سلام
میخوام داستان زندگیمو واستون بگم و در آخر یه سوال از کاربرای محترم دارم.
بنده بعد از پایان خدمت سربازی به هر دری زدم واسه کار، از وعده وعیدهای افراد دور و نزدیک بگیر تا فرستادن رزومه واسه شرکت ها. تنها دلخوشی ام به درس ام بود که خیلی خوب بود .
یادم میاد شب های امتحان تو خوابگاه این اتاق و اون اتاق میرفتم تا مشکل رفقامو حل کنم (خودم تو طول ترم میخوندم و شبای امتحان به دیگران میرسیدم البته نه همه درس ها رو ). خلاصه به خودم گقتم که این وعده وعیدها همش الکیه باید خودت واسه خودت کاری کنی رفتم و چند تا امتحان استخدامی دادم و بالاخره یکی از اونارو قبول شدم و استخدام شدم.
خلاصه رفتم سراغ انتخاب همسر و یکی رو پیدا کردم که تقریبا معیارهامو داشت و با همدیگه ازدواج کردیم. تو خونه هیچی از نظر خودم واسه همسرم کم نمیذارم . اکثر شب ها تی وی رو خاموش میکنم و تو چشماش نگاه میکنم و میگم هر چی دل تنگت میخواهد بگو و منم با تمام وجود گوش میکنم.
خودم بدون اینکه بهم بگه جارو برقی میکشم ظرف ها رو میشورم و لباس شویی میزنم و آشپزی میکنم البته نه همه روزه ها، اما دیر به دیر هم سعی میکنم نشه. به خونواده همسرم هم فوق العاده احترام میذارم و اینم بگم که تو مسائل جنسیمون هم از هم راضی ایم تا اونجا که خودم میدونم.
همسرمو از نظر عاطفی خیلی تامین میکنم سر کارم بهش زنگ میزنم و احوالشو میپرسم وقتی از سر کار میام میبوسمش وقتی میرم سر کار تو آغوشش میگیرم وقتایی هم که خوابه و من میرم سر کار یه یادداشت عاشقونه واسش مینویسم و دم دستش قرار میدم ( بعضی وقتا اونو با یه چسب پول میچسبونم رو پیشونی اش واسه تنوع ).
الان که به زندگی ام نگاه میکتم خدا رو شکر میکنم خیلی، اینم بگم که تو زندگی همه اختلاف هست اما مهم اینه که این اختلاف ها سبب دوری دل ها از همدیگه نشه.
یه سوال دارم از کاربرای محترم،بعضی وقتا تو زندگی ام فکر میکنم که آیا به وظایف همسری ام به خویی عمل کردم یا نه ؟ نشانه رضایت رو تو چهره همسرم میبینم ولی راضی ام نمیکنه،ممکنه اون راضی باشه ولی من راضی نشدم، بگید این کارایی که کردم کافیه یا کارای دیگه ای هم هست که انجام ندادم ؟ ایده جدید بهم بدید لطفا.
میخوام داستان زندگیمو واستون بگم و در آخر یه سوال از کاربرای محترم دارم.
بنده بعد از پایان خدمت سربازی به هر دری زدم واسه کار، از وعده وعیدهای افراد دور و نزدیک بگیر تا فرستادن رزومه واسه شرکت ها. تنها دلخوشی ام به درس ام بود که خیلی خوب بود .
یادم میاد شب های امتحان تو خوابگاه این اتاق و اون اتاق میرفتم تا مشکل رفقامو حل کنم (خودم تو طول ترم میخوندم و شبای امتحان به دیگران میرسیدم البته نه همه درس ها رو ). خلاصه به خودم گقتم که این وعده وعیدها همش الکیه باید خودت واسه خودت کاری کنی رفتم و چند تا امتحان استخدامی دادم و بالاخره یکی از اونارو قبول شدم و استخدام شدم.
خلاصه رفتم سراغ انتخاب همسر و یکی رو پیدا کردم که تقریبا معیارهامو داشت و با همدیگه ازدواج کردیم. تو خونه هیچی از نظر خودم واسه همسرم کم نمیذارم . اکثر شب ها تی وی رو خاموش میکنم و تو چشماش نگاه میکنم و میگم هر چی دل تنگت میخواهد بگو و منم با تمام وجود گوش میکنم.
خودم بدون اینکه بهم بگه جارو برقی میکشم ظرف ها رو میشورم و لباس شویی میزنم و آشپزی میکنم البته نه همه روزه ها، اما دیر به دیر هم سعی میکنم نشه. به خونواده همسرم هم فوق العاده احترام میذارم و اینم بگم که تو مسائل جنسیمون هم از هم راضی ایم تا اونجا که خودم میدونم.
همسرمو از نظر عاطفی خیلی تامین میکنم سر کارم بهش زنگ میزنم و احوالشو میپرسم وقتی از سر کار میام میبوسمش وقتی میرم سر کار تو آغوشش میگیرم وقتایی هم که خوابه و من میرم سر کار یه یادداشت عاشقونه واسش مینویسم و دم دستش قرار میدم ( بعضی وقتا اونو با یه چسب پول میچسبونم رو پیشونی اش واسه تنوع ).
الان که به زندگی ام نگاه میکتم خدا رو شکر میکنم خیلی، اینم بگم که تو زندگی همه اختلاف هست اما مهم اینه که این اختلاف ها سبب دوری دل ها از همدیگه نشه.
یه سوال دارم از کاربرای محترم،بعضی وقتا تو زندگی ام فکر میکنم که آیا به وظایف همسری ام به خویی عمل کردم یا نه ؟ نشانه رضایت رو تو چهره همسرم میبینم ولی راضی ام نمیکنه،ممکنه اون راضی باشه ولی من راضی نشدم، بگید این کارایی که کردم کافیه یا کارای دیگه ای هم هست که انجام ندادم ؟ ایده جدید بهم بدید لطفا.
← مشورت در زن داری (۳۳۷ مطلب مشابه)
- ۲۹۲۲ بازدید توسط ۲۳۸۹ نفر
- شنبه ۱۴ اسفند ۹۵ - ۲۱:۰۵
