خانواده برتر

مشورت در قالب پرسش و پاسخ در مورد ازدواج و مدیریت خانواده

إِنَّا نَحْنُ نُحْیِی الْمَوْتَىٰ وَنَکْتُبُ مَا قَدَّمُوا وَآثَارَهُمْ ۚ وَکُلَّ شَیْءٍ أَحْصَیْنَاهُ فِی إِمَامٍ مُبِینٍ

کانال خانواده برتر در واتس اپ

جستجو با گوگل در خانواده برتر

جدیدترین ها
مطالب کاربران
صفحات کاربران
به روز شده ها
جدیدترین نظرات کانال و گروه خانواده برتر منتخب جدیدترین مطالب خانواده برتر جدید
توهم عاشقی ... (۴۹۲۰ بازدید توسط ۳۵۴۸ نفر) - (۰ نظر)
تاوان یک عشق ... (۴۷۱۰ بازدید توسط ۳۳۵۴ نفر) - (۲ نظر)
بیا با کفش‌های من چند قدم راه برو... (۳۳۲۵ بازدید توسط ۲۴۳۲ نفر) - (۰ نظر)
زباله‌هایی که راه می‌روند ... (۳۷۲۳ بازدید توسط ۲۷۴۴ نفر) - (۰ نظر)
من بودم و ضربان قلبم ... (۳۳۰۶ بازدید توسط ۲۴۰۵ نفر) - (۲ نظر)
یک پک تلخ به سیگار تلخ ... (۲۶۱۶ بازدید توسط ۱۹۱۳ نفر) - (۱ نظر)
چند مورد از رازهای پنهان انگیزه ی دوستی پسرها با دخترها (۱۵۰۳۸ بازدید توسط ۱۰۹۳۸ نفر) - (۹۶ نظر)
عجیب‌ترین حس در دنیا چیه؟ (۲۶۲۹ بازدید توسط ۱۹۲۴ نفر) - (۱ نظر)
به خاطر فشارهای اطرافیان، تصمیم گرفتم دوست پسر بگیرم اما ... (۷۲۲۵ بازدید توسط ۵۳۶۹ نفر) - (۱۸ نظر)
این جوری همسرِ مناسب پیدا کن! (۷۵۹۳ بازدید توسط ۵۸۶۰ نفر) - (۱۶ نظر)
جامعه خانواده ی بزرگتر ماست، آبروی جامعه مون رو حفظ کنیم (۲۹۶۰ بازدید توسط ۲۱۰۶ نفر) - (۱۰ نظر)
آثار منفی ابراز علاقه های مجازی پسر به دختر چیست؟ (۲۸۹۱ بازدید توسط ۲۱۳۷ نفر) - (۳۲ نظر)
درسی که از محرم امسال گرفتم (۲۴۷۳ بازدید توسط ۱۷۴۵ نفر) - (۲۷ نظر)
در حکومت دینی هر اتفاقی بیفته مقصر دین هست؟! (۳۶۰۵ بازدید توسط ۲۳۸۶ نفر) - (۱۰۸ نظر)
الگوی خانه داری، حضرت زهرا (علیها السلام) (۲۲۷۶ بازدید توسط ۱۵۲۶ نفر) - (۵۴ نظر)
علی نَفسِ محمّد - روز مباهله (۹۵۴ بازدید توسط ۵۶۵ نفر) - (۲ نظر)
احساسی پاک به سانِ دوست داشتن (۲۱۲۹ بازدید توسط ۱۴۳۴ نفر) - (۸ نظر)
ناتوانی در جویای کار بودن و عدم درآمد (۲۳۴۳ بازدید توسط ۱۵۷۵ نفر) - (۲۲ نظر)
واقعاً عادی شدن جسم زن راهکار درستی برای ادامه زندگی ماست؟! (۳۸۸۶ بازدید توسط ۲۶۲۰ نفر) - (۷۸ نظر)
برآورده شدن آرزو پس از مدت‌ها (۱۸۴۷ بازدید توسط ۱۱۶۴ نفر) - (۱۰ نظر)
دین خوبی که خوب آن را نفهمیدم (۱۳۹۴ بازدید توسط ۸۳۷ نفر) - (۴ نظر)
گلایه ای در مورد سانسور در خانواده برتر (۱۶۲۸ بازدید توسط ۱۰۷۲ نفر) - (۱۲ نظر)
موقع عقد، حتما حواس تون به این بند ها و نکات قانونی باشه - ویژه آقایان (۲۷۴۸ بازدید توسط ۱۹۵۸ نفر) - (۱۷ نظر)
آقایان ازدواج نکنید مگر اینکه ... (۳۵۶۱ بازدید توسط ۲۵۹۱ نفر) - (۳۲ نظر)
خودمون با چادر خفه کنیم تا شما راحت باشید؟! (۴۲۴۱ بازدید توسط ۲۹۶۸ نفر) - (۵۳ نظر)
خانم ها ازدواج نکنید مگر اینکه ... (۴۷۸۳ بازدید توسط ۳۲۶۰ نفر) - (۸۹ نظر)
آقایون اگه این کارها رو انجام بدید برای همسرتون بهترین مرد دنیا میشید (۳۴۶۳ بازدید توسط ۲۴۴۵ نفر) - (۱۷ نظر)
فرهنگ‌سازی برای عابر پیاده (۱۱۵۹ بازدید توسط ۷۱۸ نفر) - (۳ نظر)
جادوی نوشتن و تأثیرات آن (۱۸۱۹ بازدید توسط ۱۱۷۰ نفر) - (۶ نظر)
ترک خانوادۀ سمّی (۲۹۲۶ بازدید توسط ۱۸۰۷ نفر) - (۱۰ نظر)
چهل سالگی ام مبارک (۳۸۴۷ بازدید توسط ۲۶۱۳ نفر) - (۴۴ نظر)
راهنمای دریافت غذای تبرکی حرم امام رضا (ع) (۲۳۷۴ بازدید توسط ۱۴۸۳ نفر) - (۱۶ نظر)
زرنگ باش (۲۶۷۰ بازدید توسط ۱۷۰۵ نفر) - (۲۰ نظر)
چند نکته به عنوان نصیحت برادرانه به دختران (۹۸۹۸ بازدید توسط ۶۹۵۱ نفر) - (۱۰۴ نظر)
دلایل ماندگاری معصومین علیهم السلام (۱۵۱۷ بازدید توسط ۹۰۴ نفر) - (۹ نظر)
در مورد بسم الله الرحمن الرحیم (۲۲۵۳ بازدید توسط ۱۳۴۱ نفر) - (۹ نظر)
