با سلام خدمت همه دوستان
من مردی 31 ساله هستم که هشت ماه هست ازدواج کردم . مشکل من مربوط مادرم میشه از وقتی بچه بودم میدیم مادرم حساسیت شدیدی به پدرم داشت .
مثلا چندین روز قهر میکرد و حتی تو اتاق خودش را حبس میکرد بخاطر اینکه مثلا پدرم به پچه های چند تا مهمون که دختر بودن یا عروس های فامیل عیدی داده البته پدرم به همه عیدی میده . دختر و پسر نداره .
یا مثلا چند روز با پدرم صحبت نمیکرد بخاطر اینکه پدرم با فلان زن فامیل توی جمع صحبت کرده و بعدش با هم خندیدن البته در حده متعارف بوده .
وقتی قرار بود برادر بزرگترم ازدواج کنه صحبت هایی شده بود که از یک ملک 2 دانگ بنام عروس بشه بخاطر همین مادرم قهر کرد و رفت خونه مادر بزرگم . میگفت باید اول بنام من بزنی بعد عروس .
از وقتی بچه بودم و یادم هست از همه بد گویی میکرد حتی از پدر و مادر خودش ، بخاطر همین ارتباطمون با کل فامیل در حد سالی یک بار یا چند سالی یک بار شده .
وقتی علتش را میپرسیدیم میگفت اونا دختر بزرگ دارن پدرت هم رعایت نمیکنه که البته من در پدرم مشکلی نمیدیم . حالا مشکل اصلیم اینه که من ازدواج کردم با دختری که بسیار عاطفی و مهربان هست و متاسفانه پدرشون را از دست داده و پدر منو جای پدر خودش میدونه .
پارسال تو دوران عقد به مناسبت روزه پدر برای پدرم یک هدیه خریده بود و بعد از روبوسی اونو به پدرم داد . وای مادرم تا چند روز داشت دیوانه میشد بمن میگفت بی غیرت و... . همین چند روز پیش که روز پدر بود دوباره این اتفاق افتاد .
شاید باورتون نشده یک روبوسی کاملا عادی ولی مادرم به شدت واکنش نشان داد البته اولش غیر مستقیم بود تا یک ساعتی که اونجا بودیم یا یک نفرت شدیدی من و همسرم را نگاه میکرد . هر دو پاشو گذاشته بود روی گل میز مبل و حتی یک تعارف ساده برای میوه به ما نکرد .
بعد از اون هم چند تا پیام بهم داد که زنت عقده داره جلوشو بگیر بهش بگو پاشو از تو کفش من بکشه بیرون با شوهر من چکار داره ، دفعه بعد باهاش رو در رو میشم و خیلی حرفای زشت دیگه انگار عروسش شده براش هوو .
من همیشه احترام مادرم را حفظ کردم و میکنم ولی رفتار مادرم غیر قابل تحمل هست . در عوض همسرم و مخصوصا خانواده اش خیلی مهربان و عاطفی هستن تقریبا هر هفته زنگ میزنن و با اصرار شدید ما را برای جمعه دعوت میکنن و با پذیرایی چشم گیر ما را شرمنده میکنن حتی چند بار مادرم را هم دعوت کردن که مادرم حاضر نمیشه بره اونجا . چندین بار برای مادرم کاد و فرستادن ولی مادر من هر بار با بی ادبی جواب داد .
هر بار علت را از مادرم میپرسم بهم پرخاش میکنه و میگه مشکل از شماست . من و پدر و دو تا برادرام همه احترام شو داریم ولی اون اصلا رعایت نمیکنه . یک بار برادرم گفت بریم مشاور ... واکنش مادرم طوری بود که انگار به مادرم توهین کرده بود . چند بار با پدر و برادر ها در مورد رفتار مادر با هم صحبت کردیم ولی فایده نداره اون کلا به همه شک داره و توهین امیز رفتار میکنه .
با کم کردن رابطه هم نتیجه نگرفتم هر بار میرم خونه پدرم رفتارش بد و بدتر میشه با اینکه من هیچ بی ادبی و کم لطفی بهش نکردم . نمیدونم باید چکار کنم لطفا راهنمایی کنید .
لطفا حرف از دکتر و مشاور و روانشناس نزنید که اصلا قبول نمیکنه
مرتبط با ناراحتی از مادر:
مادرم با به دنیا اومدن برادرم، منو از یاد برد
الان که از مادرم بدم میاد راحت ترم
دخترتون باید آبروتون رو ببره تا بفهمین نیاز جنسی فقط مال پسران نیست
اظهار نظرهای خانم ها در مواقع عصبانیت رو جدی نگیرید
چه گناهی کردم که بچه ی یه مادر بی عاطفه شدم؟
نمیتونم حتی یه حرف دخترانه با مادرم بزنم
مادرم با من رفتار سردی داره ، نمی دونم چرا ؟
دیگه تحمل زندگی با پدر و مادرم رو ندارم
مادرم یه بارم از داشتن من ابراز رضایت نکرده
حرف های پدر و مادرم آزارم میده
کاش مادرم حرف های منو میفهمید و درکم میکرد
← تعامل با خانواده (۵۱۹ مطلب مشابه)
- ۲۶۷۰ بازدید توسط ۱۹۶۱ نفر
- يكشنبه ۵ ارديبهشت ۹۵ - ۲۱:۳۱