خانواده برتر

مشورت در قالب پرسش و پاسخ در مورد ازدواج و مدیریت خانواده

إِنَّا نَحْنُ نُحْیِی الْمَوْتَىٰ وَنَکْتُبُ مَا قَدَّمُوا وَآثَارَهُمْ ۚ وَکُلَّ شَیْءٍ أَحْصَیْنَاهُ فِی إِمَامٍ مُبِینٍ

کانال خانواده برتر در واتس اپ

جستجو با گوگل در خانواده برتر

جدیدترین ها
مطالب کاربران
صفحات کاربران
به روز شده ها
جدیدترین نظرات کانال و گروه خانواده برتر منتخب جدیدترین مطالب خانواده برتر جدید
توهم عاشقی ... (۴۸۳۶ بازدید توسط ۳۴۹۰ نفر) - (۰ نظر)
تاوان یک عشق ... (۴۵۵۵ بازدید توسط ۳۲۳۲ نفر) - (۲ نظر)
بیا با کفش‌های من چند قدم راه برو... (۳۲۶۱ بازدید توسط ۲۳۸۳ نفر) - (۰ نظر)
زباله‌هایی که راه می‌روند ... (۳۶۷۳ بازدید توسط ۲۷۰۳ نفر) - (۰ نظر)
من بودم و ضربان قلبم ... (۳۲۴۳ بازدید توسط ۲۳۵۰ نفر) - (۲ نظر)
یک پک تلخ به سیگار تلخ ... (۲۵۶۵ بازدید توسط ۱۸۷۱ نفر) - (۱ نظر)
چند مورد از رازهای پنهان انگیزه ی دوستی پسرها با دخترها (۱۴۷۴۶ بازدید توسط ۱۰۷۱۵ نفر) - (۹۶ نظر)
عجیب‌ترین حس در دنیا چیه؟ (۲۵۷۸ بازدید توسط ۱۸۸۲ نفر) - (۱ نظر)
به خاطر فشارهای اطرافیان، تصمیم گرفتم دوست پسر بگیرم اما ... (۷۱۷۵ بازدید توسط ۵۳۳۳ نفر) - (۱۸ نظر)
این جوری همسرِ مناسب پیدا کن! (۷۵۳۰ بازدید توسط ۵۸۰۹ نفر) - (۱۶ نظر)
جامعه خانواده ی بزرگتر ماست، آبروی جامعه مون رو حفظ کنیم (۲۹۵۰ بازدید توسط ۲۰۹۸ نفر) - (۱۰ نظر)
آثار منفی ابراز علاقه های مجازی پسر به دختر چیست؟ (۲۸۴۷ بازدید توسط ۲۱۰۰ نفر) - (۳۲ نظر)
درسی که از محرم امسال گرفتم (۲۴۶۲ بازدید توسط ۱۷۳۷ نفر) - (۲۷ نظر)
در حکومت دینی هر اتفاقی بیفته مقصر دین هست؟! (۳۵۸۲ بازدید توسط ۲۳۶۷ نفر) - (۱۰۸ نظر)
الگوی خانه داری، حضرت زهرا (علیها السلام) (۲۲۵۶ بازدید توسط ۱۵۰۸ نفر) - (۵۴ نظر)
علی نَفسِ محمّد - روز مباهله (۹۴۳ بازدید توسط ۵۵۶ نفر) - (۲ نظر)
احساسی پاک به سانِ دوست داشتن (۲۱۰۷ بازدید توسط ۱۴۲۰ نفر) - (۸ نظر)
ناتوانی در جویای کار بودن و عدم درآمد (۲۳۲۸ بازدید توسط ۱۵۶۱ نفر) - (۲۲ نظر)
واقعاً عادی شدن جسم زن راهکار درستی برای ادامه زندگی ماست؟! (۳۸۶۴ بازدید توسط ۲۶۰۰ نفر) - (۷۸ نظر)
برآورده شدن آرزو پس از مدت‌ها (۱۸۱۷ بازدید توسط ۱۱۴۲ نفر) - (۱۰ نظر)
دین خوبی که خوب آن را نفهمیدم (۱۳۸۴ بازدید توسط ۸۲۸ نفر) - (۴ نظر)
گلایه ای در مورد سانسور در خانواده برتر (۱۶۱۵ بازدید توسط ۱۰۶۰ نفر) - (۱۲ نظر)
موقع عقد، حتما حواس تون به این بند ها و نکات قانونی باشه - ویژه آقایان (۲۷۳۴ بازدید توسط ۱۹۴۵ نفر) - (۱۷ نظر)
آقایان ازدواج نکنید مگر اینکه ... (۳۵۴۶ بازدید توسط ۲۵۸۱ نفر) - (۳۲ نظر)
خودمون با چادر خفه کنیم تا شما راحت باشید؟! (۴۲۱۰ بازدید توسط ۲۹۴۴ نفر) - (۵۳ نظر)
خانم ها ازدواج نکنید مگر اینکه ... (۴۷۶۶ بازدید توسط ۳۲۴۶ نفر) - (۸۹ نظر)
آقایون اگه این کارها رو انجام بدید برای همسرتون بهترین مرد دنیا میشید (۳۴۳۶ بازدید توسط ۲۴۲۷ نفر) - (۱۷ نظر)
فرهنگ‌سازی برای عابر پیاده (۱۱۴۷ بازدید توسط ۷۰۸ نفر) - (۳ نظر)
جادوی نوشتن و تأثیرات آن (۱۸۰۷ بازدید توسط ۱۱۶۲ نفر) - (۶ نظر)
ترک خانوادۀ سمّی (۲۹۰۴ بازدید توسط ۱۷۸۷ نفر) - (۱۰ نظر)
چهل سالگی ام مبارک (۳۸۲۸ بازدید توسط ۲۵۹۸ نفر) - (۴۴ نظر)
راهنمای دریافت غذای تبرکی حرم امام رضا (ع) (۲۳۵۹ بازدید توسط ۱۴۷۱ نفر) - (۱۶ نظر)
زرنگ باش (۲۶۵۸ بازدید توسط ۱۶۹۵ نفر) - (۲۰ نظر)
چند نکته به عنوان نصیحت برادرانه به دختران (۹۸۶۳ بازدید توسط ۶۹۲۶ نفر) - (۱۰۴ نظر)
دلایل ماندگاری معصومین علیهم السلام (۱۵۰۸ بازدید توسط ۸۹۶ نفر) - (۹ نظر)
در مورد بسم الله الرحمن الرحیم (۲۲۳۷ بازدید توسط ۱۳۲۸ نفر) - (۹ نظر)
در مورد فتنه ی اخیر به بهانه ی فوت مهسا امینی (2) (۲۷۱۳ بازدید توسط ۱۸۱۱ نفر) - (۰ نظر)
لذّت با هم بودن رو به خاطر مسائل مادی برای همیشه از بین نبرید. (۶۰۸۶ بازدید توسط ۴۱۱۸ نفر) - (۱۱۶ نظر)
بیشتر به خودت فکر کن (۲۲۱۱ بازدید توسط ۱۴۸۴ نفر) - (۸ نظر)
من اگه دختر بودم از پسر خوب خواستگاری می کردم! (۵۰۶۳ بازدید توسط ۳۵۸۸ نفر) - (۴۷ نظر)
ارائه ی نمای کلی از دنیای پسر ها به دخترها (۶۱۹۷ بازدید توسط ۴۴۴۸ نفر) - (۲۵ نظر)
اگه دوست دارید محبوب دیگران باشید خوش اخلاق باشید (۳۱۶۹ بازدید توسط ۱۹۳۰ نفر) - (۱۵ نظر)
دختر انسان است عروسک نیست (۶۰۳۵ بازدید توسط ۴۲۵۳ نفر) - (۵۹ نظر)
علی باش فاطمه ات می شوم (۳۳۷۰ بازدید توسط ۲۳۰۵ نفر) - (۳۳ نظر)
خوبی هاتون رو با توجه به جنبه و ظرفیت افراد نثارشون کنید (۲۱۹۲ بازدید توسط ۱۴۶۸ نفر) - (۲۸ نظر)
تابویی به نام طلاق (۲۴۶۴ بازدید توسط ۱۶۶۸ نفر) - (۲۸ نظر)
برسد به دست دختران؛ عشق، کلمه ای فریبنده (۲۰۹۸ بازدید توسط ۱۴۲۹ نفر) - (۰ نظر)
شوهرم یه رفیق داره، که اون منم (۴۸۸۵ بازدید توسط ۳۳۳۰ نفر) - (۵۱ نظر)
خیلی از دخترها و خانواده هاشون هستن که شرایط اقتصادی آقایون رو درک می کنن (۸۱۶۴ بازدید توسط ۴۵۷۶ نفر) - (۵۸ نظر)
اگه هنوز خودارضایی رو ترک نکردی بیا تو (۹۵۵۴ بازدید توسط ۶۴۹۹ نفر) - (۷۰ نظر)
صفحه شخصی Dady i baby (۱۴۹۴ نمایش) - (۴ نظر)
صفحه شخصی اسکیزویید (۴۳۵۰ نمایش) - (۵۷ نظر)
صفحه شخصی "گمنامی عشق است" (۱۴۴۹ نمایش) - (۸ نظر)
صفحه شخصی سکوت شلوغ (۱۵۱۹ نمایش) - (۱۱ نظر)
Dady me baby (۲۱۴۶ نمایش) - (۶۲ نظر)
صفحه شخصی پرینازم ۷ (۲۲۰۱ نمایش) - (۶۶ نظر)
صفحه شخصی " پسر 52 " (۹۲۹۰ نمایش) - (۹۹ نظر)
صفحه شخصی آتنا مرادی (۱۸۱۹ نمایش) - (۵ نظر)
