم رو هم عکس رو دانلود کردم . عکسش زیاد تحریک کننده نبود ولی فیلمش افتضاح. منی که تا الان اهل این فیلم ها نبودم منی که تا الان خیلی ببخشید نمیدونستم ... مرد چه جوریه، از دیشب که این فیلم رو دیدم حالم خیلی بد شده ... .


    ↓ موضوعات مرتبط ↓ :
    مسائل دختران جوان (۲۳۵۳ مطلب مشابه)

  • ۰ موافق ۰ مخالف
  • پاسخ های کاربران (۴۷)
    • ۵۵۸۳ بازدید توسط ۴۴۹۶ نفر
    • يكشنبه ۲۴ اسفند ۹۳ - ۲۲:۱۵

    خیلی سخته 2 ساعت تو در ماشین مچاله بشم...

    سلام دوستان

    یه مسئله ای خیلی وقته ذهنمو درگیر کرده، احتیاج به همفکری شما دارم...

    من یه دختر محجبه (چادری) هستم، برای دانشگاه به یه شهر دیگه میرم، البته داخل استان .

    شهر محل زندگیم با محل تحصیلم حدود 2ساعت فاصله داره

    برای رفت و آمد، اکثر وقتا تو ماشین مجبورم کنار یه آقا بشینم، که این موضوع خیلی خیلی معذبم میکنه

    از طرفیم در طول مسیر 3, بار باید ماشین بگیرم و ممکنه هر 3 دفعه این اتفاق بیفته

    مشکل دیگه اینه که کرایه ها زیاده و من نمیتونم کرایه 2 نفر حساب کنم که کسی کنارم نشینه

    یه بارم که بخاطر اینکه همه مسافرا آقا بودن سوار نشدم که با برخورد وحشتناک راننده های اونجا مواجه شدم!!!

    شما تو این شرایط چیکار میکنید؟


    مرتبط:

    اگه دختر چادری سوار ماشین شخصی شد، قصد دوستی داره؟

    دلیل اصرار بعضی از آقایون به جلو نشستن دختر در ماشین


    ↓ موضوعات مرتبط ↓ :
    مسائل دختران جوان (۲۳۵۳ مطلب مشابه)

  • ۰ موافق ۰ مخالف
  • پاسخ های کاربران (۳۷)
    • ۳۲۴۳ بازدید توسط ۲۵۸۱ نفر
    • يكشنبه ۲۴ اسفند ۹۳ - ۲۲:۰۷

    از بچگی متاسفانه ناخن می خوردم و هنوزم می خورم

    فرم انگشتای دستم خیلی بد شدن و ناخنام واقعا بد فرمن البته اگه بشه اسم شون رو گذاشت ناخن!!حالا این موضوع ر اینجا مطرح کردم که از کاربرای خانواده ی برتر سوال کنم که شما چه راه حلی و واسه ناخن نخوردن و رشد ناخن هام پیشنهاد میدین  امکان کاشت ناخنم ندارم چون برای نماز خوندن به مشکل بر میخورم.

    پیشاپیش از پاسخ هاتون ممنونم.

    دوستدار شما آرتا دخت


    پرکاربردترین پست های خانواده برتر :

    بهترین درسی که می تونید به یه نوجوان بدید چیه؟

    بهترین درسی که در عمرتون گرفتید چی بوده؟

    اگه پسری رو در رو ازم خواستگاری کرد چی بگم؟


    ↓ موضوعات مرتبط ↓ :
    مسائل دختران جوان (۲۳۵۳ مطلب مشابه)

  • ۰ موافق ۰ مخالف
  • پاسخ های کاربران (۲۸)
    • ۵۴۳۶ بازدید توسط ۳۸۱۰ نفر
    • يكشنبه ۲۴ اسفند ۹۳ - ۰۹:۲۹

    دوست دارم شوهر آینده ام کمی خشن باشه

    سلام

    من یه دختر 25 سالم مشکلم اینکه من اصولا جذب مردى نمیشم مگر اینکه تو رفتارش کمى خشونت ببینم! دوست دارم شوهر آیندم بعضى وقت ها ( نه همیشه! ) خشن بشه, تحقیرم کنه, فحش بده یا یکم بهم دستور بده.

    اگه پسرى همیشه بخواد رمانتیک باشه جذابیتش رو برام از دست میده. ولى نمیدونم چجورى باید خواستمو به طرف مقابل بگم هم خجالت میکشم بگم, هم میترسم سؤتفاهم پیش بیاد...

    چون قبلا اینو به یه پسرى که قصد ازدواج باهام داشت گفتم و بعدش دیدم اصلا رفتاراش باهام عوض شد و شروع کرد از این حسم سؤاستفاده کردن! و یه جورایی باهام رفتار میکرد انگار من انسان نیستم و حتى جواب اس ام اسمو بعضى وقتها نمیداد و یعنى از نظرش انقدر حقیر شدم که دیگه فکر میکرد هر جور دلش میخواد میتونه باهام رفتار کنه چه من خوشم بیاد چه نیاد و فقط اون مهمه ! 

