سلام
دوستان، ازدواج محدویت هست یا آزادی. زن و شوهر وقتی مجردن به راحتی می تونن همه جا برن هر کاری کنن( کار دست منظورمه ها ). چرا وقتی متاهل میشن دیگه تمام ارتباطات قبلی بین دوستان و اقوام کم میشه؟
چرا زن و مرد بعد از ازدواج، به آزادی های منطقی و روابط محترمانه با اقوام و خانواده طرفین خرده می گیرن؟
چه راهی هست این مشکل حل بشه.
سلام
من دختری 20 ساله هستم که سال آخر لیسانسم در یه دانشگاه دولتی خوب و همین امسال میخوام ارشد شرکت کنم،خانوادم خیلی منو دوس دارن و از نظر محبتی کم ندارم ولی نمیدونم چی شد که دو سال پیش تو یاهو با ی پیام با ی پسری 4 سال کوچکتر از خودم ارتباط برقرار کردم و حرف میزدیم تا اینکه این ارتباط به صورت پیام و تلفنی ادامه پیدا کرد، همدیگه رو خواهر برادر هم میدونستیم نه بیشتر و خیلی همدیگه رو دوس داشتیم و تو پیام ها همیشه میگفت عاشقمه و دوسم داره و...ما از دو شهر جدا از هم هستیم پس دیدار حضوری نداشتیم و همیشه میخواست که من برم شهر اون و پیشش باشم
من تا حالا دوس پسر نداشتم و با پسری بیرون نرفتم،محجبه هستم و با اینکه خیلی الان عادی شده واسه دخترا ولی ابروهام دخترونه است،همیشه از بچگی معتقد بودم میخوام واسه همسرم اولین باشم در همه چی
الان چند وقته عذاب وجدان دارم از روابطم با این پسر،همسرم قبول میکنه این رابطه خواهر برادری ادامه داشته باشه؟نمیگه مگه خودت برادر نداشتی!!
عقلم میگه باید تموم بشه ولی احساسم میگه نه چه فرقی میکنه الان تموم بشه یا سال بعد؟!!
شما منو راهنمایی کنید چیکار کنم؟
همسر آیندم بفهمه منطقی برخورد میکنه؟
با سلام
من یه مشکلی دارم به زودی میخوام ازدواج کنم.همیشه احساس میکنم همسرم از من خوشش نمیاد دچار وسواس فکری شدم احساس میکنم الت تناسلیم زیبا نیست و مشکل داره با این که صورت زیبایی دارم ولی از بدنم راضی نیستم یه سری عکسام دیدم فقط به خاطر بر طرف کردن مشکلم که بدتر شد اونا خیلی زیبا بودن پس چرا من اینجوری نیستم میخواستم بدونم شکل طاهری اندام خانوما برای اقایون خیلی مهمه؟ ممنون میشم اگه پاسخ بدید.
مرتبط:
چرا میل به آرایش و جراحی زیبایی در بین بعضی ها زیاد شده؟
دو سوال در مورد دوام زیبایی ظاهری خانم ها
دادن اعتماد به نفس به دختران خردسال در مورد زیبایی ظاهری
سلام خودارضایی به رنگ صورت و جوش در آمدن اثر میذاره؟
ازدواج با دختری شش سال ازم کوچک چه مزیت و عواقبی داره؟
به نظر شما این درسته که بعد از عقد یا ازدواج آدم هنوز به خانوادش وابسته باشه و هر کاری که خواست انجام بده باید از اونا اجازه بگیره یا زیر نظر اونا باشه؟
و اگر من خواستم کاری کنم که به میل خودم باش.. مثلا واسه کارای بانکی تنها برم بانک یا بعضی چیزای دیگه میگن نه یکی حتما باید همراهت بیاد آخه من دوست ندارم همیشه برا انجام دادن کارام آویزون این و اون باشم..........به نظر شما این درسته که از این به بعدهم که عقد کردم و بعدا عروسی نباید به شوهرم یا همون نامزدم اعتماد کنم یا بش تکیه کن؟
آخه الانم که عقدم (عقد دائم) بعضی وقتا که میگم شوهرم ،میگن بگو نامزدم نگو شوهرم یا یه جوری نگام می کنن..... به خدا من دختر بد یا خودسری نیستم فقط میخوام بعضی جاها دیگه مستقل باشم خودم واسه خودم تصمیم بگیرم.... یه اخلاق بدی هم که دارن اینکه دائما آدم رو با یکی دیگه مقایسه میکنن و من وقتی حرفاشون میشنوم آمپرم میره رو هزار..... به نظرتون این کار درستیه؟
سلام
دختری هستم 24 ساله، ارشد ، تقریبا 2 ساله با مرد متاهلی (44 ساله) که حدودا از وقت آشنایی مون در آستانه طلاقه در ارتباطم که رابطه نزدیکی داریم...