صفحه شخصی ماه تی تی (۲) (۱۴۴۵ نمایش) - (۱۰ نظر)
صفحه شخصی شب ماه (2) (۲۴۹۴ نمایش) - (۴۵ نظر)
صفحه شخصی سبحان 83 (۵۸۱۶ نمایش) - (۲۷۱ نظر)
صفحه شخصی منتظر منتقم فاطمه"سلام الله" (۶۳۰۵ نمایش) - (۲۷۵ نظر)
صفحه شخصی پرینازم Four (۳۸۰۳ نمایش) - (۷۵ نظر)
صفحه شخصی گلی خانم (2) (۵۱۴۹ نمایش) - (۱۲۹ نظر)
صفحه شخصی مروان الشقب (۸۹۳۰ نمایش) - (۱۹۵ نظر)
صفحه شخصی شب (۲۲۳۲ نمایش) - (۱۰ نظر)
صفحه شخصی 🌙 secret of my heart ⭐ (۱۰۳۴۲ نمایش) - (۴۰۴ نظر)
صفحه شخصی با نام عرفان (حافظ) (۷۵۷۶ نمایش) - (۱۸۶ نظر)
صفحه شخصی berelian (۹۴۵۳ نمایش) - (۲۶۵ نظر)
زندگی به شرط سید ! (2) (۵۲۱۱ نمایش) - (۱۳۰ نظر)
صفحه شخصی "زندگی ب شرط سید" (۲۴۷۴۵ نمایش) - (۴۵۸ نظر)
صفحه ی شخصی 2017 (۴۱۸۹ نمایش) - (۹۸ نظر)
صفحه شخصی DOKHTAR LOR (۱۹۰۲ نمایش) - (۱۷ نظر)
صفحه شخصی ساقی (۷۰۶۱ نمایش) - (۲۰۱ نظر)
صفحه ی شخصی "مردی در بیابان های خلوتِ خدا" (۲۳۹۶ نمایش) - (۳۲ نظر)
صفحه ی شخصی Angel girl (۱۸۶۳ نمایش) - (۱۳ نظر)
صفحه شخصی "دختران حتما بخوانند" (۵۳۰۶ نمایش) - (۱۵ نظر)
صفحه شخصی رضا alone "احادیث و موضوعات مختلف" (۴۳۲۱ نمایش) - (۱۳۶ نظر)
صفحه شخصی فرشاد (۱۷۳۲ نمایش) - (۱۰ نظر)
صفحه شخصی Holy Mind (۳۵۸۵ نمایش) - (۱۲۲ نظر)
صفحه شخصی غضنفر (4) (۹۱۸۴ نمایش) - (۵۱۹ نظر)
صفحه شخصی خانم M&M (۷۰۶۰ نمایش) - (۳۴ نظر)
صفحه شخصی ماه تی تی (۱۱۴۷۵ نمایش) - (۶۲۳ نظر)
صفحه شخصی رضا alone پُست دوم (۹۸۲۱ نمایش) - (۲۴۲ نظر)
صفحه شخصی شب ماه (۲۱۴۶۹ نمایش) - (۷۳۶ نظر)
صفحه شخص گلی خانم (۱۹۶۱۶ نمایش) - (۶۲۶ نظر)
صفحه ی احادیث گیاهی و درمانی🌾 (۵۲۳۶ نمایش) - (۵۹ نظر)
صفحه شخصی غضنفر (3) (۳۵۰۲۰ نمایش) - (۱۰۶۸ نظر)
صفحه شخصی Ata MST (۱۱۳۳۹ نمایش) - (۳۶۷ نظر)
صفحه شخصی رضا alone (۱۷۶۳۱ نمایش) - (۸۷۵ نظر)
صفحه شخصی پسر آریایی (۱۱۲۸۲ نمایش) - (۳۱۲ نظر)
صفحه برنامه ‌نویسان خانواده‌ برتر (۳۰۷۷ نمایش) - (۵ نظر)
صفحه شخصی دختر قمی (۳۷۸۶ نمایش) - (۱۴ نظر)
صفحه شخصی .•.•.•امیرخان•.•.•. (۴۵۵۶ نمایش) - (۱۴ نظر)
صفحه شخصی مشکات (۵۷۸۹ نمایش) - (۱۷۶ نظر)
صفحه شخصی سکوت شلوغ (۴۰۵۶ نمایش) - (۴۲ نظر)
صفحه مرد شب ویژه پرسش و پاسخ خصوصی (۴۶۳۴ نمایش) - (۴ نظر)
صفحه شخصی آیدا 👑👩‍⚕️💐 (۹۵۶۰ نمایش) - (۱۲۷ نظر)
صفحه شخصی Ali Piroozi (۵۰۳۲ نمایش) - (۱۶۰ نظر)
صفحه شخصی 12 12 (۲۲۳۸ نمایش) - (۹ نظر)
چه مدل چادری بهم میاد ؟ (۱۷۴۴۲ بازدید توسط ۱۳۱۶۹ نفر) - (۲۳ نظر)
نماهنگ نیمه شعبان با صدای امیر عارف (۳۷۴۳ بازدید توسط ۲۸۴۷ نفر) - (۲ نظر)
اگه در گذشته دوست پسر داشتی زن من نشو ... (۳۷۷۰۴ بازدید توسط ۲۷۹۱۴ نفر) - (۹۴ نظر)
خانم ها، معمولا چه قدر خرید میکنید ؟! (۱۵۸۱۹ بازدید توسط ۱۱۹۰۸ نفر) - (۷۳ نظر)
اگه روی تو غیرت نداره یعنی براش مهم نیستی (۱۴۰۸۴ بازدید توسط ۹۷۸۱ نفر) - (۶۷ نظر)
نمی خوام دیگه کسی تو زندگیم به اسم دوست پسر باشه (۱۴۷۸۷ بازدید توسط ۱۰۸۹۷ نفر) - (۵۱ نظر)
فانتزی های جالب و خنده دار در مورد ازدواج (۲۵۰۶۹ بازدید توسط ۱۸۵۱۹ نفر) - (۱۰۷ نظر)
خطاب به دخترهایی که به خاطر کنجکاوی تمایل دارن با پسرها دوست بشن (۱۲۷۲۴ بازدید توسط ۹۲۰۶ نفر) - (۶۶ نظر)
چند مورد از رازهای پنهان انگیزه ی دوستی پسرها با دخترها (۱۴۷۴۶ بازدید توسط ۱۰۷۱۵ نفر) - (۹۶ نظر)
بهترین غذایی که درست کردی چی بوده؟ (۱۱۳۱۹ بازدید توسط ۸۳۲۱ نفر) - (۸۸ نظر)
می خوام به آشپزیم تنوع بدم (۷۴۸۰ بازدید توسط ۵۳۱۸ نفر) - (۷۹ نظر)
مصادیق جزئی که در انتخاب همسر باید حتما آنها را مد نظر داشته باشید (۵۳۷۹ بازدید توسط ۴۲۶۶ نفر) - (۲۶ نظر)
انواع تفریحات یه زن و شوهر با امکانات کم (۶۱۰۷۸ بازدید توسط ۴۶۲۷۰ نفر) - (۵۱ نظر)
به داد مستاجران برسید (برسیم) (۳۸۶۰ بازدید توسط ۲۸۲۸ نفر) - (۱۳ نظر)
خاطرات خنده دار دختر خانم ها از خواستگاران شون (۱۱۸۰۲ بازدید توسط ۹۰۲۴ نفر) - (۱۳ نظر)
1000 تا دوست دختر داشتم ولی الان امام زمان می خوام (۶۲۳۱ بازدید توسط ۴۹۲۱ نفر) - (۷ نظر)
شوهر بد اخلاقم رو عاشق خودم کردم (۲۱۸۲۴۷ بازدید توسط ۱۶۷۲۳۵ نفر) - (۶۹ نظر)
دروغگویی بعضی از دختران دوست پسر دار به خواستگار (۱۴۱۵۱ بازدید توسط ۱۰۳۷۷ نفر) - (۴۹ نظر)
از تجربیات تون در مورد خانه دار شدن بگید (۷۵۹۵ بازدید توسط ۵۰۷۶ نفر) - (۲۰ نظر)
سرگرمی تون وقتی تنها هستید چیه؟ (۴۹۶۰ بازدید توسط ۳۶۵۸ نفر) - (۳۳ نظر)
دوست دارید چه نیرو، توانایی یا هنر خارق العاده ای داشته باشید؟ (۳۲۰۸ بازدید توسط ۲۱۹۱ نفر) - (۳۸ نظر)
به خاطر فشارهای اطرافیان، تصمیم گرفتم دوست پسر بگیرم اما ... (۷۱۷۵ بازدید توسط ۵۳۳۳ نفر) - (۱۸ نظر)
این جوری همسرِ مناسب پیدا کن! (۷۵۳۰ بازدید توسط ۵۸۰۹ نفر) - (۱۶ نظر)
اگه از دختری خوشم اومد، چکار کنم که همون اول جواب رد نگیرم؟ (۶۰۴۲۱ بازدید توسط ۴۶۱۴۲ نفر) - (۷۲ نظر)
دخترهای خوب و سنگین، راه پسرها رو برای ازدواج باز بذارید (۱۳۵۶۴ بازدید توسط ۹۵۸۲ نفر) - (۸۱ نظر)
چند سوال در مورد ازدواج از دخترانی که رشته های پزشکی خوندن (۷۸۶۳۶ بازدید توسط ۶۱۲۸۸ نفر) - (۲۱۷ نظر)
معایب و مزایای ازدواج با یک فرد مشهور چیه؟ (۳۵۸۶ بازدید توسط ۲۶۰۳ نفر) - (۱۹ نظر)
دختر مذهبی کجایی ، دقیقا کجایی ؟! (۳۳۸۷۴ بازدید توسط ۲۲۲۹۴ نفر) - (۱۲۶ نظر)
جامعه خانواده ی بزرگتر ماست، آبروی جامعه مون رو حفظ کنیم (۲۹۵۰ بازدید توسط ۲۰۹۸ نفر) - (۱۰ نظر)
از خاطرات خوب و خنده دار دوران مدرسه و دانشگاه بگید (۱۰۳۱۳ بازدید توسط ۷۳۲۱ نفر) - (۲۹ نظر)

