سلام
از صبح امروز فهمیدم که هفته دیگه خاله م اینا میان شهرستان و از همین امروز استرس گرفتم. نمیدونم از کجا بگم . این خاله من هر چند ماه یه بار میاد و یه دختر با دو پسر داره. این خاله م با دختر خاله م الکی از من متنفرند.
به طوری که اکثر مواقع منو جلوی جمع کوچیک میکنن. به جایی رسیدم که جایی که این ها هستن نهایت سعیم رو میکنم که نرم. چند تا از رفتار های اون ها رو میگم بفهمید:
چند ماه قبل که اومده بودن برای اولین بار رفتم به خاله م سلام کنم از در که اومدم تو خاله م جلوی در بود لبخند زدم دستم رو جلو آوردم منو دید دارم میام ولی یه دفعه رفت یه طرف دیگه. باور نمیکنین دستم تو هوا موند و از اون ور هم صدای خنده فامیل ها هم اومد به خاطر دست در هوا مانده ی من. واقعا اون لحظه ...
من به لباسی که میپوشم اهمیت زیادی میدم چه از لحاظ زیبایی و چه از لحاظ حجاب برای همین چند ساله که یه خیاط لباس های منو میدوزه. یه سری یه مانتو دوخته بودم خونه مادر جونم تنم بود یکی از فامیل ها مون میخواست مدل مانتو رو یاد بگیره یکی میگفت خیلی سلیقه ت خوبه، این خاله م یه دفعه با صدای بلند گفت کی تو رو میبینه این همه لباس میدوزی؟ فکم قفل کرده بود نمیتونستم چیزی بگم.
دختر خاله م هم با من همین رفتار ها رو داره، یه نمونه اینکه هر موقع حرف میزنیم آخر به این میرسه که دختر باید قد کوتاه باشه به من که قدم 167 هست میگه لک لک ،خودش چون قدش از من کوتاهتره اینو به من میگه در صورتی که من همیشه بین دوستانم جزو قد کوتاه ها بودم. یا من جلوی چشمشم میگه الان دیگه فقط ... سفید و بورند. (نه اینکه ... بد باشن نه خیلی هم اصیل و نجیبن ولی من منظور حرف رو که جلوی من میگه رو میگم) یه روز کامل به خاطر این کاراشون گریه کردم.
من آدم ضعیفی هستم، یکی همچین رفتاری بکنه دهنم خشک میشه، فکم قفل میشه، سریع بغض میکنم. شاید باور نکنید بعضی اوقات که پیش بینی میکنم باز چی میخوان بگن تمرین میکنم با خودم ولی باز موقعش که میشه به خاطر بغضی که دارم صدام در نمیاد. ولی پسرهاش اصلا این طوری نیستن طوری که اکثر مواقع که شهرستانن خونه ی ما هستن، همیشه همه جا میگن که مامان منو از همه بیشتر دوست دارن.
هر وقت که ما رو میبینن میگن ما اصلا با فامیل وصلت نمیکنیم فقط 7 پشت غریبه. که یه روز که همین جور داشت ادامه میداد مامانم گفت منظورت چیه هر دفعه منو میبینی این بحث رو وسط میکشی؟ که گفت کلا میگم. خب یعنی چی؟
یا یه روز دیگه تو جمع بودیم مامانم گفت که دختر خاله م (دختر همین خاله م) خیلی شبیه عمشه. یک دفعه دختر خاله م چشماش رو درشت کرد صداشو برد بالا گفت نذار بگم تو شبیه کی هستی ها!؟ از این رفتارها زیاده بخوام بنویسم طومار میشه، الان که این ها رو نوشتم انگار قلبم کدر شده.
سوال من از شما اینه من با اینا چه رفتاری داشته باشم که هم حساب بیاد دست شون، هم بی ادبی و بی احترامی نشه؟
مرتبط :
بلد نیستم جواب کسانی رو که تیکه میندازن بدم
با افرادی که بی دلیل از ما بدشون میاد چه برخوردی بکنیم ؟
برای حاضر جواب شدن چیکار میشه کرد؟
بهترین عکس العمل در موقعی که کسی جلو چند نفر خیطت میکنه چیه ؟
مشکلم اینه که در لحظه، واکنش مناسب رو پیدا نمی کنم
از هر چی حسادت و فضولیه حالم به هم می خوره
با حسادت ها و توهین های فامیل چه کنیم ؟
جواب آدم های پر روی فامیل رو چه جوری بدیم ؟
وقتی کسی مسخره مون می کنه باید چکار کنیم ؟
← تعامل با خانواده (۵۱۹ مطلب مشابه) ← روابط اجتماعی دختران (۲۶۴ مطلب مشابه)
- ۱۴۲۱۷ بازدید توسط ۱۰۲۰۰ نفر
- جمعه ۲۰ ارديبهشت ۹۸ - ۱۹:۰۹