    در صورتیکه من این جورى نمیخواستم و مثل هر دختر دیگه ایى در کنار این نوع علاقم احتیاج به توجه و محبت دارم! واسه همین تصمیم گرفتم بیخیال حسم بشم ولى مطمئنم اگر غیر از این باشه سرد میشم تو رابطه! اگه کسى میدونه راهنماییم کنه که چجورى این خواستمو مطرح کنم به کسى که میخوام ازدواج کنم و اینکه اگر قبل ازدواج به پسر اینو بگم کار درستیه؟ راستش گفتنش واسم سخته و از این میترسم یهو بدش بیاد و بذاره بره؟ پسرا اگر کسى اینو ازتون بخواد از چشمتون میفته ؟ 


    ↓ موضوعات مرتبط ↓ :
    مسائل دختران جوان (۲۳۵۳ مطلب مشابه) جذب خواستگار دلخواه (۱۲۵ مطلب مشابه) رفتارشناسی پسران برای ازدواج (۶۸۷ مطلب مشابه) به خواستگارم بگم که ... (۴۰ مطلب مشابه) شناخت قبل از ازدواج (۱۵۲ مطلب مشابه) بررسی معیارهای ازدواج (۶۸ مطلب مشابه) قبل از ازدواج لازم است بدانید (۲۹۶ مطلب مشابه)

  • ۰ موافق ۰ مخالف
  • پاسخ های کاربران (۸۰)
    • ۲۸۲۸۶ بازدید توسط ۲۱۰۹۱ نفر
    • چهارشنبه ۲۰ اسفند ۹۳ - ۱۱:۱۶

    چطوری روی روح و روانم کار کنم تا گریه نکنم؟

    سلام

    می خواستم از همه ی بچه های وبلاگ بپرسم که:

    مشکل من اینه که توی یه جمعی یا توی یه دعوایی وقتی حرف حساب با من باشه و دلم بشکنه نمیتونم از خودم دفاع کنم تق میزنم زیر گریه .. بعدش که بهش فکر میکنم میخوام خودمو بکشم .چرا من اینجوریم آخه ...مخصوصا تو محل کارم که قبلا کار میکردم یه بار گریه م گرفت..

    خب زشته جلو مرد نا محرم گریه کنم آخه..همین چند روز پیش هم سر یه ماجرایی جلوی دو نفر دیگه (آقا) گریه م گرفت ..نمیتونم حرفمو بزنم..

    وقتی با مامانم بحثم بشه و مامانم بیخودی بهم تهمت بزنه سریع گریه م میگیره...حتی وقتی سر نماز میخوام با خدا صحبت کنم سریع گریه م میگیره..وقتی اسم امام حسین رو به زبون میارم گریه م میگیره یا وقتی برای ظهور امام زمان دعا میکنم هم همینطور

    آدم خییییلی احساسی نیستم .. چهره ای آروم و جدی دارم و ازم بعیده . اینم بگم الان 21 سالمه و تو زندگی گذشته م یکم سختی کشیدم..

    میخواستم بدونم شما راهکاری سراغ ندارید؟


    مرتبط :

    تیکه و کنایه از هر فردی شنیدم همون فرد ازم زده جلو

    چطور نسبت به رفتار بد دیگران بی خیال باشم؟

    بلد نیستم جواب کسانی رو که تیکه میندازن بدم

    چطوری جواب متلک های خاله ام رو بدم که بی احترامی نشه؟

    با افرادی که بی دلیل از ما بدشون میاد چه برخوردی بکنیم ؟

    برای حاضر جواب شدن چیکار میشه کرد؟

    بهترین عکس العمل در موقعی که کسی جلو چند نفر خیطت میکنه چیه ؟

    مشکلم اینه که در لحظه، واکنش مناسب رو پیدا نمی کنم

    از هر چی حسادت و فضولیه حالم به هم می خوره

    با حسادت ها و توهین های فامیل چه کنیم ؟

    جواب آدم های پر روی فامیل رو چه جوری بدیم ؟

    وقتی کسی مسخره مون می کنه باید چکار کنیم ؟



    ↓ موضوعات مرتبط ↓ :
    مسائل دختران جوان (۲۳۵۳ مطلب مشابه)

  • ۰ موافق ۰ مخالف
  • پاسخ های کاربران (۴۳)
    • ۲۶۵۹۵ بازدید توسط ۱۹۵۸۰ نفر
    • دوشنبه ۱۸ اسفند ۹۳ - ۱۹:۲۷

    می خوام رفتارم رو با شوهر خواهرم اسلامی تر کنم

    سلام دوستان

    من یه راهنمایی ازتون میخوام 

    من یه دختر 19 سالم و یه خواهر 34 ساله و یه شوهر خواهر ( پسر عمم هم هست ) 36 ساله که اینا حدود 7 ساله ازدواج کردن یعنی موقعی که من 11 سالم بود و از اونجایی که شوهر خواهرم همسن برادرمم هست هم دوست برادرمه هم پسر عممه و هم شوهر خواهرم و خانوادم به خصوص من خیلی دوسش داریم .

    من از اولم دوسش داشتم ولی از وقتی با خواهرم ازدواج کرد خیلی باهاش صمیمی شدم و چون من سنم موقع ازدواجشون کم بود و هنوز خیلی مسائلو رعایت نمیکردم (و خانوادم هم باهام زیاد کاری نداشتن ) این صمیمیت من، از اون زمان تا بحال پا برجا مونده جوری که خیلی موقع ها از روی نادونی یه سری کارای خیلی بدی هم کردم (مثلا فک میکردم هر کمبود محبتی که شوهر خواهرم از جانب خواهرم داره من باید جبران کنم که غصه نخوره:( !!

    اون موقع هنوز سر از خیلی چیزا در نمیوردم . که حالا خیلی پشیمونم جوری بود که حس میکردم شوهر خواهرم منو از خواهرم بیشتر دوس داره (چون خواهرم بر عکس من آدم سردیه و من بیشتر از اون به بچه هاش توجه و دلسوزی میکنم که فک میکنم شوهر خواهرم هم خیلی تحت تاثیر این قضیه بود (بهم میگفت خاله مهربونه ) یه بارم بهم گفت بی تو هرگز .

