سَلآم ..
واقعا من حسود هستم؟
من با یک یکی از دوستانم در دبیرستان خیلی با هم دوست صمیمی بودیم و در مواقعی هم کارهاش واقعا آزارم میداد ... بعد 2 سال فهمیدم که اصلا ما شبیه هم نبودیم ! شاید تظاهر میکرد نمیدونم یا من چیزهای دیگه ای رو فهمیدم بودَم ازش ..
منم رفته رفته باهاش سرد شُدَم .. تا اینکه این خانوم براش خواستگار اومد و اون دوست داشتم مثل همه چیز در مورد اون اولین نفر با من حرف بزنه.
ولی من انقدر ازش خورده بودم و ناراحت بودَم که دیگه نمیخواستم صمیمی بشیم با هم . اون با من مطرح کرد و نظرم رو خواست من به شرایطی که این آقا داشت گفتم مناسبت نیست، اما چون دوسش داشت زیر بار نمیرفت و از خوبی هاش میگفت (دقیقا نمیدونم دیگه چرا نظر منو میخواست) .
خلاصه ایشون بعد دو سال با هم عروسی کردن، منم تو این دو سال فقط با دوستم فقط سلام و علیک دارم، قبل عروسیش گفت دوست داره مثل قبل باشیم ولی گفتم میدونستم اخلاقش همونه و عوض نمیشه.
منم گفتم دیگه نمیتونم! الان که عروسی کرده و چند وقیته وارد تلگرام شُدن، عکس همسرش رو میذاشت برای پروفایلش [ من اصلا ندیده بودمش ...یعنی خیلی دلش میخواست که ببینم حتی به زور ولی وقتی دید رغبتی ندارم دیگه خودش بیخیال شُد] یه حالی میشَم؟، نمیدونم چرا ؟
وقتی ازش حرف میزد اون اوایل ذهن منو درگیر میکرد . ولی چون داشت بهم لطمه میزد دیگه منم خودی نشون ندادم .. الان با خودم میگم که باهاش خوشبخته ؟ به اون چیزی که میخواسته رسیده ؟ خودم میگم چون مجردم این حس رو دارم؟، یه موقع از خودم می پرسم که دوست داشتی جای اون باشی،؟ یه مواقعی هم میگم کی از زندگی بقیه خبر داره؟!
من خودم به همه در مورد حسادت مشاوره میدادم، ولی الان چند وقتیه فکر می کنم گرفتارش شُدَم .
میشه اسمش رو گذاشت حسادت؟
مرتبط:
حسادت ها و مسخره کردن های فامیل رو چطور تحمل کنم؟!
زیادی مورد حسادت دیگران قرار میگیرم
جدیدا برادرها و خواهرمم به زندگیم حسادت می کنن
از هر چی حسادت و فضولیه حالم به هم می خوره
با حسادت ها و توهین های فامیل چه کنیم؟
جواب آدم های پر روی فامیل رو چه جوری بدیم ؟
← مسائل دختران جوان (۲۳۵۳ مطلب مشابه)
- ۲۷۰۱ بازدید توسط ۲۱۶۱ نفر
- دوشنبه ۹ مرداد ۹۶ - ۱۳:۴۹