در مورد فتنه ی اخیر به بهانه ی فوت مهسا امینی (2) (۲۷۳۵ بازدید توسط ۱۸۲۴ نفر) - (۰ نظر)
لذّت با هم بودن رو به خاطر مسائل مادی برای همیشه از بین نبرید. (۶۱۰۵ بازدید توسط ۴۱۳۵ نفر) - (۱۱۶ نظر)
بیشتر به خودت فکر کن (۲۲۱۷ بازدید توسط ۱۴۹۰ نفر) - (۸ نظر)
من اگه دختر بودم از پسر خوب خواستگاری می کردم! (۵۰۹۹ بازدید توسط ۳۶۱۳ نفر) - (۴۷ نظر)
ارائه ی نمای کلی از دنیای پسر ها به دخترها (۶۲۱۸ بازدید توسط ۴۴۶۲ نفر) - (۲۵ نظر)
اگه دوست دارید محبوب دیگران باشید خوش اخلاق باشید (۳۲۰۰ بازدید توسط ۱۹۴۹ نفر) - (۱۵ نظر)
دختر انسان است عروسک نیست (۶۰۶۶ بازدید توسط ۴۲۷۰ نفر) - (۵۹ نظر)
علی باش فاطمه ات می شوم (۳۳۹۰ بازدید توسط ۲۳۲۳ نفر) - (۳۳ نظر)
خوبی هاتون رو با توجه به جنبه و ظرفیت افراد نثارشون کنید (۲۲۱۳ بازدید توسط ۱۴۸۴ نفر) - (۲۸ نظر)
تابویی به نام طلاق (۲۴۷۶ بازدید توسط ۱۶۷۸ نفر) - (۲۸ نظر)
برسد به دست دختران؛ عشق، کلمه ای فریبنده (۲۱۰۶ بازدید توسط ۱۴۳۵ نفر) - (۰ نظر)
شوهرم یه رفیق داره، که اون منم (۴۹۱۶ بازدید توسط ۳۳۵۴ نفر) - (۵۱ نظر)
خیلی از دخترها و خانواده هاشون هستن که شرایط اقتصادی آقایون رو درک می کنن (۸۱۸۵ بازدید توسط ۴۵۹۴ نفر) - (۵۸ نظر)
اگه هنوز خودارضایی رو ترک نکردی بیا تو (۹۵۹۴ بازدید توسط ۶۵۲۴ نفر) - (۷۰ نظر)
صفحه شخصی Dady i baby (۱۵۱۲ نمایش) - (۴ نظر)
صفحه شخصی اسکیزویید (۴۳۶۷ نمایش) - (۵۷ نظر)
صفحه شخصی "گمنامی عشق است" (۱۴۶۲ نمایش) - (۸ نظر)
صفحه شخصی سکوت شلوغ (۱۵۶۴ نمایش) - (۱۱ نظر)
Dady me baby (۲۱۵۵ نمایش) - (۶۲ نظر)
صفحه شخصی پرینازم ۷ (۲۲۱۷ نمایش) - (۶۶ نظر)
صفحه شخصی " پسر 52 " (۹۳۱۱ نمایش) - (۹۹ نظر)
صفحه شخصی آتنا مرادی (۱۸۳۱ نمایش) - (۵ نظر)
صفحه شخصی ماه تی تی (۲) (۱۴۵۶ نمایش) - (۱۰ نظر)
صفحه شخصی شب ماه (2) (۲۵۱۳ نمایش) - (۴۵ نظر)
صفحه شخصی سبحان 83 (۵۸۶۲ نمایش) - (۲۷۱ نظر)
صفحه شخصی منتظر منتقم فاطمه"سلام الله" (۶۳۵۶ نمایش) - (۲۷۵ نظر)
صفحه شخصی پرینازم Four (۳۸۵۱ نمایش) - (۷۵ نظر)
صفحه شخصی گلی خانم (2) (۵۱۶۵ نمایش) - (۱۲۹ نظر)
صفحه شخصی مروان الشقب (۸۹۵۶ نمایش) - (۱۹۵ نظر)
صفحه شخصی شب (۲۲۶۰ نمایش) - (۱۰ نظر)
صفحه شخصی 🌙 secret of my heart ⭐ (۱۰۳۶۶ نمایش) - (۴۰۴ نظر)
صفحه شخصی با نام عرفان (حافظ) (۷۶۱۴ نمایش) - (۱۸۶ نظر)
صفحه شخصی berelian (۹۴۷۴ نمایش) - (۲۶۵ نظر)
زندگی به شرط سید ! (2) (۵۲۴۸ نمایش) - (۱۳۰ نظر)
صفحه شخصی "زندگی ب شرط سید" (۲۴۷۹۳ نمایش) - (۴۵۸ نظر)
صفحه ی شخصی 2017 (۴۲۱۳ نمایش) - (۹۸ نظر)
صفحه شخصی DOKHTAR LOR (۱۹۱۵ نمایش) - (۱۷ نظر)
صفحه شخصی ساقی (۷۱۰۷ نمایش) - (۲۰۱ نظر)
صفحه ی شخصی "مردی در بیابان های خلوتِ خدا" (۲۴۲۰ نمایش) - (۳۲ نظر)
صفحه ی شخصی Angel girl (۱۸۷۳ نمایش) - (۱۳ نظر)
صفحه شخصی "دختران حتما بخوانند" (۵۳۱۸ نمایش) - (۱۵ نظر)
صفحه شخصی رضا alone "احادیث و موضوعات مختلف" (۴۳۴۱ نمایش) - (۱۳۶ نظر)
صفحه شخصی فرشاد (۱۷۴۴ نمایش) - (۱۰ نظر)
صفحه شخصی Holy Mind (۳۶۰۲ نمایش) - (۱۲۲ نظر)
صفحه شخصی غضنفر (4) (۹۲۳۲ نمایش) - (۵۱۹ نظر)
صفحه شخصی خانم M&M (۷۰۷۶ نمایش) - (۳۴ نظر)
صفحه شخصی ماه تی تی (۱۱۵۳۹ نمایش) - (۶۲۳ نظر)
صفحه شخصی رضا alone پُست دوم (۹۸۴۱ نمایش) - (۲۴۲ نظر)
صفحه شخصی شب ماه (۲۱۵۷۰ نمایش) - (۷۳۶ نظر)
صفحه شخص گلی خانم (۱۹۶۸۸ نمایش) - (۶۲۶ نظر)
صفحه ی احادیث گیاهی و درمانی🌾 (۵۲۵۸ نمایش) - (۵۹ نظر)
صفحه شخصی غضنفر (3) (۳۵۱۷۹ نمایش) - (۱۰۶۸ نظر)
صفحه شخصی Ata MST (۱۱۳۶۲ نمایش) - (۳۶۷ نظر)
صفحه شخصی رضا alone (۱۷۶۵۳ نمایش) - (۸۷۵ نظر)