    و میخوام دیگه تغییر کنم تا اینجا هم از خیلی کارام دست کشیدم قبلا خیلی سر به سرش میذاشتم ولی بعدا مچش وا شد که چه خیانت ها که به خواهرم نکرده منم برا اینکه فک نکنه کار خوبی کرده باهاش سر سنگین بودم و از اون به بعد خیلی سعی کردم عوض شم ولی هنو کامل موفق  نشدم و گهگاهی باهاش شوخی دارم و یه موقع ها جلوش زیاد سنگین نیستم:(  

    هنوزم خیلی دوسش دارم ولی بهش یه جوری محبت میکنم که فقط خودم بدونم (مثلا هر وقت میدونم تشنس به خواهرزادم میگم برا باباش آب ببره خودم سعی میکنم این کارو نکنم ( شوهر خواهرم مث من همیشه تشنشه منم هر وقت آب میخوردم براش میبردم اونم خیلی خوشحال میشد جوری که الان هروقت آب بخواد نگفته من میفهمم یا میگه خودت میدونی چی میخوام دیگه) یا مثلا همیشه به اسم کوچیک صداش میکنم با اینکه از اولم خواهرم گفت زیاد خوشش نمیاد (با اینکه به روی خودش نمیاورد ) ولی من تو دهنم نمی چرخه هر وقت بخوام اسمشو با آقا بگم یه جوری حرفمو میزنم که لازم نباشه اسمشو بگم .

    خلاصه میخوام رابطمو اونجوری که درسته تغییر بدم اونجوری که اسلام میخواد نه اینجوری:( 

    میترسم به خواهرم خیانت کنم خریت کم نکردم تو رابطه با شوهر خواهرم حس میکنم اونم بدش نیومده ( البته الان بعد از اون ماجراها مثلا سعی میکنه بهتر باشه (ظاهرا) ولی زیر زیرکی (نگاهای بدش به خانما بیشتر شده) کار خودشو میکنه یا مثلا مانتوی منو تا حالا چن بار غیر مستقیم مسخره کرده (تو خونه مانتوهای خیلی گشاد به جای چادر تنم میکنم)

    راستش نمیتونم یهو عوض شم یه راهنمایی قدم به قدم به من بکنین من از همه ی خانوادم به اینجور مسائل پایبند ترم ولی این یه نفر!!! عادت بد چیزیه ضمن اینکه خیلی مهربونه ( البته خواهرم میگه که واقعا اینجور نیس و خیلیاش الکیه ) .

    مثلا اگر بفهمی چیزی لازم داری یا دلت میخواد دوس داره حتما برات جورش کنه خیلی هم اهل کل کله یه بار بهش گفتم ساعت 8 صبح با حلیم دم در خونه ای!! گفت میام منم خندیدم سر ظهر مامانم بیدارم کرد گفت بیا خانم بیا حلیمتو بخور دیگه دستور میدی!! 

    اجرکم عندالله

    مرسی از وقتی که گذاشتین 

    من همیشه نظراتو پیگیری میکنم مخصوصا نظر آقای سامان متاهل جنوب و بعد هم آقا امیر رو ( اول نظرشون بسم ... مینویسن)


    ارتباط با نامحرم :

    چطور از دست دادن با دختران نامحرم طفره برم؟

    نوع رفتار در برابر نامحرمانی که بزرگتر یا کوچکتر از ما هستند

    فرهنگ غلط محرم تلقی کردن پسرخاله، شوهر عمه و ...

    چطور به نامحرم های فامیل بفهمونم که دوست ندارم دست بدم

    نحوه ی برخورد با خانم های محرم که پوشش مناسب ندارند

    3 توصیه برای مدیریت روابط با نامحرم

    نمیتونم تحمل کنم خانمم با یک مرد نامحرم گرم بگیره

    آیا دست دادن دو تا نامحرم گاهی بدون اشکال میشه ؟!

    سطح ارتباط با نامحرم در بین مذهبی ها

    انتظار خدا از یه دختر مذهبی در برخورد با نامحرم ها چیه ؟

    خانمم ازم می خواد که به رابطه ی گرم اون با نامحرم ها عادت کنم

    خواستگاری دارم که در خانواده ی اونا محرم و نامحرم معنی نداره

    بعضی ها اشتباها دست دادن به نامحرم را نشانه احترام می دانند

    جاری من محرم و نامحرم سرش نمیشه

    دست دادن دختر به مرد نامحرم


    ↓ موضوعات مرتبط ↓ :
    مسائل دختران جوان (۲۳۵۳ مطلب مشابه)

  • ۰ موافق ۰ مخالف
  • پاسخ های کاربران (۲۵)
    • ۱۳۱۶۲ بازدید توسط ۹۴۶۴ نفر
    • سه شنبه ۵ اسفند ۹۳ - ۰۶:۵۸

    موقعی که می ترسم یا هیجانی میشم ترشح دارم

    سلام دوستای خوبم

    ببخشید من یه سوال بد دارم من هر وقت میترسم یا هیجانی میشم خ ی س میشم:| یا اگر کلافه و عصبانی باشم سریع تحریک میشم:| بنظرتون چرا؟

    اینم بگم که چون مجردم چندین بار تحت تاثیر فشارای ج ن س ی به گناه کشیده شدم:| حدود دو ساله البته من همیشه مرطوبم ولی موقعی که شوکه بشم و بترسم یه لحظه حالتی شبیه به ا ر گ ا س م بهم دست میده (همه حالات به جز نبض رو دارم)

    الان خیلی کمتر خ و د  ا ر ض ا ی ی میکنم ولی این اتفاقات به تازگی پیش اومده وقتایی که تو ترکم شبا خیلی بهم فشار میاد و درست نمیخوابم همش به خودم میپیچم و بدنمو جمع و فشرده میکنم و گهگاهی تو خواب یه سری اتفاقا برام میفته:( چه کنم؟؟؟؟؟


    ↓ موضوعات مرتبط ↓ :
    مسائل دختران جوان (۲۳۵۳ مطلب مشابه)

  • ۰ موافق ۰ مخالف
  • پاسخ های کاربران (۱۴)
    • ۳۳۵۶ بازدید توسط ۲۶۶۹ نفر
    • دوشنبه ۴ اسفند ۹۳ - ۱۶:۵۶

    مشکل این آقا با من چیه ؟

    سلام،

    من امسال کنکور دارم...همین سه ماهه دیگه...