۵۱۹ مطلب با موضوع «تعامل با خانواده» ثبت شده است

پدرم خیلی با خانوم ها صمیمی میشه

سلام
پدری دارم که خیلی با خانوم ها صمیمی میشه. از این رفتارش خیلی بدم میاد. حس انزجار بهم دست میده وقتی این رفتاراشو میبینم. حس میکنم اصلا دوسش ندارم.
گوشیش رمز داره و از وقتی که من یادمه هیچ وقت نمی ذاشت کسی از اعضای خونه به گوشیش دسترسی پیدا کنه. از وقتی هم که وارد این شبکه های اجتماعی شده که دیگه بدتر...
دو سه باری خیلی اتفاقی یه چیزایی که تو گوشیش دیدم که حس نفرت پیدا میکردم.
از اینکه می بینم با همکارای خانومش میگه دلتنگتون شدم یه روز تشریف بیارید ببینمتون! یا حتی به یه نفر میگفت نفسم!!! ( البته تو اس ام اساش )
من آدم فضولی نیستم اما وقتی میدیدم اینقدر پدرم رو رمز گوشیش حساسه یکی دو تا از اس ام اسایی که به خانوما فرستاده بود و خوندم این چیزارو دیدم و از شدت انزجار دیگه بقیشو نمیخوندم...
چیکار کنم که این نفرتمو تو رفتارم بروز ندم؟ اصلا راه چاره ای دارم به عنوان یه فرزند؟ یا همین طوری باید ببینم و دم نزنم؟
کلا وقتی این رفتارای پدرمو میبینم ناخودآگاه روابطم باهاش خیلی سرد میشه. طوری که وقتی از سر کار میاد سلام میکنه ، جواب سلامش و انقدر آروم میدم که فقط خودم میشنومش...
آخه واقعا دلم از بی وفایی و نمک نشناسی پدرم میشکنه ... مادرم یه عمر تو این خونه زحمت کشیده و میکشه، این حقش نیست...
آقایون نکنید ترو خدا این کارارو...


↓ موضوعات مرتبط ↓ :
تعامل با خانواده (۵۱۹ مطلب مشابه)

  • ۰ موافق ۰ مخالف
  • پاسخ های کاربران (۲۹)
    • ۲۱۳۶ بازدید توسط ۱۶۶۸ نفر
    • دوشنبه ۱۸ خرداد ۹۴ - ۲۲:۴۵

    مادری داریم که نمی تونیم بر خلاف نظرش کاری بکنیم

    سلام و تشکر
    من مادری دارم بسیار متحکم به قدری که من که ازدواج کرده ام نمیتونم چیزی برخلاف نظرش بگم مثلا اگه بگم رنگ ابی رو دوست دارم شروع به گریه و گلایه میکنه تا حرفش به کرسی بشینه الان مسئله خودم نیستم بلکه خواهرام هستن که در سن ازدواج هستن نمیتونن یه کفش به سلیقه خود انتخاب کنن چه برسه به شوهر. یه معیارهایی رو میگه که انگار خودش میخواد ازدواج کنه ما از بس به سلیقه ی او گشتیم خسته شدیم (یه مدتی سعی کردیم با احترام کار خودمون رو کنیم یا با شوخی نظرمون رو بگیم یا جدی درباره اش بحث کنیم اما موقع حرف مثل روشن فکرا گوش میده فردا کمرش میگیره و دیگه نمیتونه تکون بخوره) به ستوه امدیم لطفا کمک کنید


