میخوام داستان زندگیمو واستون بگم و در آخر یه سوال از کاربرای محترم دارم.
بنده بعد از پایان خدمت سربازی به هر دری زدم واسه کار، از وعده وعیدهای افراد دور و نزدیک بگیر تا فرستادن رزومه واسه شرکت ها. تنها دلخوشی ام به درس ام بود که خیلی خوب بود .
یادم میاد شب های امتحان تو خوابگاه این اتاق و اون اتاق میرفتم تا مشکل رفقامو حل کنم (خودم تو طول ترم میخوندم و شبای امتحان به دیگران میرسیدم البته نه همه درس ها رو ). خلاصه به خودم گقتم که این وعده وعیدها همش الکیه باید خودت واسه خودت کاری کنی رفتم و چند تا امتحان استخدامی دادم و بالاخره یکی از اونارو قبول شدم و استخدام شدم.
خلاصه رفتم سراغ انتخاب همسر و یکی رو پیدا کردم که تقریبا معیارهامو داشت و با همدیگه ازدواج کردیم. تو خونه هیچی از نظر خودم واسه همسرم کم نمیذارم . اکثر شب ها تی وی رو خاموش میکنم و تو چشماش نگاه میکنم و میگم هر چی دل تنگت میخواهد بگو و منم با تمام وجود گوش میکنم.
↓ موضوعات مرتبط ↓ :
مشورت در زن داری (۳۳۷ مطلب مشابه)