صفحه شخصی پسر آریایی (۱۱۳۳۶ نمایش) - (۳۱۲ نظر)
صفحه برنامه ‌نویسان خانواده‌ برتر (۳۰۸۶ نمایش) - (۵ نظر)
صفحه شخصی دختر قمی (۳۷۹۹ نمایش) - (۱۴ نظر)
صفحه شخصی .•.•.•امیرخان•.•.•. (۴۵۷۰ نمایش) - (۱۴ نظر)
صفحه شخصی مشکات (۵۸۱۶ نمایش) - (۱۷۶ نظر)
صفحه شخصی سکوت شلوغ (۴۰۹۲ نمایش) - (۴۲ نظر)
صفحه مرد شب ویژه پرسش و پاسخ خصوصی (۴۶۵۶ نمایش) - (۴ نظر)
صفحه شخصی آیدا 👑👩‍⚕️💐 (۹۶۰۸ نمایش) - (۱۲۷ نظر)
صفحه شخصی Ali Piroozi (۵۰۵۳ نمایش) - (۱۶۰ نظر)
صفحه شخصی 12 12 (۲۲۵۷ نمایش) - (۹ نظر)
چه مدل چادری بهم میاد ؟ (۱۷۷۴۸ بازدید توسط ۱۳۳۹۸ نفر) - (۲۳ نظر)
نماهنگ نیمه شعبان با صدای امیر عارف (۴۰۰۴ بازدید توسط ۳۰۴۰ نفر) - (۲ نظر)
اگه در گذشته دوست پسر داشتی زن من نشو ... (۳۸۴۲۲ بازدید توسط ۲۸۴۷۴ نفر) - (۹۴ نظر)
خانم ها، معمولا چه قدر خرید میکنید ؟! (۱۶۰۲۸ بازدید توسط ۱۲۰۷۴ نفر) - (۷۳ نظر)
اگه روی تو غیرت نداره یعنی براش مهم نیستی (۱۴۳۰۵ بازدید توسط ۹۹۵۳ نفر) - (۶۷ نظر)
نمی خوام دیگه کسی تو زندگیم به اسم دوست پسر باشه (۱۴۹۹۳ بازدید توسط ۱۱۰۶۲ نفر) - (۵۱ نظر)
فانتزی های جالب و خنده دار در مورد ازدواج (۲۵۵۳۶ بازدید توسط ۱۸۸۹۴ نفر) - (۱۰۷ نظر)
خطاب به دخترهایی که به خاطر کنجکاوی تمایل دارن با پسرها دوست بشن (۱۳۰۱۴ بازدید توسط ۹۴۳۰ نفر) - (۶۶ نظر)
چند مورد از رازهای پنهان انگیزه ی دوستی پسرها با دخترها (۱۵۰۳۸ بازدید توسط ۱۰۹۳۸ نفر) - (۹۶ نظر)
بهترین غذایی که درست کردی چی بوده؟ (۱۱۳۷۳ بازدید توسط ۸۳۶۲ نفر) - (۸۸ نظر)
می خوام به آشپزیم تنوع بدم (۷۵۲۵ بازدید توسط ۵۳۵۶ نفر) - (۷۹ نظر)
مصادیق جزئی که در انتخاب همسر باید حتما آنها را مد نظر داشته باشید (۵۴۷۰ بازدید توسط ۴۳۳۸ نفر) - (۲۶ نظر)
انواع تفریحات یه زن و شوهر با امکانات کم (۶۱۳۵۸ بازدید توسط ۴۶۴۷۳ نفر) - (۵۱ نظر)
به داد مستاجران برسید (برسیم) (۳۸۹۱ بازدید توسط ۲۸۵۱ نفر) - (۱۳ نظر)
خاطرات خنده دار دختر خانم ها از خواستگاران شون (۱۱۹۳۴ بازدید توسط ۹۱۳۷ نفر) - (۱۳ نظر)
1000 تا دوست دختر داشتم ولی الان امام زمان می خوام (۶۳۲۶ بازدید توسط ۵۰۰۰ نفر) - (۷ نظر)
شوهر بد اخلاقم رو عاشق خودم کردم (۲۱۹۸۴۲ بازدید توسط ۱۶۸۴۳۵ نفر) - (۶۹ نظر)
دروغگویی بعضی از دختران دوست پسر دار به خواستگار (۱۴۲۲۶ بازدید توسط ۱۰۴۳۶ نفر) - (۴۹ نظر)
از تجربیات تون در مورد خانه دار شدن بگید (۷۶۷۷ بازدید توسط ۵۱۳۶ نفر) - (۲۰ نظر)
سرگرمی تون وقتی تنها هستید چیه؟ (۵۰۰۷ بازدید توسط ۳۶۹۴ نفر) - (۳۳ نظر)
دوست دارید چه نیرو، توانایی یا هنر خارق العاده ای داشته باشید؟ (۳۲۳۶ بازدید توسط ۲۲۱۸ نفر) - (۳۸ نظر)
به خاطر فشارهای اطرافیان، تصمیم گرفتم دوست پسر بگیرم اما ... (۷۲۲۵ بازدید توسط ۵۳۶۹ نفر) - (۱۸ نظر)
این جوری همسرِ مناسب پیدا کن! (۷۵۹۳ بازدید توسط ۵۸۶۰ نفر) - (۱۶ نظر)
اگه از دختری خوشم اومد، چکار کنم که همون اول جواب رد نگیرم؟ (۶۱۱۷۹ بازدید توسط ۴۶۷۱۷ نفر) - (۷۲ نظر)
دخترهای خوب و سنگین، راه پسرها رو برای ازدواج باز بذارید (۱۳۶۴۷ بازدید توسط ۹۶۴۵ نفر) - (۸۱ نظر)
چند سوال در مورد ازدواج از دخترانی که رشته های پزشکی خوندن (۷۸۹۶۱ بازدید توسط ۶۱۵۲۳ نفر) - (۲۱۷ نظر)
معایب و مزایای ازدواج با یک فرد مشهور چیه؟ (۳۶۲۵ بازدید توسط ۲۶۳۴ نفر) - (۱۹ نظر)
دختر مذهبی کجایی ، دقیقا کجایی ؟! (۳۴۲۸۰ بازدید توسط ۲۲۵۶۵ نفر) - (۱۲۶ نظر)
جامعه خانواده ی بزرگتر ماست، آبروی جامعه مون رو حفظ کنیم (۲۹۶۰ بازدید توسط ۲۱۰۶ نفر) - (۱۰ نظر)
از خاطرات خوب و خنده دار دوران مدرسه و دانشگاه بگید (۱۰۳۹۳ بازدید توسط ۷۳۸۱ نفر) - (۲۹ نظر)