    قبول نمیشم، میدونم...

    اما میخوام حداقل روحیه داشـــته باشم برای سال بعد،

    جدا از اینکه بخاطر یک سری مسایل ابدا حال روحی خوبی ندارم...

    یک معلم نسبتا روانی هم نصیب من شده...

    و اما چرا میگم روانی...

    ببینین،

    کلاس های ما از حدود اواخر تابستون شروع شد...

    از همون روز اول همه شیفته ی این اقا شدن،

    این معلم ما،سن زیادی نداره...

    ظاهر خوبی داره و در رفتار خودش بسیار سیاستمداره....

    من اون اوایل، سر کلاس ایشون جدی بودم... 

    از جو کلاس خوشم نمیومد،حتی هوا برای من سنگین بود...

    احساس خفگی میکردم...

    مدام اجازه میخواستم که برم بیرون...

    این اقا هم به دفعات از من میپرسید که تو با کلاس من مشکلی داری؟! 

    خسته میشی؟!

    لطف میکنی سرکلاس من میشینی... 

    و

    .

    .

    .

    من اون اوایل ملایم جواب میدادم که اصلا اینطوری نیست....

    البته ایشون کلا از تیکه انداختن و...به من خوششون میومد... من هم احترام رو رعایت میکردم...

    هم حاضر جواب بودم....!

    کم کم برای هم جالب شدیم...

    سر به سر هم میزاشتیم (مسلما در این سر به سر گذاشتن رفتار من از یک دانش اموز فراتر نمیرفت، پر رو هستم...اما اصلا بی احترامی نمیکنم...)

    رابطه ی من با معلمم برای بقیه هم جالب شد، یکی حرص میخورد... یکی خوشش میومد...

    اما برای من چندان مسئله ی مهمی نبود...صرفا یک کل کل جالب...

    تا اینکه من درگیر شدم...!

    نمیدونم بگم درگیر شدم...یا درگیرم کردن؟!

    این اقا،

    رفتارش هیچوقت با من معلمانه نبود...

    لبخند هاش...

    نگاهش...

    باور کنین نمیخوام بگم قصد بدی داشت...

    اما بود...

    یک چیزایی بود...

    کم کم یک کشمکشی بین نگاهمون ایجاد شد...

    من نه جلف رفتار کردم و نه اویزون...

    بحث یک احساسه...

    نمیدونم متوجه منظورم میشین؟!

    به هر حال،

    من اواسط سال از اخر کلاس جام رو عوض کردم و رفتم جلوی کلاس...کنار میز معلم...

    در این بین هر از گاهی هم برمیگشتم اخر...سر زنگ ریاضی...

    تحمل این زنگ واقعا برام مشکل بود...

    اول بحث گفتم جو کلاسش برام سنگینه...هنوز هم هست...

    کنار دوستام  که اخر بودن برام راحت تر میشد...

    مخصوصا این دوران که من زیاد حال خوبی ندارم....

    حدود دو هفته ی پیش به ایشون گفتم که شما مشکلی با من دارین؟!

    گفت نه و بحث رو زد به شوخی...

    بحث رو جدی کردم و گفتم پس چرا من احساس منفی دریافت میکنم از شما....

    گفت اینطوری نیست...

    گفت من سر کلاس نمیتونم احساساتم رو به طورکامل نشون بدم...

    مطمئن باش اینطوری نیست...

    من روش فکر میکنم...تو هم روش فکر کن ببینیم چرا اینطوریه...

    کلاس بعد،من جام رو عوض کردم رفتم کنار دوستم....

    سارا....

    همون روز از من پرسید احساس امروزت چطور بود...؟!

    (من کنار سارا حالم بهتر بود...

    اما نسبت به کلاس مثل همیشه حس بدی دارم...

    کلا من نسبت به معلمم هم حس خوب دارم هم بد...دارم روانی میشم....)

    گفتم مثل همیشه!

    گفت بهتر بودی؟!(پرسش انکاری!گفتم که،حال من کنار سارا بهتر بود...)

    جواب دادم:چون کنار سارا بودم حالم بهتر بود...!

    نگاهش رو برگردوند و گفت :بیشعور...!

    حالش گرفت!!

    جلسه ی بعد من باز هم کنار سارا نشستم...اخر کلاس....

    بنظرتون چیکار کرد؟!

    من و سارا رو به بهونه ی حرف زدن بیرون کرد....

    ما یک کلمه حرف زدیم...اونم درسی...اونم موقعی که همه داشتن حرف میزدن....غیر درسی!!

    گفت بیرون...

    سارا با دهن یاز پرسید چرا...؟!

    اونم گفت چون دلم میخواد!

    منم گفتم چشم....!

    رفتیم بیرون...

    اول گفت حرف زدین...

    بعد شروع کرد با عصبانیت گفتن اینکه عوض کردن جای دانش اموز یک توهینه...!!

    بره بیرون بهتره....

    بسم الله....

    بعد 10 ماه جا عوض کردن من یادت افتاده یک توهینه...؟!

    و بلند شدیم و رفتیم بیرون....

    هنوز باورم نمیشه....

    سارا میگه با من لج کرده...

    فقط سارا این رو نمیگه...

    همه کسانی که در این جریانات بودن همین رو میگن...

    اما من نمیتونم هضم کنم...

    معلم من باید با من لج کنه واقعا؟!

    مشکل این اقا چیه....

    این رفتار هاش...

    اذیتم میکنه....!!