    مرتبط:

    میزان روابط و ارتباطات شما با فامیل و اقوام چقدره؟

    چطور محترمانه به مادرم بگم، در زندگیم دخالت نکنید

    چه کار کنیم با عروس مغرور بد اخلاق پرتوقع؟

    با داماد بد دهن مون چکار کنیم ؟

    چطوری جواب متلک های خاله ام رو بدم که بی احترامی نشه؟



    ↓ موضوعات مرتبط ↓ :
    تعامل با خانواده (۵۱۹ مطلب مشابه)

  • ۰ موافق ۰ مخالف
  • پاسخ های کاربران (۱۵)
    • ۱۳۶۰ بازدید توسط ۱۰۹۶ نفر
    • سه شنبه ۵ خرداد ۹۴ - ۲۱:۴۷

    چه کار کنیم با عروس مغرور بد اخلاق پرتوقع ؟

    یکی به داد من برسه به اجبار داریم با همسر برادرم توی یه خونه زندگی میکنیم خودشو بچه ش سر بار ما هستن .

    اخلاقش به غایت بده خیلی مغروره و اصلا زیبایی نداره و از یه خانواده زیر متوسطه . با این وجود مرتب خودشو و خانواده شو از بقیه بالاتر می بینه.

    حتی حاضره شوهر و بچه شو فدای اونا بکنه!! هر چی اون بیشتر ادا میاد خانواده من بخاطر حفظ حرمتا و این که صدامونو کسی نشنوه کوتاه میان . اگرم ما چیزی بگیم آبرومونو همه جا میبره . دارم غمباد میگیرم که باید یه آدم ببخشید نفهمو تحمل کنیم .

    اگه ما هم کولی بودیم غمی نداشتیم میذاشتیمش سرجاش اما افسوس که اعتقادات و ادب این اجازه رو به ما نمیده .
    اونایی که تجربه مشترکی با من دارن نظر بدن خیلی ممنون


    ↓ موضوعات مرتبط ↓ :
    تعامل با خانواده (۵۱۹ مطلب مشابه)

  • ۰ موافق ۰ مخالف
  • پاسخ های کاربران (۴۷)
    • ۲۸۲۹۴ بازدید توسط ۱۹۸۲۹ نفر
    • يكشنبه ۳ خرداد ۹۴ - ۲۱:۰۵

    مخالفت پدر با عوض کردن وسایل خونه

    سلام به همه دوستان و عزیزانی که توی این وبلاگ فعالیت دارن ...
    من یه دختر بیست و سه ساله هستم. خدا رو شکر میکنم که خانواده ای بهم داده که عاشقشونم و از بودن کنارشون لذت میبرم. مادرم بازنشسته و در حال حاضر خانه دار و پدرم کارمند هستن.
    توی زندگی ما هم مثل بقیه مشکلاتی هست. ولی خوب باز هم با وجود همه اون مشکلات زندگی بدی نداریم.
    اما یه قضیه ای هست که مدت ها لاینحل تو خانوادمون مونده . اونم مخالفت پدرم با عوض کردن هر چیزی توی خونست.
    بذارین یکم توضیح بدم. پدر و مادر من با هم زندگی بدی ندارن اما اختلاف نظر زیادی دارن. مادر من ادم فهمیده و اهل حساب و کتاب کردن توی خرج کردنه . نه خسیسه و نه ولخرج ... خوب میدونه چطوری و کجا باید خرج کنه. و یه اخلاقی که داره دوست داره توی خونه و زندگیش هر چند وقت یکبار تغییری ایجاد کنه و تنوعی به وسایل خونه بده. اینکه میگم هر چند وقت فکر نکنین یعنی هر شیش ماه یا یکسال. نه... مثلا هر چند سال.
    اما پدرم اساسا و اصولا با عوض کردن وسایل خونه مخالفت میکنه. نکه خساست کنه ها دوست نداره. مثلا اگه بنا باشه بره مدل گوشیه خودشو یا حتی بنا به نیاز مال مارو عوض کنه قبول میکنه و با اشتیاق میره دنبالش. ولی وسایل خونه اصلا.
    هر دفعه قرار باشه چیزی تو خونه ما عوض بشه حتی با وجودی که مادرم از پس انداز خودش میخواد خرج کنه بازم قبول نمیکنه. میگه همینا خوبن لازم نکرده.
    ولی چیزی که بابام اسمشو میذاره خوب واقعا دیگه مناسب نیست. یا خیلی قدیمی شده یا خیلی سال از خریدشون میگذره.
    مثلا سرویس خوابی که مامانم اینا دارن الان بیشتر از ده ساله که خریدن. مامانم میگه برای عوض شدن فضای اتاق و اینکه تنوع تو زندگی خوبه ادم روحیش عوض میشه بریم اینو عوض کنیم.
    اما بابام اصلا راضی نمیشه. هر چی مامانم با مهربونی میگه هر چی خواهش میکنه کارساز نیست. تو اکثر مواردم کار به دعوا میکشه و قهر و اعصاب خوردی. آخر سرم یا مامان به اکراه بی خیال میشه یا بابا به اکراه قبول میکنه.
    جالبیش اینه وقتی قبول میکنه بعد مثلا یه چیزی رو عوض میکنن خودشم از این تغییر حسابی کیف میکنه ها ولی باز سری بعد اگر قراره چیزی عوض شه روز از نو میشه و روزی از نو...
    حالا بعد از مدت هااا مامانم تصمیم گرفته به هزینه خودش مبلامونو عوض کنه. مبلامونو خیلی ساله داریمو قدیمی شده. اما باز دوباره با مطرح کردنش بابام بالافاصله مخالفت کرد. میدونم بازم اینبار اختلاف به وجود میاد و من واقعا دلم نمیخواد این اتفاق بیفته.
    خودم تو این مورد حقو به مادرم میدم چون بنظرم تغییر وسایل خونه مربوط به زن خونست. مخصوصا با شرایط الان مامانم که بازنشسته شده و از صبح تا شب خونست و این روزمرگی واقعا خستش میکنه، این تغییرات واقعا میتونه روحیشو عوض کنه.
    اما این اختلاف نظرشون همیشه جفتشونو اذیت کرده. هر چقدرم میشینن با هم حرف میزنن تو این مورد هیچ کدوم نمیتونن اون یکی رو قانع کنند.
    من دوست دارم برم با پدرم صحبت کنم. اما نمیخوام باعث بشم بابام فکر کنه دارم طرف مامانمو میگیرمو باعث کدورت بشم. و چندباری هم که این کارو کردم تو همون شروعش بابام مخالفت کرده و دیگه نشده بحثو ادامه بدم.
    حالا نمیدونم باید چیکار کنم... از یه طرف حقو به مامان میدمو از طرف دیگه راهی برای راضی کردن بابام به ذهنم نمیرسه. ازتون عاجزانه میخوام کمکم کنین. تو رو خدا فکر نکنین این که مشکل نیست چون میدونم اینبارم قراره جو خونه متشنج بشه و این واقعا بهمم میریزه.
    و این میشه شروع یه اختلاف و دعوای طولانی بین پدر و مادرم. پدر که از سر موضعش پایین نمیاد و مادرمم همش دلخوره و احساس میکنه پدرم تو زندگی به جای اینکه باهاش همفکر باشه رو در روشه.
    خواهش میکنم اگر تجربه مشابهی دارین بگین تا بتونم تصمیم درستی بگیرم.
    از همتون ممنونم....

