شاید کمتر چهره ای در دنیای امروز توانسته باشد به اندازه ی عشق، ما را مجذوب خود کرده باشد. چهره ا ی با دوگانگی های وفا و جفا، محبت و نفرت، انسانیت و جنایت.
چه دنیای عجیبی است این عشق که وقتی به ثمر میرسد گاهی ( نه همیشه ) گاهی می میرد و هنگامی هم که عاشق و معشوق به هم نمی رسند به احتمال زیاد تا پایان عمر در حسرت همین عشق ناکام ،می سوزند .
آسیب عشق آنجا آغاز می شود که با وجود اینکه همه می دانند در ساحت عشق، نقش عقل در توجه به واقعیت های زندگی به حداقل خودش میرسد اما انسان ها باز هم روز به روز شیفته وارتر از پیش میخواهند عشق کورکورانه را تجربه نمایند تو گویی هر کس ، در این میان خود را استثنا می داند و باور دارد که این تنها دیگرانند که آسیب می بینند و خودش به خاطر عشق احساسیش خوشبخت می شود.
این توهم و ذهنیت روانی شاید یکی از اصلی ترین دلایلی است که سبب میشود در کمال غفلت از جنبه های آسیب زا، همچنان مصرانه عشق را تجربه نماییم . دلیل دیگر برای اصرار بر تجربه ی عشق قبل از ازدواج بر این ایده ی معیوب استوار است که می گوید "عاشق شدن،ارادی نیست و دست خود آدم نیست" .
البته فراموش نکنیم عشق واقعی ( که خیلی خیلی کم است ) ،چهره ی سازنده و انسان ساز دارد و تعهد های اخلاقی فراوان و لذت ادامه ی حیات را میسر می سازد اما غرض بحث ما در اینجا تنها پرداختن به سویه های حادثه ساز عشق احساسی قبل از ازدواج است.
عشق زمانی بهش میتوان اطمینان داد که از روی شناخت واقعی باشد و زمانی هم باشد که هر دو شخص زیر یک سقف رفته باشن زیرا تا زمانی که افراد زیر یک سقف نرفته باشن نمی توان طرف مقابل رو خوب شناخت و با عشق احساسی قبل ازدواج نمی توان ادعای خوشبختی داشت پس عشق نباید مارا کور نماید و توصیه های شارع مقدس، بزرگترها و ... فراموش نماییم.

ظاهرا جرم و آسیب های بر خاسته از عشق شبیه به حالت بیماری ها در  دو نوع "حاد " و  "مزمن" آشکار میشوند. در نوع حاد آن، رقابت های عشقی، خیانت در عشق یا شکست عشقی سبب قتل و درگیری یا خودکشی در شکست های عشقی اتفاق می افتند که صفحه ی حوادث مملو از شرح این ماجراها است.
البته گاهی شکل حاد جنایت های عشقی در  ناخود آگاه افراد سکنی می گزیند و سایر افراد نزدیکش را نیز شدیدا با خود درگیر مینماید. در ساحت خود آگاهی و ناخود اگاهی، جنایت های عشقی گاهی به شکل مزمن ظاهر میشوند یعنی به طور آهسته اما مداوم ، روان را آسیب پذیر میسازد.
آسیب مزمن عشق به طرز فزاینده ای در حال رخ دادن است و مانند "حالت حاد عشقی" نیست که عده ای معدود که روحیه ی خاصی را هم دارا هستند درگیر نماید  بلکه اغلب افراد به آسیب مزمن عشق  مبتلا می شوند.
در میان آن همه حوادث و کشمکش که در جریان روابط های عشقی جاری است تنها عده ای به "آسیب حاد عشق" دچار میشوند و سایر افراد به علل مختلف از جنایت ها و عوارض حاد پرهیز و دوری می کنند اما غافل از اینکه آسیب برخاسته از چهره ی دیگر عشق دامن گیر او خواهد شد و گاهی تا پایان زندگی، این حالت مزمن به طور غیر مستقیم دور از چشم ما و از طریق ناخود آگاه ،اختلالات خفیف و نابهنجاری را می آفریند که مانند جنایت های حاد نیست اما در هر حال بطور مداوم مشکلاتی هر چند کوچک را بوجود می آورد.
زمانی که عاشق و معشوق وصلت میکنند اما آرام آرام تب عشق فروکش میکند و اختلاف ها شروع میشود. آسیب مزمن عشق ،حالتی است که هر دو از هم جدا نمیشوند اما انتظاری که از عشق شدید داشتند بر آورده نشده است و در این حالت به طور مزمن چهره دیگر عشق آنها را می آزارد و همین آزار حوادث های کوچکتری مانند دلخوری ها و ناسزا و ناسازگاری را افزایش میدهد.
جلوه ی دیگر جنایت  مزمن پس از شکست عشقی روی میدهد. این شکست هم به دنبال خود افسردگی و بد خلقی ها و بدبینی ها و سایر ناسازگاری های روانی را بوجود می آورد که  مستقیم یا غیر مستقیم منشأ حوادث های دیگر می شود که اگر چه قانون برای آنها مجازات تعیین نکرده است اما در دراز مدت  آثار منفی خود را آشکار مینماید.
برای مثال بعضی از ناسازگاری ها بر می گردد به مظنون شدن زوجین نسبت به ادامه و وابستگی به عشق های پیشین که هر کدام احساس می نماید که دیگری به او خیانت مینماید و این شک می تواند زندگی طرفین را به طور مزمنی آزار دهد و در ناخود آگاه ناسازگاری های هر چند کوچکی را هم بیافریند که طبق بعضی آمارهای بدست آمده ممکن است که عوارض مزمن ،روح افراد را آسیب پذیر تر نماید و گاهی به طور ناگهانی به شکل حادش یعنی طلاق و یا قتل، جهش نماید.
باید به افراد یاد داد که قبل از ازدواج عاقلانه انتخاب کنند و پس از ازدواج عاشقانه زندگی کنند نه اینکه قبل از ازدواج و در دوران آشنایی همه اش در حال دل دادن و قلوه گرفتن باشند و پس از ازدواج در دفتر تلفن همدیگر "ناشناس" میشوند برای همدیگر. باید در دوران قبلا از ازدواج بحث ها و پیامها نه عاشقانه باشد بلکه سعی شود در مورد شرایط یکدیگر و اخلاق و روحیه یکدیگر و ... بحث نمایند و ابراز عشق رو واگذار نمایند به بعد ازدواج چون آن زمان وقت زیاده برای ابراز عشق اما قبل ازدواج وقت اختصاص دارد به آشنایی و اگر فهمیدیند با هم سازگار نیستند جدا شوند و باید از عشق بگذرند تا فردایی مشکلات آغاز نشود.
توصیه این است که در بر بر عشق هایی که احساسی هستند مقاومت کنید و حتی اگر این عشق ها شدید باشند نمیتوانند اراده را از شما بگیرند؛ مقاومت کنید تا آسیب عشق نبینید. اگر دنبال عشق احساسی باشیم دو حالت پیش می آید یا به هم میرسند که در این حالت آسیب عشق احساسی دامنگیرشان می شود یا اگر به هم نرسند نتیجه این می شود که اکثر بیشتر ما با معشوقه یا دوست دختر مردم ازدواج میکنیم یعنی کسی که قبلا با کسی دیگری بوده و حالا زوج ها همیشه دلشان پیش کسی دیگری که قبلا عاشقش بوده اند و در نتیجه به قول یک نویسنده همه ی ما تنها هستیم حتی اگر ازواج کرده باشیم.
بنابر این توجه و تامل روان کاوانه و کارشناسانه ی هر چه بیشتر به چهره ی دوگانه ای عشق(سازندگی و در عین حال تخریبی) و حقایق آن  از اهم واجبات است چون هر روزه به علت گسترش ارتباطات و احساس تنهایی انسانها و ... افراد بیشتری را با خود درگیر می نماید و ممکن است عشق از سن حساس نوجوانی شروع شود و آن ها را دچار آسیب حاد و مزمن نماید.
البته روشن شدن این مسایل بحث و بررسی جدی روان شناسانه را میطلبد که افراد از طریق رسانه ها و مدارس و درس های تربیتی با آن آشنا شوند و باید حفره ها را تا حدودی با همین بحث های عمیق و مفید و آموزش های  منطقی پر شوند نه اینکه برای تسکین درد عشق به طور افراطی روی بیاوریم به ترانه هاو فیلم های احساساتی ( اگر نگویم مبتذل ) که در بسیاری اوقات شبح عشق با چهره ی دوگانه اش بر سایه شان سنگینی میکند و جز سرگردانی حاصل دیگری را با خود به بار نمی آورند .
"سعید کرمی"