    ↓ موضوعات مرتبط ↓ :
    مسائل دختران جوان (۲۳۵۳ مطلب مشابه)

  • ۰ موافق ۰ مخالف
  • پاسخ های کاربران (۲۵)
    • ۲۲۶۵ بازدید توسط ۱۸۵۵ نفر
    • جمعه ۱ اسفند ۹۳ - ۰۲:۲۲

    گاهی فکر می کنم بچه سر راهی هستم

    سلام من یه بار پست داده بودم "چطوری بخونم و واسه چه رشته ای تلاش کنم" فک کنم همین بود

    اون موقع گفتم مامانم هم با وضع کنکوری من مریضه . رفتیم دکتر ، مامانم حالشم بهتر شده اما وضع من خیلی بدتر شده .

    بخدا دیگه طاقت این همه فشارو ندارم خدا شاهده من اصلا تو شرایط سخت گریه م دیر میومد فکر میکردم دل سنگم الان انقدر لبریز از غصه میشم که بی صدا فقط اشکام میریزه مامانم خیلی از وضعش سواستفاده میکنه و نمیذاره من درس بخونم بخدا همش تو خونه کار میکنم و خرید میرم دو دقیقه میشینم پای کامپیوتر چون درس نمیشه خوند مامانم هی صدام میزنه اگه دیر کنم کلی سر صدا میکنه از ترس همون موقع کارشو انجام میدم .

    همین الانم بی مقدمه گفت دخترم پاشو غذامو بیار اگه نمیاری که زنگ بزنم خاله ت بیاد به دادم برسه برای اینکه چیزی نگه بحث نمیکنم و سریع پا شدم رفتم تا ساکت شد حتی وسط غذام بلندم میکنه یا سر صبح همیشه با جیغ بلندم میکنه پاشو برو نون بخر یه بار اینقدر عجله داشت میگفت من حالم بده معدم خالیه من نفهمیدم چی پوشیدم زدم بیرون صداش ساکت بشه نزدیک بود از پله ها بیفتم چون هنوز خواب آلود بودم رفتم کوچه تازه فهمیدم چادر دارم اما جوراب پام نیس و لباس زیر چادرم بلند نبود شاید واسه بعضیا مهم نباشه اما من مردم و زنده شدم تا نون خریدم و اومدم خونه.

     همش باد میزد این بلیزشلوار من کمی دیده میشد هیچ وقت اینطوری نبودم تو خیابون فک کردم همه مردا بهم نگاه میکنن احساس کردم چقدر تحقیر شدم آخه کوچه خودمون بود و همه آشنا ( ترو خدا مثل بعضی پست ها که خوندم به من یکی گیر ندین چرا نوشتم چادری ام و حتما منظوری دارم و میخوام چادری هارو بد نشون بدم بخدا حال این فانتزی بازی های بعضیا رو ندارم ) اومدم خونه کلی یواشکی گریه کردم اگه مامانم بفهمه گریه کردم میره به خالم میگه به داداشمم میگه و آبروم میره چند بار این کارو کرده و غرور واسم نذاشته میاد ببینه گریه کردم نمیگه چی شده .

    همیشه حسرت مونده به دلم بگه شاید چیزیت شده همش میگه مگه ما چیکارت کردیم اینجوری گریه کردی ؟؟؟ خدا تو رو لعنت کنه یکجوری گریه میکنی بقیه بفهمن فکر میکنن من چیکارت کردم! هر چیم تو حال بدم بگم بخاطر تو نیست و تنهام بذار گوش نمیده و دعوا میکنه نمیتونم تو این وضع یک ذره یک ذره درس بخونم چون از سر درس بلندم میکنه میگه پاشو آب بیار و چایی این رنگی نمی خوام و برو آشغال بذار دم در.

     بخدا داداشم هم هست ولی هیچ کار نمیکنه اگرم باهاش منطقی بحث کنم چرا شب منو میفرستی بیرون برای خرید محکم به در میکوبه سر و صدا میکنه مامانم همیشه منو دعوا میکنه میگه اگه تو انقد بهش گیر ندی اون کارت نداره و کلی نفرینم میکنه که از قصد واسه عذاب دادنش صدای داداشمو در میارم راستش ازین نفرین هاش خیلی میترسم یه بار یکی بهم گفت مامانت نباید اینقدر نفرینت کنه چون حتی همینجوری هم بالاخره یا به تو بر میگرده یا به خودش.

    الان کنکور دارم یکسال صبر کردم رشته خوب قبول شم ولی دوستام میگن هر چی شد انتخاب رشته کن راست میگن دیگه طاقت تنهایی درس خوندنو ندارم از طرفی خودمو مسخره کردم اگه انتخاب رشته کنم با این وضع درس خوندن همون پارسال این کارو میکردم یکسال صبر کردم رتبه م بهتر شه اوضاعم بدترم شد این فکر دیوونم میکنه.

     الان بخاطر مادرم یک ماهه درسو کنار گذاشتم آزمون نرفتم یکی اینجا گفت اگه کار هم کنی نهایتش 5 ساعته بعدش درس بخون شروع کردم به خوندن اوضاع بدتر شد مامانم مریض شد اما الانم که خوب شده توقع داره همون کارایی رو که مریض بود انجام بدم الان بین کنکور و رضایت مادرم دومی رو انتخاب کردم ولی از تو دارم داغون میشم بخدا هیشکی به آرزوهای من و این 4 ماه حساس فکر نمیکنه بخوام یه ذره در این باره با مامانم صحبت کنم گریه میکنه! یا نفرین!

    خاله م میگه اشکال نداره تو کارای مامانتو بکن خدا تو درسات کمکت میکنه میگم خب چجوری مگه بدون حمایت خانواده و یک ذره درس خوندن میشه کسی پزشک بشه؟ خدا همه تست هارو جواب میده بجام وقتی هیچی از درسا حالیم نیست و نخوندم؟ خیلی هاشو داره یادم میره.