اصلا از این وضعیت راضی نیستم اون شدیدا منو دوست داره من ازش متنفرم دختر آبرو داریم و تو شرکت این اقا کار می کنم در ضمن بارها همه جا عنوان کرده که منو میخواد و قصد ازدواج داره و دلیل رابطه اشم اینه که بهم پایبند بمونه . خیلی تلاش کردم ماه ها خطم و عوض کردم و خونه موندم هیچی تغییر نکرده بارها اومده صبح تا شب ایستاده خیلی دارم عذاب میکشم تنها راهم ازدواجه اما متاسفانه فعلا خواستگاری ندارم و این مرد مثل بختک تو زندگیم همش میگه سرنوشتت اینه که با من ازدواج کنی ... قبل از این آقا هیچ رابطه ای نداشتم. میخوام کمکم کنید یعنی واقعا این سرنوشتمه و قبول کنم ؟ پدرم شدیدا مخالفه .
مرتبط :
از این که با یک مرد متاهل در ارتباطم عذاب وجدان دارم
ارتباط پیامکی خانم متاهل با یه مرد غریبه
دوستی مرد متاهل با زن متاهل به چه دلیل ؟
در مجردی ، باعث جدایی یه خانم متاهل شدم
عاشق مرد متاهلی هستم که شرایط ازدواج با هم رو نداریم
دوستی ساده م با یه مرد متاهل به یه رابطه ی عشقی تبدیل شده
متاهلم ، چطور جلوی تماس های دوست پسر سابقم رو بگیرم ؟
متاهلم، ولی بعضی از آقایون فکرم رو مشغول می کنن
خانمی متاهل هستم که برای سرگرمی چت می کنم
کارفرمای متاهلم بهم پیشنهاد دوستی داده
من دختری *2 ساله ام که در زمان بلوغم متوجه شدم که قسمتی از ناحیه تناسلی (لب کوچک) شروع به بزرگ شدن میکند طوری که الان از لب بزرگ خارج شده که در پزشکی به ان هیپرتروفی لیبیا میگن خیلی توی اینترنت در موردش سرچ کردم که چیزی که فهمیدم این بود که نرمال است و خیلی نادر، با توجه به اینکه این ی مسئله اسونی نیست که بشه قبل از عقد گفت (چون از این میترسم که به ازدواج منجرنشه و طرف ادم خدانشناسی باشه و همه جا پرکنه،از طرفی روم هم نمیشه) و اگر هم بعد از عقد در حین رابطه یا توسط خودم مطلع بشه از این موضوع خوشش نیاد و من رو پس بزنه یا برای تایید طبیعی بودنش حرف من رو باور نکنه و مجبورم کنه برای صحتش پیش دکتر برم که در ان صورت دیگه هیچ وقت دوست ندارم با اون زندگی کنم بنظرتون باید چیکار کنم؟ ایا مردا واقعا براشون مهمه ؟
بهنام :
تا چه اندازه قیافه واسه دختران برای ازدواج مهمه؟ با منطقی بودن بقیه شرایط
مرتبط :
به خاطر ظاهرم حس میکنم نمیتونم دختری رو برای ازدواج جذب کنم
از دید خانم ها ، ظاهر تازه دامادها چطور باید باشه ؟
فقط با ظاهر خواستگارم مشکل دارم
تو جلسه ی خواستگاری چقدر به قیافه و ظاهر پسر اهمیت میدید؟
تعریف مرد یا پسر خوش قیافه از دید زنان و دختران چیه ؟
قیافه خواستگار به دلم نچسبید ردش کردم
سلام
من مدت 4 ماه با آقایی صیغه بودم و چون شرط کرده بودم در حال حاضر باکره هستم.آیا من موقع ازدواج باید به همسرم بگم که قبلا صیغه کردم؟
مرتبط:
اگر پسری بیاد خواستگاری تون که قبلا صیغه داشته جوابتون چیه؟
آیا به همسر آینده ام بگم که با چند خانم ازدواج موقت کردم ؟
اگر ازدواج موقت عاقلانه باشد ضرر نخواهد داشت
آیا ازدواج موقت (صیغه) در قرآن وجود داره؟
ازدواج موقت=زنا؟ بله یا خیر؟ "مسئله این است"
نظر پسران در مورد دختری که شرعا ازدواج موقت کرده
چند تا سوال در مورد ازدواج موقت
بین من و دختری که تن به ازدواج موقت داده فرقی نیست ؟
ازدواج موقت چه وقت هایی خوبه ؟