۵۱۹ مطلب با موضوع «تعامل با خانواده» ثبت شده است

ما گناه نکردیم فامیل شوهر شدیم

سلام

لطفا هر کاری که میکنید رو سر خانواده ی شوهرتان سوار نشید خودتون رو جای اون ها بذارین و شرایطشون رو درک کنید .

الان همسر برادر من طبقه ی بالای خونه ی ما زندگی میکنه از شنبه تا پنجشنبه هم سرکاره و بچشو از ساعت هفت صبح تا پنج بعد از ظهر که میاد مامانم نگه میداره تازه اونم یه بچه ی شیطون که مامانم با اون ناراحتیه قلبیش باید همش دورش راه بره .

تازه عصرم که برمیگرده طلبکاره که چرا لباسش کثیفه چرا فلانه چرا بیساره  تازه ناز خانومم باید بکشیم بعدم الان پنج ساله که ازدواج کردن هنوز جا به جا نشدن هر چقدرم که داداشم میخواد جا به جا شه خانوم رو مخش راه میره که نه چه کاریه و این حرفا کارشم دخالت تو زندگی منه اون رژو خریدی ؟ نه به پوستت نمیاد این چه شلواریه ؟ زیادی تنگه هر چی هم میخوام جوابشو بدم مامانم میگه احترامشو نگه دار آخه چه قد ؟

خسته شدم دیگه الان دو ساله هر خواستگاری که برای من میاد خانوم حسودیش گل میکنه کشته ما رو نه این در حد شما نیست نه اون زیادی قدش کوتاهه نه اون اصلا با تو تناسب نداره انگار اون میخواد باش زندگی کنه تازه پدر من که همین جوری گیر هست بدتر میشه یعنی تازگیا تصمیم گرفتم یه ماهی مرخصی رد کنم مامان بابامو بر دارم برم شیراز خونه ی عموم تا شاید شرایط یه کم تغییر کنه .

حرفم به عروسا اینه که تو رو خدا یه کم مراعات کنید ما گناه نکردیم فامیل شوهر شدیم . پدر مادره منم هر دو ناراحتی قلبی دارن دارم پرپر میشم براشون خیلی نگرانشونم مخصوصا مادرم که یه کمی هم افسرده شده اصلا دارم دق میکنم :-(


↓ موضوعات مرتبط ↓ :
تعامل با خانواده (۵۱۹ مطلب مشابه)

  • ۲ موافق ۰ مخالف
  • پاسخ های کاربران (۲۲)
    • ۲۳۴۷ بازدید توسط ۱۷۷۶ نفر
    • جمعه ۲ مهر ۹۵ - ۲۲:۰۵

    با خانواده ی شوهرم اختلاف فرهنگی دارم

    سلام

    من و همسرم عاشق همیم. زندگی خیلی خیلی خوبی داریم. کاملا با هم هماهنگ هستیم از هر نظر. توی زندگی دو نفرمون هیچ مشکلی وجود نداره. ولی با خونوادش اختلاف فرهنگی داریم. قبل از ازدواج، چون همسرم رو میشناختم و میدونستم مرد زندگیه و تمام ویژگیهای مورد نظر من رو داره، اصلا به این موضوع توجه نکردم، حتی وقتی پدر و مادرم بهم در این زمینه هشدار دادن ...

    موضوع اینه که من توی شهر بزرگ شدم و خونوادم هم همینطور. پدر و مادرم تحصیلات دانشگاهی دارن. ولی پدر و مادر همسرم روستایی هستن و تحصیلات ابتدایی دارن.

    ادمای خوبی هستن، فقط با ما فرق دارن. و وقتی ازدواج میکنی، فقط با خود طرف ازدواج نمیکنی. اصطلاحا با خونواده ی طرف هم ازدواج میکنی! جدیدا که دوباره خونوادش رو دیدم خیلی حالم بده و همش خودمو سرزنش میکنم که چرا به حرف خونوادم گوش نکردم ...

    خونواده من عادت ندارن زیاد برن مهمونی و رفت و آمد کنن. ولی خونواده اونا مدام در حال رفت و آمدن و شلوغی و دیدن همدیگه. خونواده من اصلا عادت ندارن شب برن جایی بمونن. ولی خونواده اونا هر بار که مهمونی میرن چند شب و روز میمونن و هی باید ازشون پذیرایی بشه توسط صاحبخونه.


    ↓ موضوعات مرتبط ↓ :
    تعامل با خانواده (۵۱۹ مطلب مشابه)

  • ۵ موافق ۰ مخالف
  • پاسخ های کاربران (۳۵)
    • ۷۱۶۴ بازدید توسط ۵۲۳۳ نفر
    • پنجشنبه ۱ مهر ۹۵ - ۲۲:۱۵

    درسته والدین ناراحتیشون رو به فرزندشون منتقل کنند؟

    سلام

    دختری زیر بیست سال هستم. راستش از وقتی یادم میاد مادرم و خانواده ی پدرم مشکل داشتند. همیشه مادرم از اونا حرف میزنه از بدی هاشون از اخلاقشون اینکه موقع عروسیش چیکار کردن و نکردن خلاصه همه چی. انگار هر چی تو دلشه پیش من خالی میکنه.با به زبون اوردن خودشو راحت میکنه اما من.شدم عین ادمای عقده ای که حالم ازشون بهم میخوره همه حرفای مادرم در من پر میشه 20 سال ناراحتیشو پیش من خالی میکنه.اعصابم ضعیف شده پرخاشگر شدم و گریه میکنم.کنکور دارم بخدا نمیکشم کینه اونا رو به دل بگیرم .اخه حرف است تا حرف...
    من چیزی نمیگم و میذارم بگه و به قولی سنگ صبورش میشم میگه تو انتخاب شوهر اشتباه بزرگی کرده شبم راحت میخوابه و من خوابم نمیبره فکرم خراب میشه و گریم میگیره.

