خانواده برتر

ایناکه به پول احترام میذارن بده.

آدم دلش میخوا طرفو چک بزنه از شش تا دیوار ردشه😂😂😂😂

من خودم با ادب جوابشونو سنگین دادم!!!

طرف رفته دیگه نیومده.

نمونش 

اومده مخ منوبزنه ببره تو شرکتای هرمی! 

حالا چرا؟ چون میخواست عقایدمنو بزنه تودهن بقیه!!! مردم مارمولکن یعنی این!!! 

چقدر بعضیا هفت خطن!!! که بکنه توچشم بقیه آره من تونستم زهرا روبیارم چون این خیلی عقایدش درسته (من یعنی) اومده تواین شرکتا!!! 

حالا چی، یکی دوماه مخ منوخورد!!! 

ازبس زنگ زد شارژش تموم میشد،میومد درخونه!

برگشته میگه تو نمیخوایی میری توخیابون دست بچتو گرفتی بردی مثلا تبلت دید بگه مامان مبخوام،همون لحطه براش بگیری.

من محکم زدم زیر خنده گفتم نه! 

مثل بادکنک بادش خوابید.

گفتم ببین ازاینـکارا دوست ندارم. هروقت دوست داشتم میام،ازتم ممنونم که به فکرم بودی!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

والا مردم اینجورفکرارو نمیبرن بدن دوستا صمیمیشون، بعد یه حا که میخوان ادموتیغ بزنن میشی عزیزشون و دوست گلشونو واز این زرت وپرتای گول زننده.

خونسردباش

باادب حرفتوبزن

داغ نکن

بالبخند جواب بده

پررو یعنی مثلا چه کارایی میکنن؟

ما هم از این پرروها داریم

تنها نیستی

ولی خب من زبون دارم که جواب بدم

ولی مامانم میگه لازم نیست جواب هر حرفی رو بدی،خوب نیست

اما جدیدا و اتفاقا امروز به این نتیجه رسید باید جواب بده

مثلا ما خدا رو شکر در خونه مون به روی همه بازه،دو ماه از زمستون هم داشتیم تو خونه تغییر

به وجود میاوردیم و ساخت و ساز و همون موقع ها مامان بزرگم خیلی سخت بیمار شد

داییم و خانومش گفتن والله ما که نمیتونیم و فلان و بهمان،ولی هرشب میایم سر میزنیم😐

هر شب که اومدن،هیچ،زیادم مینشستن

من یادمه خودمون جا نداشتیم،تو انباری درس میخوندم،جا هم نبود،اوضاعی بودااا

بعد بابام پاش از جا در رفت و گچ گرفتن و باز مهمون و...

و همیشه هم مهمونامون هستن

بعد مامانم به داییم میگه رتبه هامونو،میگه ما خونه مون پر از شلوغی و.. بود

و اینکه شرایط برا یه قل خیلی بد بوده،تفاوت شون برا اینه

داییم گفت نههههه،نههههه،اینا نیست،چیزی که بخواد بشه،میشه

خونه تون هرطور میخواست باشه

حالا دوساله مامانم اینا میخوان یه شب نشینی برن خونه داییم اینا،ولی موفق نمیشن😑

بعد همین پسر همین دایی،میخواست عقد کنه،برا عقد فقط بزرگا بودن

اصلا بچه ها رو دعوت نکردن،ما بچه ها دعوت نبودیم برا عقد بچه ش

اونوقت برا رتبه کنکور من میگه شیرینی😐

خو من نباید بگم والله مردم که زن برا پسرشون عقد میکنن شیرینی نمیدن

حالا کنکور که دیگه شیرینی نمیخواد

نباید بگم؟!

