سلام
خانمی 25 ساله هستم که به تازگی عقد کردم و با همسرم تقریبا همسن هستیم ایشون 5 ماهی از من بزرگترن. نمیدونم چجور باید مشکلمو مطرح کنم .
راستش من خیلی دوسش دارم ولی با رفتاراش خیلی منو میرنجونه هر کاری من انجام میدم اسمشو میذاره لجبازی ، میگه چرا همیشه میخوای منو حرص بدی ؟
مثلا من مشغول انجام پایان نامم دارم تو آزمایشگاه کار میکنم خب گوشیم و سایلنت میکنم با اینکه قبلش بهش میگم که نگران نشه گوشی رو که نگاه میکنم چندین بار زنگ زده بعد که باهاش تماس میگیرم کلی سرم داد میکشه و میگه گوشی همراه اسمش روشه یعنی همیشه باید در دسترس باشی.
یا مثلا خیلی به سر و وضعم گیر میده یه بار از بس گیر داد تو یه هفته سه بار رنگ موهامو عوض کردم این فقط یه بارش بود خیلی از اینکارا میکنه نمیدونم چرا ابروت این شکلیه رژت چرا این رنگیه یه جوش رو صورتم ببینه ( صورتم صاف صافه ولی گهگاهی یه دونه جوش رو صورتم میزنه ) میگه باز شیرینی زیاد خوردی ؟ غذای چرب خوردی ؟
خلاصه غیرقابل تحمل میشه دلم درد میگیره برا عادت ماهیانه ( عذرخواهی میکنم ) میدونه که بی حوصله میشم سر به سرم میذاره بعد که پرخاش میکنم میگه واقعا بچه ای. تو جمع به راحتی راحتی ابراز محبت میکنه که من میخوام آب بشم برم تو زمین ( بعد که بهش میگم چرا اینکارو میکنی بوس و بغل کردن مال خلوت خودمونه عصبانی میشه میگه برا من مهم نیست زنمی مگه خلاف شرع میکنم ) .
یه شغل خوب داره یه ظاهر عالی و وضع مالیشم خوبه واقعا برام کم نمیذاره خیلی برام خرج میکنه ولی چیزایی که خودش دوست داره سلیقمون فرق میکنه گاهی وقتا به خودم لعنت میفرستم بابت این انتخابم .
فکر میکردم خیلی تفاهم داریم نمیگم دختر مذهبی هستم ولی خیلی مقیدم خیلی چیزا برا من مهمه برا اون نیست وقتی باهاش مخالفت میکنم میگه لجبازی میکنی چند وقت پیش میخواستیم بریم رستوران ، گفت برگرد برو لباستو عوض کن خودتو خفه کردی با این روسری فلان لباسو بپوش در صورتی که اصلا اون لباس مناسب محیط رستوران نبود .
منم گفتم اصلا نمیام و قهر کردم تا دو روز بعدش که مثلا آشتی کردیم تو خونه خودشون کلی دعوام کرد ( البته نه جلو کسی ) هر جا بخوام برم باید خودش منو برسونه یا حتما آژانس بانوان باشه یا با خانوادم باشم وگرنه بعدش باید بهش جواب پس بدم.
مسائل خصوصی تر و که دیگه خجالت میکش و باز کنم از اون مرداییه که هیچی از دیدشون مخفی نمیمونه رو تک تک مسائل مانور میده باور کنید خیلی باهاش راه اومدم خیلی وقتا دلم شکست و به روش نیاوردم الان به این نتیجه رسیدم که انتخابم عاقلانه نبوده و نمیدونم اگه بریم زیر یه سقف رفتاراش بدتر میشه یا نه؟
این روزا فقط به جدایی فکر میکنم تا حالا نذاشتم خانوادم بفهمن فکر نمیکردم زندگی که براش شور و شوق داشتم و میخواستم خشت خشتش و با عشق رو هم بذارم همین اول راهی رو سرم آوار کنم.
دوستان عزیز خواهش میکنم راهنماییم کنید بخصوص متأهلین عزیز نمیخوام با جدایی یه بار دیگه اشتباهم و تکرار کنم.
مرتبط:
عشق برای دخترهای با حیا و محجبه هم پیش میاد؟
چند سوال از کسانی که به روش سنتی ازدواج کردند
شک نکنید که بهترین شیوه ازدواج به روش سنتی است
از ازدواج سنتی اصلا خوشم نمیاد
کدوم ازدواج با دوام تره ، با عشق یا سنتی ؟
مزایا و معایب ازدواج های سنتی و مدرن
در جامعه امروز، ازدواج به روش سنتی جواب گو هست ؟
گاهی مواقع از خواستگاری سنتی به شدت متنفر میشم
عشقی که در ازدواج های سنتی فیلم ها وجود داره واقعیه ؟
بدترین چیز ازدواج سنتی همین فرایند طولانی بودنشه
سوال از دختر خانم ها و خانم های متاهلی که سنتی ازدواج کردن
چطوری نظرم رو نسبت به ازدواج سنتی تغییر بدم ؟
معیارهایی مدرن برای ازدواج در خانواده ای سنتی ...
من میتونم با یک ازدواج سنتی عاشق شوهرم بشم ؟
در ازدواج های سنتی، شناخت و علاقه شدید شکل میگیره ؟
در ازدواج سنتی میزان صمیمیت دختر پسر در چه حد باید باشه ؟
چه جوری تو خواستگاری سنتی بفهمم یه دختر بهم علاقه داره یا نه؟
ازدواج باید عاقلانه باشه نه عاشقانه
ازدواج عاشقانه یا ازدواج عاقلانه
دلم میخواد عشقی داشته باشم و ازدواج کنم
ازدواج بدون عشق یه قمار بزرگه ؟!
آسیب های برخاسته از عشقِ قبل از ازدواج
ازدواج با کدومش، عشق، دوست داشتن یا خویشاوندی؟
اومدیم و این عشق بعد ازدواج به وجود نیومد !
عشق شما دوست دخترتان هست یا زنی که با او ازدواج میکنید؟
آیا عشق بعد از ازدواج از بین میره ؟
وقتی عشق وجود نداره چرا ازدواج کنم ؟
← مراسم عقد و عروسی (۱۰۷ مطلب مشابه)
- ۶۲۵۷ بازدید توسط ۴۶۸۶ نفر
- پنجشنبه ۱ بهمن ۹۴ - ۱۹:۱۲