    ↓ موضوعات مرتبط ↓ :
    تعامل با خانواده (۵۱۹ مطلب مشابه)

  • ۰ موافق ۰ مخالف
  • پاسخ های کاربران (۱۳)
    • ۳۰۶۳ بازدید توسط ۲۱۷۲ نفر
    • پنجشنبه ۳۱ ارديبهشت ۹۴ - ۲۳:۰۵

    چطور روابطم رو کنترل کنم ؟

    سلام دوستان

    من از بچگی توی خونه ایی بزرگ شدم که همیشه دعوا بود. پدر و مادرم خیلی باهم اختلافات نظر داشتن و همیشه قهر و دعوا بینشون بود.من خیلی استرس و اضطراب داشتم به خاطر این وضعیت. هر دو هم شاغل بودن و ساعات زیادی رو تنها بودم.

    وقتی دبیرستانی بودم افسردگی شدید گرفتم و فقط قرص میخوردم و میخوابیدم. اما پدرم به خاطر من حتی یک ذره هم اخلاقش رو عوض نکرد. یک روز که از دکتر اومدم پدرم اومد توی اتاقم و گفت مریض شدی ؟ من گریم گرفت و گفتم آره بابا روزی بیست تا قرص می خورم....اما اون به جای دلداری گفت منتظر روزهای بدتر از این باش. و از اتاق رفت بیرون... به هر حال با کمک دکتر و دوست صمیمی م حالم بهتر شد.کارشناسی ارشد حقوق گرفتم.الان یک سال که ازدواج کردم.همسرم بسیار بسیار خوش اخلاق. مهربون . با مسئولیت.  از هر نظر بگم عالیه. بی نهایت من رو دوست داره. اینقدر عاشق همیم که احساس میکنم خوشبخت ترینم.

    اما هنوز هم دعواهای پدر و مادرم ذهنم رو به هم می ریزه. اونا هر بحثی بینشون میشه تلفن میزنن به من انگار من میانجی هستم. وقتی می شنوم حالم بهم می ریزه. و حالت های افسردگیم بر میگرده. میترسم این وضعیت زندگی مو خراب کنه و دیگه نتوانم پیش شوهرم شاداب باشم.

    تا حالا خیلی پیشش گریه کردم و اون دلداریم داده و اینقدر بهم عشق داده که حالم بهتر بشه ... با اینکه به مادر و پدرم گفتم . اما مادرم جز من کسی رو نداره و با من درد دل میکنه و من مریضیم بر میگرده.

    نمیخوام ناراحتش کنم و نمیخوام زندگی با شوهرم تحت تاثیر این موضوعات قرار بگیره. خواهش میکنم بگین چطور روابطم رو کنترل کنم ؟


    ↓ موضوعات مرتبط ↓ :
    تعامل با خانواده (۵۱۹ مطلب مشابه)

  • ۰ موافق ۰ مخالف
  • پاسخ های کاربران (۸)
    • ۱۱۸۶ بازدید توسط ۹۵۹ نفر
    • چهارشنبه ۳۰ ارديبهشت ۹۴ - ۱۶:۴۲

    با خواهرهای شوهرم مشکل پیدا کردم؟

    سلام

    این روزا خیلی دلم گرفته خواهش میکنم راهنماییم کنید.

    ٢٣ سالمه لیسانس حقوق حدود یک ساله عقدم و نامزدم ٢٨ و فوق دیپلم برق هست . من به گفته دوستام و بقیه صورت بچه گونه و جذابی دارم نامزدم خیلی دوسم داره و همیشه بهم احترام میذاره مشکل من خواهراش هستن خیلی دلم گرفته ازشون .

    با حرفاشون منو ناراحت میکنن یکیشون همش تو کارامون دخالت میکنه با حرفاش منو ناراحت میکنه . مثلا با این که از نظر سطح فرهنگی ما از اونا بالا تریم اما ادعای کلاسش میشه واسه من .

    میگه اینو نپوش قشنگ نیست اینجوری باش رعایت داداشم کن اگه ی مسافرت برم تا بیایم فورا زنگ میزنه نامزدم براش چی خریدی پولات رو الکی خرج نکن ، بعضی کاراشون واقعا عذابم میده .

    مثلا واسه عید تا ٢ نصفه شب میخوان برن مهمونی خیلی بیخیالن . مثلا واسه ناهار دعوتم میکنن بعد ساعت ٣ تازه ناهارشون اماده میشه نامزدم هم میشناستشون ولی بدشون نمیکنه میگه دلسوزن دوست دارن دلم نمیخواد با هم بد باشین.

    واقعا دیگه کاراشون عذابم میده اصلا دلم نمیخواد برم خونه خواهراش به نامزدم هم گفتم هر جا خواستم برن من دیگه نمیام ازشون بدم میاد.


    ↓ موضوعات مرتبط ↓ :
    تعامل با خانواده (۵۱۹ مطلب مشابه)

  • ۰ موافق ۰ مخالف
  • پاسخ های کاربران (۲۶)
    • ۳۰۰۷ بازدید توسط ۲۳۵۹ نفر
    • دوشنبه ۲۸ ارديبهشت ۹۴ - ۱۵:۱۸

    مادرم از شوهرم ایراد می گیره

    سلام

    ۸ ماهه عقد کردم با کسی که دوستش داشتم و دارم. مادرم مخالف بود اما چون منو عاقل می دونستن به انتخابم احترام گذاشتن.

    همسرم بسیار خوش اخلاق صبور مهربون با جربزه کاری و باسواد هست. وضع مالیشم شکر خدابد نیست اما بسیار آروم و و کم حرفه در واقع درون گراست، برعکس، من تقریباً برون گرام.

    ما دو تا شکر خدا با هم مشکل نداریم. اما مادرم شده سوهان روحم همه ش ایراد می گیره مثلاً چرا بگو بخند نیست چرا این‌طوری لباس می پوشه میاد خونه مون راحت نیستم چرا لاغره...

    هی میگم مادر من آدم ها با هم متفاوت هستند ما نمی تونیم واسه همه تصمیم بگیریم که چه جوری باشن.

    خودم دوست ندارم به همسرم سخت بگیرم بکن نکن کنم می خوام بهش آرامش بدم اما نمی ذارن به خودم و همسرم توهین می کنه.


    ↓ موضوعات مرتبط ↓ :
    مسائل رفتاری دوران عقد (۴۷۲ مطلب مشابه) تعامل با خانواده (۵۱۹ مطلب مشابه) ارتباط با خانواده زن (۷ مطلب مشابه)

  • ۰ موافق ۰ مخالف
  • پاسخ های کاربران (۱۹)
    • ۵۴۵۷ بازدید توسط ۳۸۱۴ نفر
    • جمعه ۱۱ ارديبهشت ۹۴ - ۲۰:۳۹

    حالم از رفتارهای مضخرف پدرم بهم میخوره

    سلام پسر نوجوانی هستم زیر هجده سال.

    مشکل من با خوونوادمه تا پنج سال پیش ارتباط خوبی با پدر و مادرم داشتم اما این ارتباط تا امروز کمتر و کمتر شد تا اینکه الان به تنفر تبدیل شده، نسبت به مادرم بازم نه.... ولی تقریبا حالم از رفتارای مضخرف پدرم بهم میخوره. برادر کوچک تری هم دارم که متأسفانه یه مقدار به اصطلاح شره و چون کسی زورش بهش نمیرسه همه شروع میکنن غر غر کردن سر من با اینکه من کاری به کسی ندارم. مثلا چند روز پیش که تبلت دستم بود. باهاش دعوا گرفتم و اون زد زیر دستم و تبلت از دستم افتاد. اون وقت عکس العمل چیه؟ 

    - چرا انقدر با تبلت کار میکنی؟ چرا انقدر سرت تو این گوشیه؟

    اصن کلا هروقت مشکلی پیش میاد به من گیر میدن. منم تو یکسال اخیر کلا پنج بار بجز مدرسه از اتاقم بیرون نیومدم حتی غذا رو هم از لای در میگیرم چون حتی ده دقیقه هم نمیتونم تحملشون کنم و جالب اینکه اینطوری خیلی خوشحال ترم!