یا نباید بگم اگه خونه ی ما هم مث خونه ی مردم رفت و آمد نبود و همیشه خلوت بود،نتیجه چیز دیگه بود؟

یا مثلا عموم داره قاضی میشه

همیشه میخوان فقط بیان مهمونی و بخورن 😐

خودش برا رتبه برتر شدنش شیرینی نداد

چندروز پیش سه بار پرسید کی بیایم شیرینی بخوریم(در حالیکه هفته پیش شام خونه بودن)

خب من نباید بگم عموجون شما خودت داری قاضی میشی پس کو شیرینی؟

یا مثلا زن داداش دارم کنایه میزنه،به من که نمیزنه،به بچه ی یه داداش دیگه م

منم جواب میدم

یا چه میدونم دختر عمو دارم میگه تو رفتی دانشگاه و چادر سر نکردی؟من برم چادر سر میکنم

و ادا و اطوار الکی

بعد میره دانشگاه مانتو جلو باز میپوشه،بعد خود به خود میشینه میگه مانتوم جلوباز بود

ولی خب همه بچه ها اینطور بودنا

آخه دخترجان من که چیزی نمیگم

میترسم برا چادری نشدنش ما رو الگو خودش قرار داده بوده که چادر نداشتم

نمیدونم دیگه

ولی اینا نمونه هایی بود که میشد بگم

تیکه و کنایه چجوری منظورته؟

من هروقت جواب میدم این کنایه ها رو،بقیه کیف میکنن

ولی بعضیا میگن بی ادبی و...بقول خودت آدم بده من میشم

ولی کلا خدا یه زبونی عنایت کرده که به درد خانواده و دوستان خیلی خورده

توصیه میکنم شما هم حرفاتون بگید

البته احتیاط کنید

احتیاط کنید

احتیاط کنید

و اینکه لبخند چاشنی حرف تون کنید

یه سری آموزش دیگه هم هست که خیلی کاربردیه و تاثیر کلام بیشتر میکنه،اما نمیتونم تو ملا عام بگم

البته الان دیگه جرات همچین حرفایی رو ندارن.ولی بازم میگن

یا خواهرم ازدواج کرد یکی از فامیلای نزذیک بعد عروسیش دعوتش نکرد ماهم هیچی نگفتیم بعد از یسال  هر وقت میدیدشون میگفت شام بیاید پیش ما چرا نمیاید.منم گفتم اگه راست میگی زودتر دعوت میکردی میومدن

خب اینجا من شدم آدم زبون درازه خواهر ساکتم شد آدم خوبه و قلب همون فامیل

(البته جلو خودم نگفتن اینو به خواهرم گفتن)نمیدونم ازم حساب میبردن یا چی؟!

یا دعوا میشد خانواده عموم عمم همه بچهاشون دخالت میکردن ما ی کلمه حرف نمیزدیم با اینکه دعوا رو فقط ما میدیدیم .ینی توی خانواده ما بود و اونا اصلا نبودن و مث چی اظهار نظر میکردن و.ما رو مقصر میدونستن(واضح توضیح.نمیدم ببخشید)بعد ما هم در اومدیم جوابشون دادیم بعد اونا گفتن شما حق دخالت نداشتید،ینی چی یکبار از حقمون دفاع کردیم این شد دخالت خودشون و بچهاشون توی آرامش زندگی میکردن ما باس جور اینا رو میکشیدیم.فقط یک دفعه دفاع کردیم چون پدرمادرم دم نمیزدن و ما اذیت میشدیم چون دعوا یکی دوروز نبود سالها طول کشید و ما ققط تحمل کردیم. و اونا بعد از این ماجرا قهر میکنن باما 

و ما میشیم آدم بده

ولی قربون خدا برم خدا خودش جوابشونو سر ی ماه داد.

یا اینکه اجازه هر برخورد و بی حرمتی رو ب ما ب خودشون میدن.درحالی که همون با سیاست ها و پولدارا رو میزارن رو سرشون 

و

و

و

امیدوارم متوجه شده باشید.

راه حل بدید چ رفتاری داشته باشیم که ازمون حساب ببرن... 

یا اگه کسی گفت وای ناراحت نشیه

با لبخند ملیح بگو نه بابا هر کس در حد فهمش صخبت میکنه و بلند بخند

فوت و فن اینکه چه موقع چکآرا کنیم و یاد ما هم بده، ممنونت میشیم.