    اما تا یه خطایی میکنم منو به اونا نسبت میده میگه مثل اونا غد و تلخ و مغرور و تند و بداخلاق و ...هستی. همه فحش ها نثار من میشه. هم به حرفا و درد دلاش رو گوش میکنم هم فحش میخورم.
    به نظر شما کار درستیه والدین ناراحتیشونو به فرزندشون منتقل کنند؟؟ من باید چیکار کنم؟؟


    ↓ موضوعات مرتبط ↓ :
    تعامل با خانواده (۵۱۹ مطلب مشابه)

  • ۲ موافق ۰ مخالف
  • پاسخ های کاربران (۱۴)
    • ۱۴۹۸ بازدید توسط ۱۰۲۷ نفر
    • چهارشنبه ۲۴ شهریور ۹۵ - ۲۲:۳۵

    منو واسطه تمام شدن ماجرایی کردند که در اون دخالت نداشتم

    سلام

    من پسری 18 ساله هستم و دومین و آخرین فرزند خانواده و برادرم که از من بزرگتر هست از وقتی که یادم میاد مادرم بین من و برادرم فرق میذاشت . یکی از دلایلش احترام و محبتی هست که فامیل به فرزند بزرگتر دارن و ... و طبیعتا برخورد با من سخت تر هست .

    امیدوارم تصور نکرده باشید که من از اون دسته بچه ها ته تغاری هستم که در اصطلاح ناز نازی و بی منطق هستن  ، برم سر اصل مطلب الان مشکل من فرق گذاشتن نیست .

    بلکه الان بحث مربوط میشه به نامزدی برادرم و دختر خالم، از اول این جریان و نامزدی من به عنوان تنها فرزند و برادر در مراسم خواستگاری نبودم قرار بود که شرکت کنم اما برادرم اصلا به من احترام نگذاشت و نگذاشت که من بیام من هم از همون شب خواستگاری که نبودم کاری به ماجرا نامزدی نداشتم .

    تا همین چند وقت پیش که مادرم به عروسش پیام میداد و زنگ میزد و با ناز کردن عروس خانم مواجه میشد که من به مادرم گفتم که اینقدر به دختر خالم احترام نذار و نازش نکن وقتی جوابت رو نمیده که متاسفانه با فحش دادن مادرم به من و این حرف مادرم که تو حسود هستی و خیر خواه برادرت نیستی و بهش حسودی میکنی  مواجه شدم .

    ( من هم دلم شکست چون من حسود نیستم و تا حالا به برادرم حسودی نکرده بودم اما بعد این حرف احساس حسودی به وجود اومد ) گفتم باشه وقتش که شد بهت میگم و یادت میارم حرف هام رو تا اینکه دختر خالم منصرف شد و گفت که این نامزدی باید بهم بخوره من هم حضور نداشتنم در مراسم و حرف هایی که گفتم رو به خانواده یاد آوری کردم که بازم با فحاشی رو برو شدم و کلا کنار کشیدم تا امروز که دختر خالم به من پیام داد و من رو واسطه قرار داد برای تمام کردن ماجرا که من هم بهش توضیح دادم که کاره ای نیستم و به این نامزدی کاری ندارم و فقط حرف هاش رو منتقل میکنم و بعد از انتقال دادن حرف ها دوباره با دعوا و فحاشی روبرو شدم که تو چرا بهش فحش ندادی و دعواش نکردی بخاطر برادرت!!

    من اصلا نمیتونم این کار رو بکنم چون دخالتی نداشتم و بخاطر محبت هایی که دختر خالم به من داشته مثل یک خواهر که در زندگی خیلی کمکم کرد . و دوست هم ندارم که از من کسی دلخور بشه . حالا نمیدونم چکار کنم من کلا بیطرف بودم اما حالا در این ماجرا قرار گرفتم .

    دوستان لطفا راهنمایی بکنید


    ↓ موضوعات مرتبط ↓ :
    تعامل با خانواده (۵۱۹ مطلب مشابه)

  • ۰ موافق ۰ مخالف
  • پاسخ های کاربران (۱۰)
    • ۱۱۳۴ بازدید توسط ۸۸۴ نفر
    • يكشنبه ۲۱ شهریور ۹۵ - ۲۲:۱۵

    حس می کنم عامل خیلی از مشکلات من قطع صله رحمه

    سلام

    من یه دختر مجردم. بیماری های زیادی برام پیش میاد که هر روز گرفتارم. تا این درد ساکت میشه ی مشکل دیگه پیش میاد.

    مدام دکتر میرم، یعنی تفریحمون شده دکتر رفتن . مشکلم از تلقین هم نیست. واقعا مریض میشم. طوری که همین یک هفته پیش دکترم بهم گفت "تو چقدر بلا سرت میاد!!!" خیلی فکر کردم علت این درد و مرض های پی در پی چیه؟ الحمد الله نون حلال که میخوریم تا اینکه امروز به این نتیجه رسیده که شاید علت بیماری های مختلف و مداوم من قطع رحمه.

    رفت و آمدمون با فامیل خیلی کمه. فامیلامون یه شهر دیگه ن اکثرا و فقط یه عده توی شهرمون هستن. منظورم از فامیل خاله ،عمه و عمو و داییه.

    اونایی که دورن چند ماه یه بار میان ،ولی ما خیلی کم مسافرت میریم.حتی اگرم بریم بعضیاشون دعوتمون نمی کنن. یا مثلا یکیشون میان خونه مون اما وقتی میریم شهرشون رفتارای زننده زیاد می کنن. مثلا خانمه رفت اسپند دود کرد رو وسایلش چرخوند ،یا خودش برای همه غذا می کشه و غذایی  که برای یه آدم بزرگ میکشه خیلی کم و مسخره ست ولی بچه های خودشو تحویل میگیره.

    در صورتی که فقیر نیستن  و البته اونا بیشتر خونه ی ما میان. یا طرف یه خورشت خوری خالی و کم جلوی ما میذاره بعد مدام فامیلای خودشو تحویل میگیره.


    ↓ موضوعات مرتبط ↓ :
    تعامل با خانواده (۵۱۹ مطلب مشابه)

  • ۰ موافق ۰ مخالف
  • پاسخ های کاربران (۱۲)
    • ۱۷۹۰ بازدید توسط ۱۲۸۴ نفر
    • سه شنبه ۱۶ شهریور ۹۵ - ۲۲:۰۰

    داداشم جدیدا رفتار مشکوکی داره

    سلام بچه ها

    تو رو خدا کمکم کنید .

    ما تو یه خانواده 7 نفره زندگی میکردیم و بعد از ازدواج  خواهرای بزرگترم و فوت مامانم الان فقط من و داداشم و بابام تو خونه ایم .

    بابام شب کاره و شبا من و داداشم تنهاییم من راستش خیلی از تنهایی میترسم چند وقته داداشم دیر میاد خونه بهشم که میگی کجا بودی عصبانی میشه و میریزه به هم .