    پدرم هم اصلا طرف صحبت منطقی نیست. حرف حرف خودشه! حتی اشتباهات مادرم و برادرمو هم سر من خالی میکنه! چرا؟ چون من اصولا فرد آرومیم چرا؟ چون انقدر سکوت کردم تو سرم میزنن. گاهی میگم این سری یه دعوای حسابی راه میندازم ولی این سری هیچ وقت نرسیده...


    ↓ موضوعات مرتبط ↓ :
    تعامل با خانواده (۵۱۹ مطلب مشابه)

  • ۱ موافق ۰ مخالف
  • پاسخ های کاربران (۴۰)
    • ۱۳۵۰۶ بازدید توسط ۹۷۹۰ نفر
    • دوشنبه ۷ ارديبهشت ۹۴ - ۲۰:۱۹

    میخوام رابطه ام رو با پدر و مادر و برادرم بهتر کنم

    دوستان من میخوام رابطه ام رو با پدر و مادر و برادرم بهتر کنم رابطه ی چندان خوبی با مادرم ندارم نمیدونم بقیه با پدر مادراشون چطوریش چقدر صمیمی ان..

    من یه دخترم و تا حالا نشده با مامانم درمورد مسایل زنانه حرف بزنیم خواهر هم که ندارم.... همه ی اطلاعات جنسیم از اینترنت و دوستام بوده و حتی در مورد قاعدگی ام معلم دبستانمون(پنجم)بهمون گفت

     وقتی می بینم یه سریا در مورد چه چیزا که با مادرا و خواهراشون حرف نمیزنن حسودیم میشه .  مامانم خیلی مغرور و در عین حال بی اعتماد به نفس و خجالتیه شاید به خاطر همین با من در مورد این چیزا حرف نمیزنه  و اجتماعی نیست  همش هم به من گیر میده .

    من درکش میکنم که ما رو دوست داره و نمی خواد ما به سمت و سوی اشتباه نریم اما در عین حال که هی  تذکر میده و غر میزنه و گیر میده ، در مقابل یه ذره محبتی که من بهش امیدوار بشم نمیکنه ازش متنفرم همش فکر میکنه من مثل بابامم و میخواد منو تغییر بده .

    منو همون طوری که هستم نمی پذیره دو ساله که درسام به شدت افت کرده ( دارم سعی میکنم درس بخونم و به وضع قبلیم برگردم چون میدونم لیاقت من بیشتر از این حرفاست ) و نمازام ترک شده سر همین هم هر روز دعوا میکنه دیگه خسته شدم حتی تو لحظه های شاد خونوادگی مون نمیتونه شاد باشه شایدم حق داره به خاطر جو خونوادگیشون از بودن باهاش زجر میکشم و اصلاااا ازش خوشم نمیاد .

    شاید تنها چیز خوبش دستپختش باشه علی رغم همه ی اینا دیگه سعی میکنم تو دعواهامون صدامو بالا نبرم و هر وقت باهاش دعوام شد فقط سکوت کنم و تحمل کنم …

    حتی دیگه اهمیت نمیدم به خاطر کدوم اشتباه دارم مواخذه میشم چون تو خونه ی ما همش من مقصر شناخته میشم از نظر مامانم یعنی اون فکر میکنه هیچ عیبی نداره و همه عیبا از منه!!! در حالی که من فکر میکنم عیبا بیشترش از اونه!!!

    دوس داشتم به عنوان یه مادر اون بیاد به من محبت کنه و چیزای دیگه یادم بده نه این که من ... 

    اون درست حرف زدن بلد نیست اجتماعی بودن بلد نیست اگه بلد بود ما وضعیت بهتری تو فامیل داشتیم.

    موقعی هم که میخواد سر صحبت باز کنه به جای تعریف کردن و ... شروع میکنه به گله و سرزنشو نصیحت و.....

    دیگه اهمیتی هم نمیدم میرم تو اتاقم و در و می بندم.

    فقط با این که نمازام ترک شده اما کم کم میخوام رابطم با خدا قوی تر شه حجابم خوبه و نمازام رو هم می خوام شروع کنم یکی از کارایی که فکر میکنم باید درست شه احترام به پدر و مادره  برای این کار با این شرایط من باید چیکار کنم؟؟؟؟؟

    میگن حتی نگاه با خشم به پدر و مادر گناه داره خب وقتی دوسشون نداری چطوری باید با محبت بهشون نگاه کنی؟؟؟

    همش میترسم همش به سر خودم بیاد و بچه ام مثل من بشه. فکر کنم اگه یه روز اتفاقی براش بیفته ناراحت نشم و گریم نگیره . 

    وقتی می بینم هم سن و سالام با یه روز دوری از مامانشون دلتنگ میشن و گریه و زاری راه میندازن اما من دعا میکنم یه چند روز از این خونه برم بیرون 

    نمیدونم شاید من خیلی پر رو و پر توقع ام شاید انتظارات من زیاد باشه اما من دیگه اونو پذیرفتم و همون طوری قبولش کردم و میخوام بهش کمک کنم چه از ظاهر و چه از روحیه بهتر بشه ولی اون منو همین طوری که هستم نمیپذیره....

    صداش و طرز بکار بردن کلماتشو حرفاش و طرز خندیدنش و طرز راه رفتنش و طرز کاراش و.....همش رو اعصابه.

    خدایا منو ببخش که اینقدر گستاخم 

    نمیدونم اشتباه از منه یا از اون!!!!؟؟؟

    مثلا هی به من میگه با نظم باش و برنامه ریزی داشته باش میگه تو بلد نیستی سریع کار کنی تو کندی تو مثل حلزونی بده دختر اینطور باشه فلان باشه بهمان باشه.

    در حالی که خودش یه صدم تو زندگیش نظم نداره اعتماد به نفس نداره مرتبی نداره بعد به من میگه وسواس داری حرفاش تناقض داره نمیتونه جلوی بقیه از بچه هاش دفاع کنه تازه جلوی بقیه ما رو نصیحت میکنه کوچیکمون میکنه.

    من تو شرایط بدیم از یه طرف تعارضات داخلی دوران نوجوانی و از یه طرف کارای مامانم 

    در ضمن فقط مامانم تو خونواده این طوریه بابا و داداشم کلا کاری به من ندارن بابام هم یه جورایی طرف منه 

    مامانم با داداشم هم همین طوریه 

    من باید چیکارررر کنم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

    احترام به پدر و مادر یعنی چی چطوری باید بهشون محبت کنم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!


    ↓ موضوعات مرتبط ↓ :
    تعامل با خانواده (۵۱۹ مطلب مشابه)

  • ۰ موافق ۰ مخالف
  • پاسخ های کاربران (۱۳)
    • ۳۴۹۵ بازدید توسط ۲۳۷۱ نفر
    • جمعه ۲۱ فروردين ۹۴ - ۱۴:۲۲

    در چه حد باید به یک مرد بها داد ؟

    سلام

    من با یه مسئله ای درگیر شدم

    احتمالا شما هم دیدین یا شنیدین که بعضیا میگن مردا زیادی اعتماد به نفس دارن یا اینکه بعضی از خانوما هیچوقت علاقه ی واقعی و قلبیشونو به شوهرشون نمیگن که مثلا سوءاستفاده نکنه و ...

