خانواده برتر

تحلیل متن نویسنده عزیز. انشالله دلخور نشی خانم محترم

بعد از اینکه ٦ ماه از رابطمون گذشت؟؟؟؟
کدام رابطه؟ رابطه تا چه حد؟ چرا رابطه قبل از خواستگاری و عقد؟

همه نه آوردن به خاطر گذشته ی پسر.
اون وقت شما که این آقا رو میشناختید حاضر شدید باهاش رابطه داشته باشید. حاضر شدی زنش شی؟ ومهمتر اینکه حاضر شدی ادامه بدی؟

خلاصه پدرم هم که تحت تاثیر اونا قرار گرفته بود گفت نه. ولی ما باز با هم رابطه داشتیم.
بازهم. واسه چی. شما که تقریبا به نتیجه رسیده بوید که همه دارن مخالفت می کنن باز هم ادامه رابطه. 1 درصد فکر نکردی این آقا به درد شوهری شما نمی خوره واقعا؟

گفت میدونم داره بهت خیانت می کنه منم دیوونه شدم و رفتم در خونش و دیدم بعله ... کلی جیغ زدم و کتک کاری کردم.
خب به نظر خودت کجای مسیرت درست رفتی که انتظار همچین کتک کاری رو نداشته باشین. یکجا بگو درست حرکت کردی تا نتیجه ای غیر از این عایدت بشه

یه مدت باهاش رابطه نداشتم که دیدم شروع کرده ایجاد مزاحمت واسه پدرم و همه چیزو واسه بابام گفته بود.
فکر می کنید بدتر از این آقا هم دیگه پیدا میشه تو شهرتون . تو ایران؟
اون وقت شما می فرمایید مشکلی به نام مادر؟
اون وقت شما می گید من چه جوری پدر و مادرم رو راضی کنم که بیاد خواستگاریم؟
پناه بر خدا دختر. برو خودت رو به یه روانشناس نشون بده بخدا!!!

خلاصه یه دعوای فامیلیه بزرگ برامون پیش اومد که باعث شد بابام دیگه بهم اعتماد نداشته باشه و از این جور چیزا..
هر دم از این باغ بری میرسد. باید بپذیری که هیچ جای این مسیر رو درست نرفتی. هیچ جا. و جای بسی تعجبه هنوز دلت دنبالشه. شما از بین 1000 نفر آدم چشم بسته دستت بذاری رو یک نفر. شک نکن اون بهتر از این آقای شرور در میاد.


بعد از مدتی فهمیدم که مادرم با اون دختر توافق کرده و بعد از کلی جادو جمبل اون دخترو به پسر عموش انداخته..
من بودم هزار بار دور مادرم می چرخیدم که یه شوهر شری رو از سر دخترش خلاص کرده. برو خاک پای مادرت رو بمال به چشمات که این ابو وحشت رو از سرت دور کرده.

الان من نمیدونم چیکار کنم من واقعا عاشقشم و از خیانتش میگذرم .
نه بابا این عشق نیست خانم گرامی. این نشون میده که هنوز نخواستی به خودت برگردی. نخواستی به زندگی ات بها بدی. زندگی فقط رابطه نیست. مفهوم عشق بعد از رابطه مشخص نمیشه. عشق مقدس تر از این حرفاست که فردی به اسم خواستگار و قبل از خواستگاری بیاد هزار جور بهره بردای از طرفش کنه بعد شما بگید من عاشقشم. اون باهات رابطه داشته. همه پشت سرش بد می گن. بابات رو تهدید کرده. آبروت رو پیش بابات و مامانت برده. جنگ و دعوای فامیلی رو راه انداخته. پناه بر خدا باز شما می گین من عاشقشم!!!!
از خیانتش می گذری؟
به چه قیمتی؟ آبروی رفته چی؟ حیثیت برباد رفته چی؟
اصلا این آقا چی داره که شما هنوز ول کنش نیستی؟

من واقعا واسم سواله که اگه مامانم از همون اول مخالف بود دیگه چرا گذاشت یک سال با هم رابطه داشته باشیم؟
مامانت اینجا اشتباه کرده. خودت مگه عق تو کله ات نبود. خدا عقل داده کی ازش استفاده کنیم؟ بالاخر مامانت به نوعی جبران کرده. یه شر رو از سرت کم کرده.

وقتی ازش میپرسم چرا این کارو کردی میگه بدبخت من نجاتت دادم.
مامانت درست میگه. این عین حقیقته.

الان شنیدم می خواد بیاد خواستگاری چیکار کنم پدر و مادرم قبول کنن؟
من فکر می کنم تو جادو و جنبل شدی نه اون دختره. بیخیال بابا . بی خیال بعد از این همه سوئ استفاده و آبرو ریزی

در پایان
ببخشید اگه پاسخ های من به مذاقت خوش نمیاد. چون پاسخ های من عین جواب های متن شماست. هیچ جوری دیگه نمیشد جواب داد. مگر اینکه بخواهیم سرکارت بذاریم.

از من و همه دوستان میشنوی سایه این آدم رو باتیر بزن. چه برسه به اینکه بخوای رضایت پدر و مادرت رو بگیری. چه رسه به اینکه بخوای زنش شی.

کمی به خودت احترام بذار. فکر کن این آقا هنوز شوهرت نشده هیچی برات نذاشته. نه آبرو. نه خانواده. نه عفت دخترانه ات. اگه شوهرت بشه چه بلاهایی سرت که نمی یاره.

راستی مگه شما نگفتی مامانم اون دختره رو بهش انداخته؟ پس واسه چی می خواد بیاد سراغ شما؟