    چند شب پیش ساعت 3 اومد خونه خیلی ترسیدم همش احساس میکردم جن تو خونه است حالا تنهایی و ترس من به کنار اون تا ساعت 3 بعد از نصفه شب کجا بوده؟ نکنه کارش به مواد یا زنا کشیده شده باشه؟ به نظرتون به بابام بگم؟ با خودش صحبت کنم؟ چیکار کنم؟ خیلی مشکوک شده جدیدا ، همش سرش تو گوشیشه یعنی داره چیکار میکنه؟


    ↓ موضوعات مرتبط ↓ :
    تعامل با خانواده (۵۱۹ مطلب مشابه)

  • ۰ موافق ۰ مخالف
  • پاسخ های کاربران (۳۰)
    • ۴۱۶۷ بازدید توسط ۳۰۹۴ نفر
    • يكشنبه ۲۴ مرداد ۹۵ - ۲۳:۱۶

    هم عروسم دختر خوبیه اما نگاه اطرافیان اعتماد به نفسم رو گرفته

    سلام

    خانمی هستم 28 ساله. دو ساله ازدواج کردم. از وقتی برادرشوهرم زن گرفته ناراحتی های من شروع شده. هم عروسم بسیار زیباست و خوش قد و بالا آرایشم نداره چشمای درشت عسلی و پوست صاف و سفیدی داره ماشاءالله .

    اما من بر عکسشم. قدم معمولیه و پوستم تیره با کلی آرایش یه کم بهتر میشم. اما  انگشت کوچیکه اون نمیشم. هر بار که جایی دعوتیم که با هم باشیم بیشتر زشتی من به چشم میاد. نه موی بلوند بهم میاد نه شال های رنگی. اون طلا که میپوشه جلوه اش چند برابر میشه .

    اما واسه من نما نداره چون خیلی سیاه دستام. من همش دلم میخواد خودمو ازش قایم کنم. از طرفی خانواده پولداری داره و جهیزه اش محشر بود ولی من با هزار بدبختی جهازم جور شد .

    هم عروسم دختر خوبیه اما نگاه اطرافیان اعتماد به نفسمو گرفته. رابطه من و همسرم خوبه اما نگرانم این تفاوتها و نداری ها دلشو بزنه.


    مرتبط:

    کمبود اعتماد به نفس در زندگی مشترک

    اعتماد به نفسم رو در مورد ظاهرم از دست دادم

    به خاطر اعتماد به نفس پایینم می خوام جدا بشم

    اعتماد به نفس کافی برای ازدواج رو ندارم

    دوست دارم اعتماد به نفس خانمم بالاتر بره

    وقتی اعتماد به نفس ندارم نمیتونم وارد زندگی مشترک بشم

    چطوری اعتماد به نفسم رو در خواستگاری کردن بالا ببرم ؟

    چرا خوشگل ها اعتماد به نفس منو کم میکنن؟



    ↓ موضوعات مرتبط ↓ :
    تعامل با خانواده (۵۱۹ مطلب مشابه)

  • ۰ موافق ۰ مخالف
  • پاسخ های کاربران (۳۴)
    • ۴۶۵۴ بازدید توسط ۳۱۲۵ نفر
    • شنبه ۹ مرداد ۹۵ - ۲۰:۱۵

    حس خوبی نسبت به ازدواجم ندارم و مطمئنم که خوشیخت نمیشم

    سلام
    دختری هستم 23 ساله. مشکل من این که خانواده پدرم بین پدرم و عموم خیلی فرق میزارن همش به اونا رسیدگی و کمک میکنن .
    هم از لحاظ مالی و هم چیزای دیگه مثلا مدام اونا رو به خونشون دعوت میکنن ولی اگه ما یک ماه هم اونجا نریم عین خیالشون نیست یا با وجود این که یه مدت سخت گرفتاری مالی داشتیم حاضر نشدن یکم بهمون کمک کنن.
    اما به عموم کمک مالی هم میکنن با ابنکه شرایطش خوبه . اصلا انگار ما نیستیم . از لحاظ عاطفی هم ما براشون مهم نیستیم. چون پدرم هیچی بهشون نمیگه و یه ادم بی سر و صداست اونا هم سو استفاده میکنن .
    اگه مامانم چیزی بهشون بگه دعوا راه میندازن اما اگه اون عروسشون باشه بهش هیچی نمیگن. از وفتی که عموم ازدواج کرد اینجوری شد . هر چه قدر هم حرف زدیم بی فایده بوده. دیگه خسته شدم بعضی وقتا گریه میکنم این شرایط داره عذابم میده وقتی ناراحتی مادرم میبینم بیشتر عذاب میکشم .
    دیگه دوست ندارم ازدواج کنم میترسم خانواده همسر اینده خود منم اینطوری باشن شایدم هزار برابر بدتر هیچ حس خوبی نسبت به ازدواجم ندارم و مطمئنم که خوشیخت نمیشم. 

    ↓ موضوعات مرتبط ↓ :
    تعامل با خانواده (۵۱۹ مطلب مشابه)

  • ۰ موافق ۲ مخالف
  • پاسخ های کاربران (۱۲)
    • ۳۱۴۷ بازدید توسط ۲۳۲۹ نفر
    • جمعه ۱ مرداد ۹۵ - ۲۱:۱۸

    هر کسی هوامونو داشت ما هم باید هواشو داشته باشیم ؟

    با سلام و قبولی طاعات و عبادات همه عزیزان
    من پسری سی ساله هستم که تنها اختلافم با خانومم اینکه من تو زندگی به این اعتقاد دارم که تو این زمونه ای که ما زندگی میکنیم تنها باید با کسانی رفت و آمد داشت که در گذشته یا حال خیرش به ما رسیده باشه حالا میخواد خانواده خودم باشه یا خانواده همسرم ( منظورم از خیرش رسیده باشه اینکه مثلا وقتی من اول زندگی که حقوق چندانی نداشتم و یکی از داداشام که خودشم وضعش خوب نبود خیلی دستمو گرفت باید با داداش بزرگم که با درآمد ماهیانه هشت میلیون اصلا کمکی بمن نکرد باید کلی فرق داشته باشه)
    یا مثلا در مورد خانواده همسرم که یکی از داداشاش که خیلی هوامونو داشت و بقیه اصلا حالمونم نمیپرسیدن باید فرقی داشته باشن
    یعنی کلا هر کس با ما خوب بود ما هم خوب باشیم و هر کس با ما بی تفاوت بود ما هم مثل خودشون باشیم
    ی مثال دیگه بزنم اینکه پدر من تو این دو سالی که از عروسیمون میگذره تا الان ی طبقه از خونشو بدون اینکه پولی دریافت کنه در اختیار ما گذاشته حالا من کاری به پدر خانومم ندارم با اینکه همسرم میگه پدرم منو بیشتر از بقیه بچه ها و عروسامون دوس داره ولی در عمل پدر خانومم زمین های روستاشو چند تیکه کرد و ارزونترینشو به خانوم من داد و گرونترینشو به عروس کوچیکش داد ولی با این حال من میگم چون پدرت بزرگ هستش احترامش واجبه ولی اینم به خانومم میگم که چون پدر من خیلی هوامونو داشته حداقل باید به اندازه ای که به پدرت احترام میذاری به پدر منم احترام بذاری ولی یک دهم احترامی که به پدرش میذاره به پدر من نمیذاره ، یا اینکه من داداشاشو اصلا جای آدم حساب نمیکنم همون طور که داداش بزرگمو جای آدم حساب نمیکنم ولی خانومم میگه چون تو با داداشای من خوب نیستی منم با پدر و مادرت خوب نمیشم
    بذارید یبار دیگه اعتقادمو بگم و اینکه هر کسی هوامونو داشت ما هم باید هواشو داشته باشیم
    آیا این اعتقاد بدی هستش؟
    ممنون