    میخوام بپرسم ازتون ببینم واقعا تا چه حد این حرفا صحت داره ؟

    ینی واقعا ممکنه که اگر به یه مردی بگی که چقدر دوسش داری یا مثلا محض خوشحالیش ابراز رضایت کنی ازش و به خاطر اینکه به خوب بودن تشویقش کنی بهش بگی که بهترین مرد دنیاست ، اون مرد به قول معروف پررو بشه ؟ و به خودش مغرور بشه ؟ ینی یه جوری بشه بعد از اون که حس کنی دیگه اون تو رو با خودش برابر نمیدونه و خودشو بالاتر فرض میکنه

    من تو رابطه با برادرم خیلی ازش تعریف میکنم و بهش میگم که چقد دوسش دارم یا مثلا تو حرفام غیر مستقیم میگم که هیچ مردی به خوبی اون نیست ولی اینجوری حس میکنم برادرم راحت تر ازم انتقاد میکنه 

    بیشتر پای مخالفت هاش وایمیسه (یعنی یه جورایی راحت تر منو تحت فشار میذاره)

    مثلا برادرم قبلا حرفش در حد یه نظر بود همیشه میگفت این نظر منه ولی الان بهم میگه :همین کاری رو که گفتم میکنی فهمیدی؟ 

    بعد من که میام حرف بزنم میگه: شنیدی چی گفتم یا نه؟ یا میگه : همونی که گفتم

    مثلا قبلا میگفت خواستگار ... چیه بابا مگه قحطه ؟ ولی حالا اصن دلش نمیخواد اجازه بده من حتی با طرف حرف بزنم

    دلیلش چیه؟

    من دلم میخواد بعد از ازدواجم مدام به شوهرم اعتماد بنفس بدم ولی حالا همش فک میکنم باید یا این کارو نکنم یا هر جا حس کردم واقعا نیاز به اعتماد بنفس داره این کارو بکنم

    من خیلی برادرمو لوس کردم جوری که گاهی اوقات توقع زیادی از دیگران داره یا یه موقع ها، همدیگه رو که میبینیم برا اینکه بهش ترحم کنم به شوخی از کارایی که زنش براش انجام نداده (مثلا میگم چرا لاغر شدی میگه یه هفتس بهم غذا نداده) میگه منم بهش میگم باز دوباره تو منو دیدی؟ 

    اینم بگم که برادرم خیلی پسر خوبیه خیلی زن و بچشو دوس داره خیلی هم منو دوس داره منم همینطور برا خاطر هم حاضریم هر کاری انجام بدیم ولی حس میکنم حالا که بهش این علاقه رو گفتم و میدونه که چقد میخوامش بیشتر داره سختگیری میکنه و اینجور مواقع به احساسم هیچ توجهی نمیکنه چون حس میکنم فقط میخواد خودشو ثابت کنه البته منم لجبازم زیاد اجازه ی این کارو نمیدم ولی میدونم چقد دوس داره که حرفشو انجام سریع انجام بدی

    ببخشید خیلی عریض و طویل شد دوست دارم نظر همتونو بدونم مرسی 


    ↓ موضوعات مرتبط ↓ :
    مشورت در ازدواج خانم ها (۲۳۰۴ مطلب مشابه) تعامل با خانواده (۵۱۹ مطلب مشابه)

  • ۰ موافق ۰ مخالف
  • پاسخ های کاربران (۱۸)
    • ۳۶۱۷ بازدید توسط ۲۶۸۹ نفر
    • پنجشنبه ۲۰ فروردين ۹۴ - ۱۴:۵۶

    با یه مادر شکاک و متعصب چطوری رفتار کنم؟

    چیکار کنم اعتماد پدر و مادرم رو بدست بیارم و اینکه من با هیچ مذکری رابطه نداشتم ، منتها مادرم به من خیلی بی اعتماده ، چند بار به صورت کاملا  اتفاقی با پسر عموم  برخورد داشتم و مادرم هم منو دیده و بهم شک میکنه .منظورم از برخورد چیز دیگیه ، منفی فکر نکنین .

    مثلا دختر عمه کوچکم بغلم بود و این پسر عموم هم ازم میگیره حالا دستش هم بهم میخوره  و مادرم برداشت منفی میکنه ، یا اینکه تو بازار بودیم و من و پسر عموم منتظر بقیه بودیم تا بیان ، این طفلی گفت برو تو ماشین بشین زشته کنار خیابون ، و از اون اتفاقی تر هم اینکه ماشین خودمون پشت ماشین این بود و من متوجه نشدم و سوار ماشین پسر عموم شدم ، حالا مادرم هم گیر 12 پیچ داده که چرا وقتی ماشین خودمون هست تو باید بری جای اون بشینی ؟

    من مادرم رو درک میکنم اما واقعا خیلی برخورد دیگه داشتیم که واقعا من مقصر نبودم ، حالا شما به من بگین با یه مادر شکاک و متعصب چطوری رفتار کنم ؟


    ↓ موضوعات مرتبط ↓ :
    تعامل با خانواده (۵۱۹ مطلب مشابه) روابط اجتماعی دختران (۲۶۴ مطلب مشابه) روابط مادر و دختر (۸ مطلب مشابه)

  • ۰ موافق ۰ مخالف
  • پاسخ های کاربران (۲۳)
    • ۹۸۳۴ بازدید توسط ۶۳۱۵ نفر
    • پنجشنبه ۱۳ فروردين ۹۴ - ۰۸:۳۷

    هیچ کسی تو خونه درکم نمیکنه

    سلام

    من 22 سالمه . 2 ماهی هست فارغ التحصیل شدم . اومدم خونه به دلیل مشکلاتی که بین پدر و برادرم پیش اومده عصبی و پرخاشگر شدم .

    مامانم هر موقع من حرف یه اشتباه برادرم رو پیش میکشم ازش طرفداری میکنه میخواد توجیحش کنه یه الفاظی بکار میبره واسش که انگار اون کامل بیگناهه در صورتی که یه اشتباه خیلی بزرگ کرده منو مامانم هم خیلی با هم درگیریم .

    من عصبی شدم تحملم پایین اومده دیگه نمیدونم با مامانم چکار کنم، میگه باهام دعوا نکن منم نکردم سرم تو کار خودمه . میاد تو اتاقم میگه تو افسرده ای باهاش آروم حرف میزنم . میگه میای یقه ی من و میگیری، نمی دونم چه جوری باهاش برخورد کنم تو آستانه ی دیوونگی هستم . هیچ کسی تو خونه درکم نمیکنه فقط همین برادر رو دارم خواهر ندارم، ... کاش داشتم 

    به نظرتون چکار کنم ؟


    ↓ موضوعات مرتبط ↓ :
    درد دل های دختران و پسران (۲۰۹ مطلب مشابه) تعامل با خانواده (۵۱۹ مطلب مشابه) مسائل دختران خانه دار (۲۳ مطلب مشابه) روابط مادر و دختر (۸ مطلب مشابه)

  • ۰ موافق ۰ مخالف
  • پاسخ های کاربران (۱۶)
    • ۸۱۰۲ بازدید توسط ۵۷۳۶ نفر
    • چهارشنبه ۵ فروردين ۹۴ - ۱۰:۲۰

    در برخورد با جاری و خواهر شوهرم سیاست به خرج بدم؟

    سلام ممنون از اطلاعات تون

     اگه میشه به من کمک کنید که پیش جاریم و خواهر شوهرم سیاست به خرج بدم اخه میدونید مشکل من اینجاست که خیلی ادم اجتماعی هستم با همه صمیمی میشم .

    ببنید من یه خواهر شوهر دارم که یکسال از خودم کوچیکتر باهم خیلی راحتیم خداییش اونم خوبه فقط یه مشکل داره که زود قهر میکنه مثلا وقتی من با جاریم نشستیم میاد وسطمون میشینه ما هم چیزی نمیگیم .

