سلام
من حدود دو ماهه که عقد کردم. شوهرم و مادر شوهرم و پدر شوهرم خیلی خوبن . اما خواهر شوهرم نه !
اخلاقمون به هم نمیخوره. مثلا ایشون یه شوخی ای میکنه من خوشم نمیاد منم یه شوخی میکنم به ایشون برمیخوره. موندم چیکار کنم ؟
یه مقداری هم بد دهن هستن. مثلا من عادت ندارم زیاد به کسی زنگ بزنم یا اس بدم. حالا بعد از چند روز که بهش اس ندادم و خبری نگرفتم ( آخه دانشگاه هم که میرم اصلا یادم هم نبوده ) حالا بعد از چن روز یه اسمس دور و دراز برام نوشته که " ببخشید این حرف رو میزنم ولی طرف باید خودش فهم داشته که وقتی دو بار زنگ زد یکی بهش، دفه بعدی خودش زنگ بزنه!"
خب فرضا حرفش درست! ولی آخه این چه طرز حرف زدن با تازه عروسه؟!! اینم بگم که خودش هم متاهله البته از من کوچیکتره و حس میکنم اکثر رفتاراش هم هنوز خیلی خام و بچگونس. به شوهرم چیزی نگفتم چون اگه بگم مطمئنم که طرف منو میگیره .
حالا سوال من اینه: چطور رفتار کنم که باعث کدورت نشه؟ به هر حال ما یه خونواده ایم. دلم نمیخواد تا آخر عمرم همش این بحث باشه. یه چیز دیگه هم بگم!
این خانم رفتارش رو تغییر نمیده یعنی نمیتونه تغییر بده! خب خصلتش اینجوریه! نه فقط با من! با مادرش هم اینطوره! یعنی یه جوری هستش که زیاد نباید باهاش ارتباط داشته باشیم! یه جورایی ضرب المثل دوری و دوستی دقیقا براشون صدق میکنه.
خواهر شوهرم خدا رو شکر (!) شهرستان زندگی میکنن و ما زیاد نمی بینیمشون. شوهرم میگه اگه هم بخوایم بریم پیششون نباید زیاد بمونیم یا مثلا یه شب بخوابیم! باید فقط واسه یه وعده بریم و برگردیم! چون اگه بیشتر بمونیم دعوا میشه!!
من اصلا آدم دعوایی ای نیستم و حتی اگه کسی حتی یه ذره از من دلخور باشه یکی دو روز سردرد دارم! بخاطر همین اس ام سی که داده از صبح تا حالا سردرد داشتم و حالت تهوع!! چیکار کنم که یکم محکمتر بشم و خیلی انرژی منفی رو جذب خودم نکنم؟ و چیکار کنم که از همین اول زندگی انقد با خواهر شوهرم چلنج نداشته باشم؟
ممنونم
من حدود دو ماهه که عقد کردم. شوهرم و مادر شوهرم و پدر شوهرم خیلی خوبن . اما خواهر شوهرم نه !
اخلاقمون به هم نمیخوره. مثلا ایشون یه شوخی ای میکنه من خوشم نمیاد منم یه شوخی میکنم به ایشون برمیخوره. موندم چیکار کنم ؟
یه مقداری هم بد دهن هستن. مثلا من عادت ندارم زیاد به کسی زنگ بزنم یا اس بدم. حالا بعد از چند روز که بهش اس ندادم و خبری نگرفتم ( آخه دانشگاه هم که میرم اصلا یادم هم نبوده ) حالا بعد از چن روز یه اسمس دور و دراز برام نوشته که " ببخشید این حرف رو میزنم ولی طرف باید خودش فهم داشته که وقتی دو بار زنگ زد یکی بهش، دفه بعدی خودش زنگ بزنه!"
خب فرضا حرفش درست! ولی آخه این چه طرز حرف زدن با تازه عروسه؟!! اینم بگم که خودش هم متاهله البته از من کوچیکتره و حس میکنم اکثر رفتاراش هم هنوز خیلی خام و بچگونس. به شوهرم چیزی نگفتم چون اگه بگم مطمئنم که طرف منو میگیره .
حالا سوال من اینه: چطور رفتار کنم که باعث کدورت نشه؟ به هر حال ما یه خونواده ایم. دلم نمیخواد تا آخر عمرم همش این بحث باشه. یه چیز دیگه هم بگم!
این خانم رفتارش رو تغییر نمیده یعنی نمیتونه تغییر بده! خب خصلتش اینجوریه! نه فقط با من! با مادرش هم اینطوره! یعنی یه جوری هستش که زیاد نباید باهاش ارتباط داشته باشیم! یه جورایی ضرب المثل دوری و دوستی دقیقا براشون صدق میکنه.
خواهر شوهرم خدا رو شکر (!) شهرستان زندگی میکنن و ما زیاد نمی بینیمشون. شوهرم میگه اگه هم بخوایم بریم پیششون نباید زیاد بمونیم یا مثلا یه شب بخوابیم! باید فقط واسه یه وعده بریم و برگردیم! چون اگه بیشتر بمونیم دعوا میشه!!
من اصلا آدم دعوایی ای نیستم و حتی اگه کسی حتی یه ذره از من دلخور باشه یکی دو روز سردرد دارم! بخاطر همین اس ام سی که داده از صبح تا حالا سردرد داشتم و حالت تهوع!! چیکار کنم که یکم محکمتر بشم و خیلی انرژی منفی رو جذب خودم نکنم؟ و چیکار کنم که از همین اول زندگی انقد با خواهر شوهرم چلنج نداشته باشم؟
ممنونم
مرتبط:
افرادی که جذبم میشن یه ضعف شدید شخصیتی دارن
علت توجه و احترام گذاشتن انسان ها به یک دیگر چیست ؟
به نظرتون من مشکل شخصیتی دارم؟
9 دلیل اصلی که سبب جذب شما بسمت افراد دارای خلل شخصیتی میشه
نمی تونم احترام دلخواهم رو از اطرافیانم جذب کنم
← تعامل با خانواده (۵۱۹ مطلب مشابه)
- ۱۷۵۶ بازدید توسط ۱۲۶۵ نفر
- سه شنبه ۷ ارديبهشت ۹۵ - ۲۰:۱۳