    خسته شدم من دختری نیستم که فقط بخوام برم خونه شوهر بخدا من داغون میشم وقتی میبینم میتونم رشته خوب قبول شم و لایقشم ولی کسی هوامو نداره اگرم جای خوب قبول نشم جلو غریبه و آشنا ضایع میکنن منو و سرکوفت بقیه رو بهم میزنه مامانم حتی بهم اعتماد نداره انقدر تو خونه زحمتشو میکشم هیچ کدوم از بچه هاش تا این حد براش کار نکردن انقدر حواسم هست به اینکه دل نازک شده و آرومتر باهاش حرف بزنم ولی هر روز باهام دعوا میکنه من اگه روزی 4 ساعتم واسه درس داشته باشم انقدر حالمو خراب میکنه هیچ اعصابی برای درس نمی مونه مثلا چند وقت پیش خواهرم پول واسه مامانم فرستاد همین امروز رفتم عابر بانکم و ببرم موجودی بگیرم سر راه چون گوشیم خاموش بود انقدر باهام دعوا کرد که پولای من توشه چرا ببری؟

    هر طور بود گفت نبر گمش میکنی نبردم و بهش با خوبی توضیح دادم بخدا اینم گم بشه فدا سرت پول تو حسابمه پولت گم که نمیشه میگه پس میخواستی گمش کنی؟ هر چی میگم من که دزد نیستم صبح تا شب واست کار میکنم یه ذره اعتماد بهم نداری خوبه دخترتم کلی جیغ کشید و گریه کرد که خدا کنه به درد من گرفتارشی اون وقت می فهمی و منو زجر نمیدی منم از ترس ساکت شدم 

    تو هر بحث دیگه ای من میخوام براش توضیح بدم قضیه از چه قراره میگه نه نه ساکت نمی شینی خدا منو بکشه تو راحت شی خدایا به فریادم برس.

    من بارها بخاطر تبعیض های مادرم فکر کردم بچه سر راهی ام گاهی به یقین میرسم آخه پسر دوسته ولی واسه دو تا خواهر دیگه م هم جونش در میره خواهرام ازدواج کردن و راه دورن واسه اونا هنوزم چیزی میخره بدون مناسبت و کنار میذاره یه بار نشده خرید میریم بگه واسه خودت چیزی نمیخوای؟

    همش میگه فلان چیزو برای آبجیت بگیرم من میگم اینا بچه گونست زشته یا مثلا خوشگله بخر براش و خودمو نشون میدم اما انگار من نیستم منو نمی بینه این حسرتا خیلی زیادن......

    بعضی وقتا مثل خرید عید خودم با پررویی وقتی پول داشته باشه ( پولاشو همیشه میده براش نگه دارم چون داداشم ازش میگیره یا خودش بی حساب خرج میکنه اما من حساب میگیرم و خیالش راحته) یه شالی کفشی چیزی کم کم میخرم و بهش میگم و راضی میشه وگرنه نزدیکای عید اصلا به رو خودش نمیاره که واسه تنها دخترش که کنارش مونده یه چیزی بخره من تو خونه پوسیدم یه هفته س جایی نرفتم بعد یه هفته 1 ساعت و نیم رفتم خونه دوستم اینقدر مامانم دعوام کرد که اینا خودشون دلشون خوشه مادرش مریض نیست که ترو صدا میزنه بیای خونشون اینقدر دلم گرفته فقط به بیرون و هوای تازه احتیاج دارم که اونم ازم دریغ میکنه من یه دخترم با هزار تا آرزو نمیتونم دل مرده باشم و همش کنج خونه یا درحال کوزت بازی تو خونه

    من میخوام شما یه راه بذارین جلو پام من چیکار کنم؟ خودم هیچ راهی به ذهنم نمیرسه گاهی وقتا حسرت میخورم چرا کسی نمیاد خواستگاریم زودتر برم از این خونه و یکی درکم کنه و بذاره به خواسته هام برسم و درس بخونم اما میدونم اینم یه رویاس خونه شوهر گرفتاری بیشتری دارم شاید اونم درکم نکنه و نذاره درس بخونم

     خدا شاهده حرفام صداقت محض بودن و درد دل. امیدوارم بجای سوتفاهم راهنمایییم کنید


    ↓ موضوعات مرتبط ↓ :
    مسائل دختران جوان (۲۳۵۳ مطلب مشابه)

  • ۰ موافق ۰ مخالف
  • پاسخ های کاربران (۲۱)
    • ۲۸۱۸ بازدید توسط ۱۹۷۳ نفر
    • چهارشنبه ۲۹ بهمن ۹۳ - ۰۹:۳۴

    فکرایی که آدم می کنه جز خودارضایی محسوب می شن؟

    سلام

    مثلا من با خودم فکر کنم که اگر ازدواج کنم این حرفا رو به همسرم می گم تا این جور به من محبت کنه و از این جور فکرا نمی دونم چرا به هر فکری ازم آب میاد.

    یا یه مایع چسبناک ازم میاد اینا طبیعین که من این جور زود تحریک میشم. من سنم بالاست و 29 دارم. لطفا مسخرم نکنید خوب دو تا بیش تر خواستگار نداشتم. نمی دونم چرا؟

    خانوادم تحصیلکرده اند و منم درس خوندم . همه اعضای خانوادم هم با آدمای تحصیلکرده ای ازدواج کردند. اما من ؟ زشت نیستم نمی گم خیلی هم خوشگلم معمولیم. سخته همه منو مسخره می کنن. این خودارضایی تنها دلخوشیم بود که این جا خوندم که چه عوارضی داره.

    آخه تا حالا کسی به من نگفته بود. کلا خانواده ی سنتی داریم و باور نمی کنید اگه بگم از برنامه تلوزیون و اینترنت فهمیدم بارداری اصلا چی هست؟ یادم نیست پدر و مادرم آخرین بار کی منو بغل کردند؟! چند مدت پیش به مادرم اینو گفتم از نظر اونا این حرفا مسخرس و بچه بازیه.

