سلام
با آرزوی قبولی طاعات و عبادات شما عزیزان
مشکل من مربوط به خواهر بزرگمه. ایشون چند سال پیش جایی مشغول به کار بودن، تو محیط کار از یه آقایی خوشش اومده بود ( البته ما بعداً از تعریف هایی که از اون آقا میکرد متوجه شدیم ). این آقا با وجود سن زیاد مجرد بودن و تو تمام صحبت هایی که کرده بودن گفته بودن که قصد ازدواج ندارن و میخوان مجرد بمونن.

این قضیه گذشت تا خواهرم دیگه سر کار نرفت. بعد تموم شدن کارش و بخاطر اینکه ما میدونستیم شماره تلفن همدیگه رو دارن همون موقع تذکر دادیم که مواظب باشن و پیام رد و بدل نکنن.

من خودم دانشجو توی یه شهر دیگه بودم و برا همین مدت طولانی از خونه دور بودم. بعد از یه مدتی که برگشتم خونه ( تعطیلات تابستون ) متوجه شدم که خواهرم فوق العاده زیاد با گوشیش کار میکنه  و حتی یه لحظه هم از خودش جدا نمیکرد ( چون رفتارش غیر طبیعی بود) من میدونم کار خوبی نیست ولی گوشیش رو چک کردم و متوجه شدم که با اون آقا ارتباط پیامکی و تلفنی دارن، بعد از چند مدت هم متوجه شدم که خواهرم وقتی میره بیرون این آقا رو میبینه و به مغازه اون آقا میره. 

قضیه رو به یکی دیگه از خواهرهای بزرگترم گفتم و یه مدت هر جا میرفت باهاش میرفتم. تا یکدفعه که سر همین بیرون رفتن که از دستم کلافه شده بود و منم دیگه خسته شده بودم باهاش دعوام شد و قضیه رو جلوی خودش به مامانم گفتم ( ما اصلاً از این موردها تو خونه نداریم ) و داداشهام اگه میفهمیدن هیچ کاری ازشون بعید نبود. بیچاره مادرم خیلی ناراحت شد و خواهرمم دیگه فهمید گوشیش رو چک میکنم. تا چند وقت مامانم مجبورش کرد گوشیشو خاموش کنه. به مامانم میگفت من دوسش دارم  و تا چند روز همش گریه و زاری و با من هم که دیگه حرف نمیزد.

بعد اون ماجرا به خواهر بزرگترم که ایشون هم در جریان بودن گفته بود شما که میدونستید چرا به خودم نگفتید و به مامان گفتین.... خلاصه بعد اون ماجرا تا چند وقت مامانم هم نمیذاشت تنهایی جایی برن و کلا یه جورایی کنترل شدن. تا اینکه من دوباره رفتم دانشگاه و وقتی برگشتم متوجه شدم که شماره اون آقا هنوز تو گوشیه و دوباره روز از نو روزی از نو.

تو این مدت خواهرم نامزد کرد و الان هم عقد کرده با یه آقای دیگه. من هنوز هم  هر از گاهی گوشیش رو نگاه میکنم و متاسفانه...نمیدونم چکار کنم . منو خواهرم فکر کردیم شاید چون متاهل شده دیگه تمومش کنه و دست برداره ولی...

نمیدونم چکار کنم اگه مامانم بفهمه بیچاره دق میکنه. داداشهامم که اگه بفهمن میکشنش. بیچاره شوهرشم که دیگه هیچی.... من همش نگران آیندشم که اگه ادامه پیدا کنه و کسی بفهمه اون اتفاقی که نباید بیفته میفته، و کسی هم نفهمه اصلا کار درستی نیست.

میدونم تا الان هم خیلی دیر شده ولی کاری از دستم برنمیاد نمیدونم باید چکار کنم که مشکل از ریشه حل بشه و دیگه به کل این ارتباط قطع بشه. خواهش میکنم کمکم کنید.
با تشکر


مرتبط :

دوستی با مرد متاهل

از این که با یک مرد متاهل در ارتباطم عذاب وجدان دارم

دوستی مرد متاهل با زن متاهل به چه دلیل ؟

در مجردی ، باعث جدایی یه خانم متاهل شدم

عاشق مرد متاهلی هستم که شرایط ازدواج با هم رو نداریم

دوستی ساده م با یه مرد متاهل به یه رابطه ی عشقی تبدیل شده

متاهلم ، چطور جلوی تماس های دوست پسر سابقم رو بگیرم ؟

متاهلم، ولی بعضی از آقایون فکرم رو مشغول می کنن

خانمی متاهل هستم که برای سرگرمی چت می کنم

سرنوشتم اینه که با رئیس متاهلم ازدواج کنم ؟

کارفرمای متاهلم بهم پیشنهاد دوستی داده


برای مطالعه نظرات کاربران در این مورد، کمی پایین تر بروید یا اینجا را (کلیک-لمس) کنید.
خوشحال خواهیم شد اگر اطلاعات یا تجربیاتی که دارید را با ما در میان بگذارید
↓ کپی لینک این صفحه برای ارسال به دیگران ↓
↓ مطالب مشابه بیشتر در دسته بندی(های) زیر ↓ :
مشورت در شوهرداری (۸۱۱ مطلب مشابه) مسائل زناشویی خانم ها (۵۴۹ مطلب مشابه)