    یه بار رفته بودیم مهمونی منو جاریم با هم نشستیم مادر شوهرمونم کنارمون اون میخواست بشینه جا نبود قهر کرد منم خسته شدم از بس منت کشیدم دیگه نمی خوام منت بکشم آخه کاری نکردم .

    یه مشکلم دارم اینکه طاقت دیدن ناراحتی کسی رو ندارم حالا نظرتون چیه من باید چیکار کنم راستی خواهر شوهرم 17 سال داره من و جاریم 18 ممنون اگه بتونین کمکم کنید.


    مرتبط:

    اقوام منو با جاری شاغلم مقایسه می کنن

    از جاریم خوشم نمیاد، چه جوری تحمل کنم؟

    توی عروسی جاریم زشته لباس تکراری بپوشم؟

    مامانم با جاری هاش رقابت داره سر جهیزیه دادن

    مادر شوهرم بین من و جاریم فرق میذاره

    نسبت به جاری جدیدم حس جالبی ندارم

    چطور به شوهرم بگم که با جاریم سنگین تر برخورد کنه؟



    ↓ موضوعات مرتبط ↓ :
    تعامل با خانواده (۵۱۹ مطلب مشابه)

  • ۰ موافق ۰ مخالف
  • پاسخ های کاربران (۲۵)
    • ۱۱۸۷۲ بازدید توسط ۸۰۱۵ نفر
    • سه شنبه ۴ فروردين ۹۴ - ۱۰:۰۴

    یه حرف منطقی بزنین کوتاه بیام

    سلام دوستان

    راستش یه مشورت ازتون میخوام

    من یکم بد دل شدم

    موضوع از این قراره که ما یه عروسی داریم که خانوادشون به زبان ... صحبت می کنن .

    اوایل که میخواستن ازدواج کنن من خیلی خوشحال بودم که ... زبان هستند .  چون مردم اون خطه . زبان ... رو دوست داشتم و فک میکردم از عروسمون زبان ... یاد میگیرم به مرور زمان . ولی الان همین موضوع برام شده یه موضوع ناراحت کننده .

    خانواده ی عروسمون و همینطور خودش اهل دروغن طوری که از بیانش هم ابایی ندارن که بگن فلان جا یا به فلانی فلان دروغو گفتن و اینکه با چه آب و تابی گاها تعریف میکنن بماند .

    خلاصه من خیلی از این دو رویی هاشون دلم گرفته چون باعث شده من و خانوادم بهشون بد دل و شکاک شیم و منی که همیشه مورد احترام و توجه ویژه ی خانوادش بودم و هستم نسبت به همه ی محبتاشون شکاک شم ( با اینکه میدونم سوءظن گناهه ولی شواهد و قرائن انقد زیاده که نمیتونم از ذهنم دورش کنم)

    اول اینکه حس میکنم تمام محبتاشون به من بابت اینه که اگر کارشون جایی گیر کرد منو بفرستن جلو ( اهل این کار هستم ) و از رابطه ی مثلا خوبشون با من برای بهتر کردن رابطشون با برادرم و جلب رضایت اون برای کارای خودشون استفاده میکنن .

    دوم اینکه وقتایی که همه دور هم جمع هستیم گه گاهی جلوی ما به زبان ... و یواش یا مثلا وسطاش یهو با زبان ... صحبت میکنن که این حرکتشون خیلی ناراحتم میکنه اولا حتی به ذهنمم نمیرسید که چرا این کارو میکنن از رو سادگیم برگشتم گفتم  چرا ... حرف میزنین که هیچ توجهی بهم نکردن با اینکه شنیدن .

    سوم اینکه من از زن برادرم همون اوایل خواستم بهم زبان ... یاد بده و گفت که فقط خواهر بزرگترش عالی بلده ( بنظرم میاد اینجوری گفته که دروغ نگفته باشه) در صورتیکه گفته بود توی شرکتشون با مشتریای ... زبان ،  ...ـی حرف میزده چون اونا اصلا فارسی رو دوس نداشتن خلاصه با اصرار من دو سه تا جمله ی چرت و پرت یادم داد (جمله های اصطلاحی یا شوخی و ضرب المثل) که فقط موقع تمرین بهم میخندید و بعدا هم وادارم میکرد جلوی خانوادش بگم و اونام میخندیدن و منم خیلی دلخور شدم ولی گفتم به هر حال خنده داره دیگه به دل نگرفتم .

    ولی الان تمام محبتاش برام زیر سوال رفته و احساس شکست میکنم با اینکه هنوزم دوسش دارم با خودم میگم پس لابد برا اینکه من از حرفاشون سر در نیارم آخرم بهم ... یاد نداد و فقط چیزای مسخره و غیر کاربردی یادم داد!!!

    دلم میخواد این دفعه که جلومون ...ـی حرف زدن منم به شوخی بگم: انقد بدم میاد کسی جلوم ...ـی حرف میزنه ترجیح میدم جلوم درگوشی حرف بزنن ولی ...ـی نه چون هم دوست دارم هم حالیم نمیشه .

    این دفعه دیگه ولشون نمیکنم تا جواب درست و حسابی بدن قبلشم به برادرم حتما میگم میگم واقعا دلخورم یا تذکر بده یا خودم میگم .

    واقعا الان که میگم ضربان قلبم رفته بالا و دستم درد عصبی گرفته خییییییییلی بهم برخورده این حرکتشون عــــین توهینه

    تو رو خدا یه چیزی بگین آروم شم یه حرف منطقی بزنین کوتاه بیام:(  دارم دق میکنم از این همه سادگیم دیگه نمیدونم با چجور آدمایی طرفم هر محبتی میکنن میخوام بگردم ببینم چه دلیلی داشته دیگه هیچ اعتمادی برام نمونده 

    دستام یخ کرد انقد حرص خوردم:((


    ↓ موضوعات مرتبط ↓ :
    تعامل با خانواده (۵۱۹ مطلب مشابه)

  • ۰ موافق ۰ مخالف
  • پاسخ های کاربران (۲۶)
    • ۲۴۲۳ بازدید توسط ۱۸۰۶ نفر
    • چهارشنبه ۲۷ اسفند ۹۳ - ۰۹:۳۲

    پوشش مناسب در مقابل محارم

    سلام

    می خوام یه نظر سنجی انجام بدم

    می خوام بدونم نظرتون راجع به پوشش خانم ها تو خونه چیه؟ 

    من به شخصه زیاد رعایت نمی‌کنم با اینکه بیرون خیلی رعایت می‌کنم و چادریم هستم ولی تو خونه 180 درجه تغییر می‌کنم خیلی هم گرمایی هستم و اهل آرایشم هستم. من 19 سالمه و دو تا خواهر 25 و 34 ساله و یه برادر 36 ساله دارم که دو تا بزرگترا متاهل هستند من چون بچه‌ی آخرم دیگه حکم بچه‌ی اون بزرگان رو دارم برای همین از اولم جلوشون راحت بودم حالا که بزرگ شدم همچنان جلوی برادرم تاپ و دامن کوتاه می پوشم 

    یه نفر راجع به پایان نامش بهم گفت که موضوعش حجاب در برابر محارم بود گفت که احادیث این طور بوده که باید لباس آستین تا آرنج و شلوار تا مثلاً یکم بالای مچ جلوی محارم بپوشیم (یه جوری شبیه حالت وضو میشه به نظرم) منم بیشتر رعایت می‌کنم


    ↓ موضوعات مرتبط ↓ :
    تعامل با خانواده (۵۱۹ مطلب مشابه)

  • ۰ موافق ۰ مخالف
  • پاسخ های کاربران (۳۶)
    • ۱۶۸۴۵ بازدید توسط ۱۱۳۱۶ نفر
    • پنجشنبه ۲۱ اسفند ۹۳ - ۱۶:۱۳

    برو بالا