    جوری شده که برای بچه کوچولوها می میرم اما هرگز بغلشون نمی کنم. همه ی محبت ها رو بعد این که اون بچه رفت تو خیالم بهش می کنم. کلا با دوستا و فامیلم هم فقط دست می دم روبوسی و بغل گرفتن رو نمی تونم. به قول دوستم عین چوب خشک می مونم. نمی دونم شاید واسه همینه کسی بهم پیشنهاد ازدواج نمی ده.

    همیشه می گم وقتی ازدواج کنم کلی به شوهرم محبت می کنم و جبران همه ی محبت های ندیدم رو می خوام بهم بکنه و خودم هم براش همه کار می کنم. نمی دونم شاید اینا هم فقط تو خیال باشن . می ترسم در عمل اینم نتونم. حالا می شه بگین چیکار کنم و این که این فکرا رو باید جز خودارضایی بدونم پس چرا ازم آب و اون مایع چسبناک میاد؟


    ↓ موضوعات مرتبط ↓ :
    مسائل دختران جوان (۲۳۵۳ مطلب مشابه)

  • ۰ موافق ۰ مخالف
  • پاسخ های کاربران (۶)
    • ۲۴۶۰ بازدید توسط ۱۹۱۸ نفر
    • دوشنبه ۲۷ بهمن ۹۳ - ۱۰:۲۵

    همه انگار چشم دیدن ما رو ندارن

    سلام به همگی. خواهشمندم هر کی سوالمو خوند هر راهکاری سراغ داره بهم بگه،ممنون میشم.

    ما یه خانواده پر جمعیت هستیم که خدا را شکر از نظر مالی در رفاهیم. پدرم تونسته خواهرامو با جهیزیه های کامل و خوب بفرسته خونه بخت. اما مشکل اینجاست که اطرافیان از دوست و فامیل همه انگار چشم دیدن ما رو ندارن، یعنی وقتی میبینن که پدر من با داشتن بچه زیاد و کار کردن تو یه شرکت به عنوان یه کارگر وضع مالیش خوبه و در رفاه نسبی هستیم حسادت میکنن.

    در نقطه مقابل یکی از اقوام نزدیکمونم  مثل ما پرجمعیت بودن اما وضع مالیشون خوب نبود البته تا چند سال پیش چون الان از نظر مالی خیلی پیشرفت کردن. اما انگار یه حسادتی از ما تو سینشون هست که چشم دیدنمونو ندارن (در ضمن بگم که ما هیچ وقت فخر فروشی نمیکردیم و نمیکنیم به هیچکس بخوصوص این خونواده) وقتی میشینن پیش آدم مدام از زندگی ناله میکنن و یه جوری حرف میزنن که غیر مستقیم بگن شماها خیلی خوش شانسید، مرفهید،بی دردید.


    ↓ موضوعات مرتبط ↓ :
    مسائل دختران جوان (۲۳۵۳ مطلب مشابه)

  • ۰ موافق ۰ مخالف
  • پاسخ های کاربران (۲۱)
    • ۴۴۲۳ بازدید توسط ۲۸۳۳ نفر
    • دوشنبه ۲۷ بهمن ۹۳ - ۱۰:۰۲

    داشتن داداش اینترنتی اشکالی داره ؟

    با سلام و عرض خسته نباشید...

    من دختری  هستم و همچنین مذهبی و پایبند اصول دینی و...

    تا به حال هیچ دوست پسری نداشتم و حتی از نگاه کردن و ارتباط کلامی با نامحرم پرهیز میکنم ... درسم هم خیلی خوبه...

    ولی مشکل از اونجایی شروع شد که کنجکاوی کردم که بدونم مردان چه عقاید و افکاری دارن ... برای همین برای اولین بار در یک چت روم با پسری چت کردم ( گفتگویی که بین ما اتفاق افتاد کاملا با رعایت اصول بود)

    ازم شماره خواست ... بهش ندادم .خیلی اصرار کرد... منم ایمیلم رو دادم به شرط اینکه گفتگوی ما سالم و با رعایت اصول باشه... اون هم قبول کرد و قول داد که گفتگوی ما سالم باشه... حالا 2-3 ماه گذشته... باید بگم که گفتگوهامون کاملا سالم بوده و او هم از حدش نگذشته و هیچ حرف عاشقانه ای بین ما رد و بدل نشده ( یعنی من نخواستم که اگر میشد همون موقع این ارتباط قطع میشد ) . ولی....


    ↓ موضوعات مرتبط ↓ :
    مسائل دختران جوان (۲۳۵۳ مطلب مشابه)

  • ۰ موافق ۰ مخالف
  • پاسخ های کاربران (۵۰)
    • ۸۴۰۱ بازدید توسط ۵۹۰۷ نفر
    • جمعه ۲۴ بهمن ۹۳ - ۰۲:۴۶

    برای ساختن خودم از کجا باید شروع کنم ؟

    سلام

    من یه برادر دارم که سه سال از خودم کوچیک تره و منم دخترم و دبیرستانی ... رابطه ام با مادرم خیلی خیلی سرده مثل دو تا کوه یخ ... خدا رو شکر اهل دوست پسر و چت و ... اینها نیستم و گناه این مدلی نکردم که از مامان و بابام بخوام بترسم.

     بدترین گناه من اینکه گاهی رمان عاشقانه میخونم و فیلم کره ای می بینم ... من توی یه محیط فوق پاستوریزه بار اومدم مذهبی هستیم و ماهواره نداشتیم تا حالا ... .

    به تازگی ( تقریبا یعنی از موقعی که اومدم دبیرستان ) درسام خیلی افت کرده و نمیتونم رو درسام تمرکز کنم به خاطر فکرای زیادی که ذهنمو مشغول کرده و تا زمانی که مغزم سر و سامون نگیره نمیتونم درس بخونم و غر زدنای بیش از حد مامانم و دعوای های ما یه طرف ، گوشزد کردنای معلما یه طرف .