یه مثال دیگه:یکی از فامیلای ما افراد فقیر و ساکتی هستن که تا الان هیچکس محلشون.نمیزاشتن به جرات میتونم بگم شاید دختراشون دخترخاله هاشونو نمیشناسن ینی در این حد 

حالا یکی از افرآد این خانواده زد و یه آدم خوبی شد واسه جامعه الان همینایی که تاحالا سراغشونو نمیگرفتن، عکسشو بنر کردن زدن تو شهر زرت و زرت ازشون تعریف میکنن 

من حقیقتش از همچین ادمایی حالم بهم میخوره

سوال کننده من دیر دیدم جواب رو

ببخشید بابت تاخیر

اینکه گفتم نمیتونم بگم بخاطر اینه که ازم بعیده😐خخخخ..جدی میگم

اما ببین اینکه گفتی اگه راست میگی،درست نیس دیگه

من دختر داداشم 3سالشه،اگه بهش قول بدم و بگه نهههه،دروغ میگی

تنبیه ش میکنم

تو به طرف گفتی داره دروغ میگه،جز اینه؟خب این برا کسی که ازت بزرگتره خیلی ناخوشاینده

سعی کن جواب دادنات زیرکانه باشه،غیرمستقیم حرفت بزن

یا بعضی وقتا چون بچه تری شاید گفتن خود واقعیت هم خوب باشه(البته کمی با شیطنت هم میتونه باشه)

مثلا من جا تو بودم میگفتم خب شما دعوت نکردین،دیگه نمیان(با حالت جدی نمیگفتم)

دیه طرف میخواست همینو ماسمالی کنه

_______

ببین اگه کسی تیکه ای انداخت،حتی کل جمع خندیدن بگو کسی بهت گفته بانمکی؟

از بچگی بانمک بودی؟

هههه،خندیدیم که تو ذوقت نخوره 😏 و...

کسی فضولی کرد تو زندگیت،بگو سوال جالبیه(خوبیه) سوال دیگه ای(سوال بعدی)؟

موقع پرسیدن سوال نگاش کن،اگه فضولیه کلا انگار نشنیدی

دختر عمه من رتبه کنکورش ب کسی نگفت

عموم ازش پرسیده بود رتبه ت چند شد

دختر عمه گفته بود مث مسواک شخصیه

چندبار پرسیدن ازش،اونم همینو جواب داد

بقیه فهمیدن دارن فضولی میکنن خب(البته راجع به خودم فضولی نمیدیدم اینو،مگر بعضی اشخاص)

ببین حرفای تند مثل (اگه راست میگی... ، به تو ربطی نداره و...) رو بذار برا غریبه ها

افرادی که نقش مهمی تو زندگیت ندارن

اقوام هم نباشن

خودتم اذیت نکن،اگه از چیزی ناراحتی،ابراز کن،نذار تو دلت جمع بشه

اگه جمع شد عصبی میشی و بداخلاق

یهویی به کسی میپری

دیروز خانمه از یه موسسه زنگ زده به خواهرم میگه رتبه تو و خواهرت چند شد

جوابش که گرفته،بعد میگه چرا با هم تفاوت دارید؟

خواهر منم جواب داد،خب من یخوده حرص خوردم،گفتم هرچیزیو برا هرکسی نگو

بعد خواهرم میگه سخت نگیر،حالا اینه که اومده اطلاعاتت پخش کرده

خب این سوالای بی سر و ته چیه که از کسی که نمیشناسن میپرسن؟

خواهش میکنم شما هم به این سوالا جواب ندید

هرکی هرچی پرسید نذارید کف دستش

خواهرم گفت خب چی میگفتم؟!!!!!! احتمالا تو هم بعضی وقتا میگی خب چی بگم

ببین برا افراد اینقد غریبه خیلی ریلکس بگید اگه حرف دیگه ای ندارید من باهاتون خداحافظی کنم

یا کلا نادیده بگیرید و بگید سوال دیگه ای اگه باشه؟

یا بگید کاری داشتین؟سوالی داشتین تماس گرفتین؟

یا بگید خیلی ممنون از تماس تون و لطف کردید و سلامت باشید و .. خداحافظ

یه راهش هم اینه که بگید خب خانوم محترم نگاه کنید این موضوع اپسیلونی به شما ربطی نداره

