سلام
خیلی دلم پره از روزگار. خصوصا از دوره ی کثیفی که توش قرار گرفتیم. باورهام همه نابود شده و جاش رو ناامیدی، شک و بدبینی و هزار جور فکر و خیال درب و داغون گرفته. اونم تو اوج جوونی. مقطعی که باید پر از امید و انگیزه باشم تبدیل شدم به یه مرده ی متحرک.
من توی زندگی سختی زیاد کشیدم و تا به این سن صورتم رو با سیلی سرخ نگه داشتم. چون وجدان و اعتقاداتم نمیذاشت کج برم و حق الناسی به جونم بخرم. به امید اینکه خدا هوای بنده هایی که تقوا پیشه میکنن رو داره ! ولی انگاری اشتباه فکر میکردم ! بهترین دوستم که مثل داداشم بود و خیلی بهتر از من بود به خاطر پستی و رذالت یه دختر به ظاهر موجه نابود شد و رفت پی کارش. به همین سادگی!
پسری که از همه لحاظ همه چی تموم بود. ماشاء الله تحصیلکرده و با معرفت ، خوش چهره و خوش قد و بالا. هنرمند و ورزشکار. با وضعیت مالی خوب و از همه مهمتر بسیار بسیار پاکدامن و ساده دل بود!همین پاکی و سادگیش باعث شد گول شعارها و میتینگ های یه دختر مذهبی نمای پست فطرت و رذل رو بخوره. دختری که خدا و اهل بیت و شهید از دهان کثیفش نمی افتاد و جوری نقش بازی میکرد که فکر میکردی شهیده ی زنده ست!
↓ موضوعات مرتبط ↓ :
مسائل پسران جوان (۱۵۳۹ مطلب مشابه) مسائل دختران جوان (۲۳۵۳ مطلب مشابه)