سلام
من یه پسر 23 ساله ام که شکر خدا تو تمام کل زندگیم آدم موفقی بودم تا کاردانی درس خوندم یکساله که از خدمت برگشتم تو این مدت هم ماشین دار شدم هم پدرم واسم یه خونه خیلی خوب خریده ، کارم هم خیلی خوبه حالا هم گیر داده که باید زن بگیری منم هر چی فکر میکنم هیچ بهانه ای ندارم ( یعنی خودمم دوست دارم زن بگیرم ) ولی مورد هایی که پدرم انتخاب میکنه هیچ بدرد من نمیخوره.
پدرم خیلی سنتی فکر میکنه مثلا بدون اینکه به من بگه رفته بود واسم یه دختر ۱۲ ساله رو خواستگاری کرده بود !!! و چند تا گزینه دیگه همینطوری بهم پیشنهاد دادند !!! یه جوری کلا نا امید شدم از خانواده ام ، انگار اونا اصلا منو نمیشناسن و نمی دونن چه جور شخصیتی دارم و همینطورم هست چون من خیلی آدم درونگرایی هستم و الانم کلا بیخیال ازدواج شدم چون نه تو فامیلمون دختری مورد پسندم هست و نه تو محیط کاریم ( صنعتی ) .
اخه طرز تفکر من چند لول از بقیه اهل فامیل بیشتره چون با این سنم عموهام یا دایی هام که 30 40 سالشونه میان سر یه موضوعاتی با من مشورت میکنن که یعنی من در حد اونا میفهمم نمیخوام زندگیم رو با یه دختری زندگی کنم که تنها نگرانیش اینه واسه مهمونی لباس چی بپوشه یا فلان کس دربارش چی گفته .
میخوام یکی باشه منو درک کنه درباره چیزای مهم صحبت کنیم اهل کتاب باشه اینم بگم من خیلی آدم احساساتی هستم و نمیخوام با کسی که واقعا عاشقش نیستم و دوستش ندارم برم سر خونه زندگی ؟
یه جوری کلا سرخورده و نا امید شدم از زندگی تا حدی که دیگه هیچ دوستی ندارم ؟ الان بنظرتون من چکار کنم برم پیش یه روانشناس ؟ چون احساس میکنم خیلی توقعاتم رفته بالا و پیدا کردن همچین دختری سخته .
↓ موضوعات مرتبط ↓ :
مشورت در ازدواج آقایان (۱۶۹۶ مطلب مشابه)