بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام و احترام حضور همه دوستان
دختری متولد ۶۴ هستم شهرستانی، مجرد و مشکل جنسی نداشتم و ندارم خدا رو شکر ، البته فشار هست ولی خودمو درگیر نکردم و نمیکنم.
اگر قسمتم ازدواج بود سعی میکنم بهترین باشم برا همسر آینده م، اگه هم نبود حتما کسی لایق من نبوده والا خخخخ، مشکلات که زیاده ولی میدونم همش امتحان الهی و کاری ندارم جز صبر و مبارزه با اونا تا ان شاء الله سربلند ازشون در بیام .
این یکیو میگم چون به کسی نمیتونم بگم شاید لطف شما کمک کرد و راهنماییم کردین،
اینکه حدود ده سال پیش واسه پسر عمه م که پنج ماه ازم بزرگترن زنگ زدن خواستگاری و اینا که یه دفعه ای اصلا خبری ازشون نشد که نشد . منو با کلی رویا داغونم کردن دیدم نمیان به سختی منتفی دیدمش قضیه رو، ولی چراشو خودم بعدا فهمیدم که از بس همه هی میگفتن اینا دو تا واسه هم خوبن و چقد بهم میان و این دختر چقد فهمیده و پخته و هنرمند و درس خون و سر به زیر و اینا (خصوصیاتی که خیلی از دخترای ایرانی دارن ) ایشونم به نسبت سنشون پخته تر و آقاتر هستن انقد بدون اجازه من و خانوادم من بیچاره رو کوبوندن تو سر این آقا که فکر کنم از من زده شد و بیخیالم شدن و رفتارش بام عوض شد و سر سنگین.
در صورتیکه منم اصلا جلوش نمیومدم و گفتم اگه دوس داره خودش باید اقدام کنه اگه نه منم خودمو کوچیک نمیکنم این در حالی بود که آمارخونمونو داشت وقتی کسی نبود زنگ میزدن که با من صحبت کنن ولی خدا میدونه و شاهده که هیچوقت باش صمیمی نبودم بلکه به گناه بیفتیم .
خیلی عادی احوالپرسی و تموم شایدم از این رفتارام بدش میومد که براش جذاب نبودم و دافعه داشتم شاید، چون دیدم دخترایی که با یکی دو بار ناز و ادا و عشوه دلبری کردن و پسرا و شیفته دختره شدن . خب چیکار کنم بلد نیستم واسه نامحرم دلبری کنم .
خلاصه بگم ده ساله دارم میسوزم و میسازم که چرا ایشون دچار سوءتفاهم شدن اونم به اصرار فامیل نه خانواده خودم . اصلا هم یکی نبود از ما بپرسه . البته بعدها فهمیدیم فامیلامون هی اصرار میکردن ،البته پسر خوبیه و اوایل علاقه ازش میچکید و مطمئنم که به من علاقه داشت و راستش منم درگیر علاقه ش شدم و چندین ساله هیچ پسری رو اصلا در اطرافم حس نمیکردم ولی دیگه کم آوردم .
یکساله داغونم دوس دارم بهش بگم سوء تفاهمه مام کشته مرده شوما نیستیم آخر این پرحرفیم چطوری بهش بگم آخه، ما هم رسم نداریم شماره پسرا فامیلو داشته باشیم ولی میتونمم زنگ بزنم بهش بگم ولی اومدم اینجا بپرسم بینم کدوش بهتره؟ بدبختی اینه نمیره زن بگیره راحت شیم ( شکلک ناراحتی و گریه عمیق ) .
اینم بگم خواستگار زیاد نداشتم چند تایی بودن که بابام و داداشم اصلا راشون ندادن مامانم و خودم هم سیاست جذب خواستگار رو نداریم بیچاره دهه شصتیا .
خیلی عذر میخوام طولانی شد بخدا حالم بده و منتظر جواباتون ، بلاتکلیفی بده میدونم دوسم داره، دوسش دارم سختمه دروغ هم بش بگم دوست نداشتم و ندارم اگه هم بگم رابطه ها خرابتر میشن نمیخوام من باعثش شم .
فقط فامیلا باکاراشون سر درگممون کردن نمیگذرم ازشون موفق و خوشبخت باشید ممنونم از راهنماییتون .
↓ موضوعات مرتبط ↓ :
مشورت در ازدواج خانم ها (۲۳۰۴ مطلب مشابه)