    دیگه بد جور ریختم به هم انگار یه وزنه ی ۱۰۰ کیلویی همیشه رومه ... گذشته از رابطه ی بسیار خوب من و مامانم با داداشم و بابام چندان مشکلی ندارم گر چه با اونا هم زیاد حرف نمیزنم و صمیمی نیستم...

    و کلا دوستی هم ندارم که با هم خوش باشیم ... حداقل برای ساختن مهر و محبت خواهر برادری تلاش میکنم و سعی میکنم با هم خوب باشیم و همه چی رو بهش میگم اما داداش من یه آنتن و خیانت کار به تمام معناست...

    امروز چند تا فیلم از یکی از همکلاسی هام گرفته بودم و داشتم میدیدم که سر زده اومد با هم نشستیم یه قسمت از یه سریال رو دیدیم که بعدش رفت همه چی رو گذاشت کف دست مامانم ( مامانم به همون دلایل مذهبی در مقابل فیلم جبهه میگیره تازه برای اینکه سر منو شیره بماله میگه بیا با هم ببینیم من نمیخوام با اون ببینم نه به خاطر اینکه اون فیلما چیز بدی داشته باشه بلکه به خاطر اینکه اصلا باهاش احساس صمیمیت نمیکنم و حس میکنم میخواد مچ منو بگیره نه دوستی با من) تازه خوبه ازش قول گرفته بودم به مامانم نگه اگه قول نداده بود چی کار میکرد .

    یه جورایی نقش جاسوسا رو بازی میکنه... فکر نکنین آدم منفی بافیم اتفاقا از من مثبت اندیش تر و بی خیال تر و ریلکس تر تو این دنیا نیست...

    اعصابم به هم ریخته بد جور ... خسته شدم از این زندگی ... از این تنها بودن و ... این عزت نفس پایینم... ، از این نمرات در حال سقوطم ... دیگه حالم از این وضعیت و از خودم به هم میخوره ... نمیدونم چیکار کنم زمان هم مثل برق میگذره و من دارم از هم سن و سالام عقب میفتم تازه کنکور هم یه طرف دیگه که نمیدونم چیکارش کنم... .

    همه میگن این سال ها بهترین سالهای عمره و من دارم دستی دستی از دست میدمش تو رو خدا بهم بگین چکار کنم... خودمو گم کردم ... اعتماد به نفسم تو روابط اجتماعی پایین اومده و بیشتر هم همین موضوع منو آزار میده... و من مامانمو مسؤل تموم این افکار مزخرفم میدونم با تحقیراش و سرزنش هاش با دمدمی مزاج بودنش یه بار با یه کارم مخالفت میکنه یه بار برای همون موضوع هیچی بهم نمیگه و یدفعه سر هیچی داد و بیداد میکنه من اصلا نمیفهممش و درکش نمیکنم واقعا گناه من چیه که باید همه ی اینا رو تحمل کنم....

    آیا اینا مشکلای منه فقط یا همه ی آدما شرایط منو دارن... نمازام و یکی در میون میخونم یه بار جوگیر میشم و آدم خوبی میشم یه بار حال وضو گرفتنو نماز خوندنو هم ندارم.....راهمو گم کردم نمیدونم درست چیه غلط چیه زود تحت تاثیر حرفای دوستام قرار میگیرم و فکر میکنم چه شخصیت بیخودی دارم... و فکر میکنم مامانمه  که باعث شده من آرامشی نداشته باشم . 

    نمیدونم برای ساختن خودم از کجا باید شروع کنم... خودم کیم ؟ و چطوری باید به این ذهن در هم بر هم خودم نظم بدم اصلا خودمم نمیدونم چی میخوام ... همه ی اینا از من یه فرد مسؤلیت نپذیر ساخته که هر روز دیر میرم مدرسه و اصلا نمیدونم مسؤلیت یعنی چی؟

    خسته شدم دیگه .........کمکم کنین............ (لطفا قبل از اینکه نظری بدید خودتونو جای من بذارین و منو درک کنین بعد راهکار بدین )


    ↓ موضوعات مرتبط ↓ :
    مسائل دختران جوان (۲۳۵۳ مطلب مشابه)

  • ۰ موافق ۰ مخالف
  • پاسخ های کاربران (۱۵)
    • ۱۷۹۵ بازدید توسط ۱۴۲۲ نفر
    • جمعه ۲۴ بهمن ۹۳ - ۰۲:۳۱

    متاسفم واسه همه متاهلا و واسه خودم که مجردم

    سلام

    خیلی دلم گرفته . ما مجردا مگه چیکار کردیم که هر متاهلی به خودش جرات می ده با ما این طور برخورد کنه؟ شماها مگه خودتون مجرد نبودین؟

    امروز من رفتم که سی دی دوستم رو بهش پس بدم انقدر بهانه آورد که نمی خواد بیای و ... اووو طرف فکر می کنه به خاطر شوهرش دارم میام .

    خیلی از خودم بدم اومد من یعنی چنین آدمی نشون می دم؟ حالا خوبه سالی یه بارم خودشو نمی بینم اصلا شوهر چی هست که حالا فکر کنه کسی چشم بهش داره.

    حالم دیگه از دوستیم بهم می خوره . طرف فکر می کنه ازدواج کرده چی شده که این طور با من رفتار می کنه . دلم رو خیلی شکست . همچین می گفت نمی خواد بیای و خودش اومد که انگار چه خبره . متاسفم واسه همه متاهلا و واسه خودم که مجردم . کاش ما هم تو این دنیای بی در و پیکر یکی رو داشتیم ...........


    ↓ موضوعات مرتبط ↓ :
    مسائل دختران جوان (۲۳۵۳ مطلب مشابه)

  • ۰ موافق ۰ مخالف
  • پاسخ های کاربران (۳۵)
    • ۳۶۸۴ بازدید توسط ۲۹۴۷ نفر
    • چهارشنبه ۲۲ بهمن ۹۳ - ۲۲:۴۴

    برو بالا