مرتبط:

عشق برای دخترهای با حیا و محجبه هم پیش میاد؟

چند سوال از کسانی که به روش سنتی ازدواج کردند

شک نکنید که بهترین شیوه ازدواج به روش سنتی است

از ازدواج سنتی اصلا خوشم نمیاد

کدوم ازدواج با دوام تره ، با عشق یا سنتی ؟

مزایا و معایب ازدواج های سنتی و مدرن

در جامعه امروز، ازدواج به روش سنتی جواب گو هست ؟

گاهی مواقع از خواستگاری سنتی به شدت متنفر میشم

عشقی که در ازدواج های سنتی فیلم ها وجود داره واقعیه ؟

بدترین چیز ازدواج سنتی همین فرایند طولانی بودنشه

سوال از دختر خانم ها و خانم های متاهلی که سنتی ازدواج کردن

چطوری نظرم رو نسبت به ازدواج سنتی تغییر بدم ؟

معیارهایی مدرن برای ازدواج در خانواده ای سنتی ...

من میتونم با یک ازدواج سنتی عاشق شوهرم بشم ؟

در ازدواج های سنتی، شناخت و علاقه شدید شکل میگیره ؟

در ازدواج سنتی میزان صمیمیت دختر پسر در چه حد باید باشه ؟

چه جوری تو خواستگاری سنتی بفهمم یه دختر بهم علاقه داره یا نه؟

روش کسب شناخت قبل از ازدواج

ازدواج باید عاقلانه باشه نه عاشقانه

ازدواج عاشقانه یا ازدواج عاقلانه

الان به این نتیجه رسیدم که شوهرم رو عاقلانه انتخاب نکردم

دلم میخواد عشقی داشته باشم و ازدواج کنم

ازدواج بدون عشق یه قمار بزرگه ؟!

ازدواج با کدومش، عشق، دوست داشتن یا خویشاوندی؟

اومدیم و این عشق بعد ازدواج به وجود نیومد !

عشق شما دوست دخترتان هست یا زنی که با او ازدواج میکنید؟

آیا عشق بعد از ازدواج از بین میره ؟

وقتی عشق وجود نداره چرا ازدواج کنم ؟


برای مطالعه نظرات کاربران در این مورد، کمی پایین تر بروید یا اینجا را (کلیک-لمس) کنید.
خوشحال خواهیم شد اگر اطلاعات یا تجربیاتی که دارید را با ما در میان بگذارید
↓ کپی لینک این صفحه برای ارسال به دیگران ↓
↓ مطالب مشابه بیشتر در دسته بندی(های) زیر ↓ :
مسائل پسران جوان (۱۵۳۹ مطلب مشابه) مسائل دختران جوان (۲۳۵۳ مطلب مشابه)