    ↓ موضوعات مرتبط ↓ :
    تعامل با خانواده (۵۱۹ مطلب مشابه)

  • ۱ موافق ۰ مخالف
  • پاسخ های کاربران (۲۵)
    • ۱۷۴۵ بازدید توسط ۱۳۴۳ نفر
    • چهارشنبه ۱۶ تیر ۹۵ - ۱۶:۱۲

    دخالت مادرم در روابط من با خانواده ی شوهرم

    به نام خدا

    با سلام

    من دو ماه است که عروسی کرده ام و دقیقا دو ماه است که به خانه ی مادرم و همینطور خانه ی مادر همسرم نرفته ام . ما در شهری زندگی میکنیم که فقط ساعتی با شهر خانواده هایمان فاصله دارد . آنها مدام  زنگ میزنند و میخواهند که ما به دیدنشان برویم . اما من به بهانه های مختلف در خواستشان را  رد میکنم .

    وقتی در دوران عقد بودم مادرم مدام میگفت به مادر شوهرت سر بزن و اگر یک ساعت می ماندم میگفت چرا بیشتر نماندی و زود آمدی ؟

    در حالی که من خواهری دارم که او هم ازدواج کرده است ولی مادرم هیچ کاری به او ندارد اصلا با او خیلی بهتر است در حالی که او خیلی کم به مادر شوهرش سر میزند .

    واقعا خسته شده ام دوران عقد مادر شوهرم همه اش به مادرم میگفت من نمی روم  به دیدنش در حالی که من محصل بودم و خیلی کار داشتم و کنکوری . هر چقدر سعی کردم با مادرم صحبت کنم  تا این مشکل حل شود او اصلا حتی ذره ای به من نگاه نمی کرد .

    خیلی آزار دهنده است که در خانه ی مادری ات جایی نداشته باشی،  رسما آنها مرا بیرون میکنند . حالا مادرم زنگ میزند و می گوید به مادر شوهرت زنگ بزن  و احوالش را جویا شو . 


    ↓ موضوعات مرتبط ↓ :
    تعامل با خانواده (۵۱۹ مطلب مشابه) روابط عروس و مادر شوهر (۴۴ مطلب مشابه)

  • ۰ موافق ۰ مخالف
  • پاسخ های کاربران (۱۲)
    • ۳۵۲۰ بازدید توسط ۲۵۸۹ نفر
    • چهارشنبه ۱۲ خرداد ۹۵ - ۰۹:۳۰

    این روزها این قدر کوچولو شدم که ننه بابامو میخوام

    سلام
    یه دختر بیست ساله هستم که به تازگی ازدواج کردم ، تک فرزند بودم و پدر و مادرم هر دو معلم ، هیچوقت بچه لوسی نبودم یعنی پدر و مادرم اینجوری تربیتم نکردن!

    توی اکثر جاها و اکثر کارها تنها بودم! میدیدم پدر و مادرای دوستام اصرار میکنن که با ماشین تا دم در مدرسه برسوننشون! پدر و مادر من میگفتن تنها برو! میدیدم وقتی توی مدرسه به مشکل برمیخوردن فورا میرفتن خواهر برادرشونو میاوردن که حقشونو بگیرن! ولی من خودم تنهایی باید حقمو میگرفتم! . پیش میومد تنها برم مسافرت خونه اقوام یا دوستام! کلا دختر مستقل و آزادی بودم .

    پدر و مادرمو ولی زیاد اذیت کردم! مامانم میگه بچه که اذیت نکنه بچه نیست مادره! اینو وقتی بعد از ازدواج عذاب وجدان داشتم بهم گفت!

    همیشه هم دوس داشتم زود ازدواج کنم که کردم! دوس داشتم از خونه برم! از طرفی هم با عشق و عقل ازدواج کردم و واقعا ازدواج فوق العاده ای دارم! همسرم خیلی آقا و مهربونه و خیلی زیاد منو دوست داره!منم اونو!

    منتها بخاطر کار شوهرم مجبور شدیم بریم تهران! من و شوهرم شهرستانی هستیم! از تهران تا شهرستانمون فقط سه چهار ساعت راهه! میخوام بگم خیلی دور نیست! ولی در کمال تعجب منی که خیلی بیخیال بودم و بارها تنها اینور ور رفتم این روزا شدیدا دلتنگ میشم! میشه گفت الان اوایل مهاجرتمونه و تازه شروع کردیم!


    ↓ موضوعات مرتبط ↓ :
    تعامل با خانواده (۵۱۹ مطلب مشابه)

  • ۱ موافق ۱ مخالف
  • پاسخ های کاربران (۱۳)
    • ۲۰۵۶ بازدید توسط ۱۶۳۷ نفر
    • چهارشنبه ۲۹ ارديبهشت ۹۵ - ۱۷:۴۵

    چکار کنم که خیلی انرژی منفی رو جذب خودم نکنم؟

     سلام
    من حدود دو ماهه که عقد کردم. شوهرم و مادر شوهرم و پدر شوهرم خیلی خوبن . اما خواهر شوهرم نه !
    اخلاقمون به هم نمیخوره. مثلا ایشون یه شوخی ای میکنه من خوشم نمیاد منم یه شوخی میکنم به ایشون برمیخوره. موندم چیکار کنم ؟
    یه مقداری هم بد دهن هستن. مثلا من عادت ندارم زیاد به کسی زنگ بزنم یا اس بدم. حالا بعد از چند روز که بهش اس ندادم و خبری نگرفتم ( آخه دانشگاه هم که میرم اصلا یادم هم نبوده ) حالا بعد از چن روز یه اسمس دور و دراز برام نوشته که " ببخشید این حرف رو میزنم ولی طرف باید خودش فهم داشته که وقتی دو بار زنگ زد یکی بهش، دفه بعدی خودش زنگ بزنه!"
    خب فرضا حرفش درست! ولی آخه این چه طرز حرف زدن با تازه عروسه؟!! اینم بگم که خودش هم متاهله البته از من کوچیکتره و حس میکنم اکثر رفتاراش هم هنوز خیلی خام و بچگونس. به شوهرم چیزی نگفتم چون اگه بگم مطمئنم که طرف منو میگیره .
    حالا سوال من اینه: چطور رفتار کنم که باعث کدورت نشه؟ به هر حال ما یه خونواده ایم. دلم نمیخواد تا آخر عمرم همش این بحث باشه. یه چیز دیگه هم بگم! 