خانمی *2 ساله هستم که 5 سال است ازدواج کرده ام . 2 ماه است متوجه شده ام که شوهر *3 ساله ام با زنی ازدواج موقت کرده است و با این قضیه کنار آمده ام چون برایش کم گذاشتم از هر لحاظ و بی مهری کردم و به همین خاطر معطل من نشده است . و شاید چند سالی است که این زن را گرفته . فقط یک سوال شرعی دارم و آن این است که در ازدواج موقت یا مجدد مرد همسردار اجازه ی زنش لازم و یا واجب است یا نه ؟ آیا من میتوانم از نظر قانونی کاری بکنم ؟ خواهش میکنم کمکم کنید
تکلیف دختر 27 ساله ای که بیرون نمیره همش تو خونس . اصلا خاستگار نداشته ..از این دخترای سرزبون دار که درسته ادمو قورت میدن نیس وخیلی کم حرف و به تعبیر کسایی که نمیشناسنش منزوی است اما درحقیقت خیلی هم شاد و مهربونه اما خب ادم درونگراییه و از مهمونی و شلوغی و تعارف های الکی خوشش نمیاد و تو فامیل پسر مجرد که سنش بهش بخوره نیس. و کلا خانوادش با فامیل رابطه خیلی کم دارن و با دوست و اشنا هم رابطه ندارن و یه خواهر 31 ساله مجرد داره .اصلا با خواهرش صمیمی نیس. پدر و مادرشم اصلا درکش نمیکنن و تو عوالم خودشون زندگی میکنن چیهههههههه؟ چطور ازدواج کنه؟ بشینه همین جوری نگاه کنه و جوونی اش تموم شهههههههههه. دخترا حرف همو میفهمن خیلی سخته یه دختر تو این سن تنها باشه و هیچ کسو نداشته باشه .
نگید اخلاقشو عوض کنه که اصلا نمیتونه
لطفا راهکاربدید
یک سوال از آقا پسرها:
اگر به خواستگاری دختری برید و همه جوره به دلتون بشینه و حتی جواب رد هم بهتون داده باشه اما بازم دوباره به خواستگاریش برید ولی اخر سر بهتون بگه به خاطر مشکل تنبلی تخمدان شاید با دارو باردار بشه و شاید هیچ وقت نتونه واسه تون بچه ای بیاره. در این صورت بازم باهاش ازدواج میکنید یا میرید و پشت سرتونو نگاه نمی کنید.اصلا اگر همسرتون بدونه این مشکلو داره ولی تا بعد ازدواج بهتون نگه براتون مهمه؟ اگر بعدا بفهمید چیکار میکنید؟
سوال دارم با توجه عقد و ازدواج به اینکه نباید قبل از ازدواج دوست بود باید از نظر وضعیت ظاهری و موقیت اجتماعی و فعالیت اقتصادی و خصوصیات اخلاقی خوب سنگین و سبک کرد عقد و ازدواج بیشتر به یه معامله میمونه؟ معامله ای که طرفین هم سود خودشون رو در کنار بودن می سنجن (اصلا نمیخوام تحقیق برای انتخاب درست رو تقبیح نمی کنم) اما دارم به این میرسم زندگی کلا یه معامله هست و باید حواسم باشه بیشتر سود کنم یه عده ای می گردند تا خوب بخرند و یه عده ای تا میتونن خوب بفروشند. به نظرتون زندگی واقعا یه معامله هست؟ شاید واقعا هست من تا حالا اشتباه میکردم تعریف های دیگه برای رمان و کتاب شعر هاست.
جالب تر از همه این که ازدواج در باب معاملات کتوب فقه ای جا داره.
مرتبط:
آیا ازدواج یک معامله عادلانه است؟
سلام من و همسرم مدتی هست که ازدواج کردیم.دوران نامزدی خوبی هم داشتیم و همسرم نیاز های منو در حد متعارف جواب میداد. اما بعد از عروسی متوجه شدم که ایشون خیلی هات هستن و تقریبا هر شب رابطه داشتیم و اوایل (ینی هفته اول) خوب بود اما من کمکم خسته شدم-البته تو روابطی که داشتبم هر دومون خیلی لذت میبردیم-تا اینکه یه شب یه حرفی بهش زدم که خودم هم میدونم اشتباه بود و خانومم اونقدر ناراحت شد که تا ٢-٣روز باهام حرف نمیزد ولی با منت کشی اشتی کرد اما از اون شب به بعد دیکه نسبت به من سرد شده ولی اخلاقش تقریبا مثل قبل هست و تا من نخوام خودش اصلا مایل به رابطه نیست و تو روابطمون هم اصلا مثل قبل نیست!! ازش که دلیل میبرسم اصلا زیر بار نمیره که تغییر کرده و خودش هم میکه حرف منو فراموش کرده! حالا جطور از دلش در ارم؟ تا مثل قبل بشه.دلم برای شبای اول ازدواجمون تنک شده.....