متوجه که هستید؟

تو گوگل هم فکر کنم جستجو کنین بیشتر ببینین

1- جوری جواب میدی که لیاقت یاروئه
2-در عین حال شأن خودتم (هرچی هست! و خودت واقفی) حفط میکنی

نکته: جواب این سوال بستگی به شخصیت خودت هم داره. اکه واقعا از اون کسایی هستی که ناخودآگاه عاشق تایید گرفتن از دیگران هستن که خب عزیزم این حرفا برات اضافه کاریه...از جنس همین مردمی و متعلق به همین رفتار. ولی اگر نه واقعا رنج میبری از این قضیه و موضوع انسان برات مطرحه و حرف مردم جرو الویتهات نیست اونوقت سرت رو با بقیه ی متن درد میارم.

مثال: یکی از قوم و خویشهای ما هست که تا سه بار نقره داغش نکردم دست و پاشو جمع نکرد....اما بالاخره چی؟ کرد.
این کنکور که جواباش اومده بود زنگ زد خونه ما ازقضا (کار خدا بود) من گوشیو برداشتم اینم پروو پروو پرسید منم درجا (ولی با تن صدای معمولی و لحن عادی) گفتم "بابا .... خانوم، من هنوز مامانم از من نپرسیده رتبه م رو...شما چرا انقدر بیکاری آخه؟" بعد مکث کرد ولی جا نزد گفت یعنی نمیگی؟! :|| منم گفتم نه. و قطع کردم.
سر ارشد هم همین کارو کرد حضوری، من هم برا اینکه درسی بهش داده باشم باز با لحن معمولی گفتم ببین "... خانوم جان، شما خیالت راحت من خواستم حرکتی کنم برا بعد ارشد  کار درس ازدواج..همه رو با شما درمیون میذارم راحت شی" که خیلی خجالت کشید و بعدا به من گفتن که شاید اولین بار بوده که یه نفر رودرواسی رو گذاشته کنار و یه کوچولو جواب پرسشهای مزخرف ایشون رو داده. دفعه آخر هم داشت از همه خونواده م میپرسید حالا در جمع فامیلی که خودشون همه هستن...منم گفتم "...خانوم عزیزم... ما یک بار از شما پرسیدیم شوهرتون چه کار میکنه؟ (معتاده!) یا پرسیدیم بچه‌تون الان کجاست؟ (رفت به دنبال پناهندگی و ازش خبری نشد دیگه) یا بگم نوه ی گوگولیت چطوره؟ (پدرمادر اون نوه از هم طلاق گرفتن!) "  بعد خب من جو رو سنگین کردم با این شیوه ولی بسیار خوشحالم و الان دو ساله کاری به کارم نداره و همین برای من یعنی پیروزی. و دقت کن چون واقعا برام مهم نیست واکنش ایشون هر حرف مفتی هم پشت سرم بزنه جواب نمیدم مهم اینه که تو روم جرأت نداره دیگه سین جیم کنه.

مواظب لحنت باش.
بی جواب نزار.
هیچ وقت توهین نکن. 
یه استانداردایی داشته باش که از اونها نگذری.
گلا من معتقدم اگر آدم خودش بدونه داره چه میکنه پشیمون نخواهد شد ولی حتما جواب بده.
و نکته ی مهمتر: لطفاً خودت این اخلاقا رو نداشته باش بعد از ملت ایراد بگیر. (دیدم که میگم) مثلا من الان عمه ی خودم میشینه جلوم از این و اون میگه با شوخی حرفو عوض میکنم و به حرفاش هم نمیخندم وقتی این و اون رو مسخره میکنه. یعنی من مجوز نمیدم به این ریاکاریهای اطرافیان ولو به قیمت یک دقیقه خنده. مولانا تو کتاب فیه ما فیه میگه هزارتا صفت زشت تو خودمون داریم اونا رو نمیبینیم ولی تا یک ذره ش رو تو بقیه میبینیم صدامون درمیاد! (نقل به مضمون)