    ↓ موضوعات مرتبط ↓ :
    تعامل با خانواده (۵۱۹ مطلب مشابه)

  • ۰ موافق ۰ مخالف
  • پاسخ های کاربران (۲۰)
    • ۱۸۰۸ بازدید توسط ۱۳۰۷ نفر
    • سه شنبه ۷ ارديبهشت ۹۵ - ۲۰:۱۳

    مادرم از بچگی حساسیت شدیدی به پدرم داشت

    با سلام خدمت همه دوستان

    من مردی 31 ساله هستم که هشت ماه هست ازدواج کردم . مشکل من مربوط مادرم میشه از وقتی بچه بودم  میدیم مادرم حساسیت شدیدی به پدرم داشت .

    مثلا چندین روز قهر میکرد و حتی تو اتاق خودش  را حبس میکرد بخاطر اینکه مثلا پدرم به پچه های چند تا مهمون که دختر بودن یا عروس های فامیل عیدی داده البته پدرم به همه عیدی میده . دختر و پسر نداره .

    یا مثلا چند روز با پدرم صحبت نمیکرد بخاطر اینکه پدرم با فلان زن فامیل توی جمع صحبت کرده و بعدش با هم خندیدن البته در حده متعارف بوده .

    وقتی قرار بود برادر بزرگترم ازدواج کنه صحبت هایی شده بود که از یک ملک 2 دانگ بنام عروس بشه بخاطر همین مادرم قهر کرد و رفت خونه مادر بزرگم . میگفت باید اول بنام من بزنی بعد عروس .

    از وقتی بچه بودم و یادم هست از همه بد گویی میکرد حتی از پدر و مادر خودش ، بخاطر همین ارتباطمون با کل فامیل در حد سالی یک بار یا چند سالی یک بار شده .


    ↓ موضوعات مرتبط ↓ :
    تعامل با خانواده (۵۱۹ مطلب مشابه)

  • ۰ موافق ۰ مخالف
  • پاسخ های کاربران (۳۴)
    • ۲۶۹۴ بازدید توسط ۱۹۷۶ نفر
    • يكشنبه ۵ ارديبهشت ۹۵ - ۲۱:۳۱

    مدیریت زندگیمو چه جوری به دست بگیرم ؟

    سلام خوبین ؟

    میرم سر اصل مطلب

    من تهران زندگی میکنم خانواده هامون ... و ... ، قرار بود عید یک هفته خانواده من بیان یک هفته خانواده همسرم ولی اونا بدون نظر خواهی از من بلیط تهیه کردن و بعد تصمیمشون  بهم گفتن با هماهنگی همسرم البته.

      از 10 روز قبل عید خانواده شوهرم اومدن تا آخر تعطیلات مادر شوهرم هم یه زن خودخواه و بی رو در واسی هست که هر چی دوست داره نثارت میکنه شبا رو تخت من میخوابید .

    خانه ما یک اتاق خواب داره و هروز تو خونه راه میرفت و تیکه می انداخت که وای من به خونه های کوچک عادت ندارم و از این چرت و پرت ها خیلی بی ادبه و بی درک ازش متنفرم که واسه من تصمیم میگیره و برنامه ریزی میکنه .

    دوست دارم خودم واسه زندگیم تصمیم بگیرم از شوهرم هم خیلی ناراحنم بعضی وقتا ازش متنفر میشم که اینقدر بی انصاف هست مدیریت زندگیمو چه جوری به دست بگیرم کمکم کنید


    ↓ موضوعات مرتبط ↓ :
    مشورت در شوهرداری (۸۱۱ مطلب مشابه) تعامل با خانواده (۵۱۹ مطلب مشابه) مسائل زناشویی خانم ها (۵۴۹ مطلب مشابه)

  • ۰ موافق ۰ مخالف
  • پاسخ های کاربران (۱۲)
    • ۲۰۳۰ بازدید توسط ۱۴۴۰ نفر
    • شنبه ۲۸ فروردين ۹۵ - ۲۳:۰۸

    زن داداشم انتظار داره من و نامزدم گوش به فرمانش باشیم

    سلام
    من خیلی اعصابم خورده، من و نامزدم خیلی با هم خوبیم، باهم راحت کنار میایم، خیلی از خلق و خو هامون مثل همه، نحوه ی آشناشدنمون از طریق زن داداش من و خواهر اون بود که با هم دوست هستن.
    ما کم کم علاقمند شدیم بهم و به تدریج همدیگه رو شناختیم، مشکل الان اینجاست که زن داداش من انتظار داره الان من و نامزدم همه جوره گوش به فرمانش باشیم ( کلا ذات سوءاستفاده کننده ی داره ) و آبجی نامزدم هم با اینکه خودش شروع کننده این جریان بوده هنوز انتظار داره اولویت نامزدم اون باشه ( چون یه عمر اولویت با اون بوده) .
    خب الان شرایط تغییر کرده و نمیشه ، اما از گوشه و کنایه هاش خسته شدم و از سردی رفتارش. زن داداشم هم مدام پاتو کفشم میکنه که میونه من با نامزدم و خانوادشو بهم بزنه چون میبینه من به خواسته هاش تن نمیدم.
    حالا من باید چطور به خواهر شوهر آیندم بفهمونم دیگه وضع عوض شده و همه چی تغییر کرده و نمیشه دیگه همیشه نظر اون باشه، و چطور پای زن داداشمو از زندگیم بکشم بیرون تا باعث دردسرم نشده با توجه به اینکه عروسیم نزدیکه.

    ↓ موضوعات مرتبط ↓ :
    مسائل رفتاری دوران عقد (۴۷۲ مطلب مشابه) تعامل با خانواده (۵۱۹ مطلب مشابه)

  • ۰ موافق ۰ مخالف
  • پاسخ های کاربران (۸)
    • ۱۲۷۲ بازدید توسط ۹۳۴ نفر
    • سه شنبه ۱۷ فروردين ۹۵ - ۱۸:۵۴

    برو بالا