سلام به همه دوستان خانواده برتری
مسئله من بیان حقیقتی است که تازه الان فهمیدم و بنظر من واجبه که همه دختر خانم های هم سن وسال من بدونن. مسئله مربوط به دو سال قبله و خیلی از بزرگواران از جمله کابوی تنها و اقای سامان متاهل جنوب هم لطف کرده بودن و راهنمایی کرده بودن. من در حین تحصیلم متوجه رفتارهای عجیب یکی از اساتیدم شدم. عجیب از باب علاقه عرض میکنم.
اون زمان من 24 ساله بودم و الان 26 ساله. قضیه از این قراره که رشته تحصیلی من رشته ای مردانه بود و باطبع تعداد پسرها خیلی بیشتر از دخترها بود. تعاملات دانشجویی در چارچوبی داشتم و درسمو میخوندم و شاگرد اول و شاخص بودم از همه لحاظ تا اینکه دلبری کردن های این اقا شروع شد.
حقیقتش رو بگم منم بدم نمیومد شب و روز به فکرش بودم تا دیدم نمیشه با این وضع ادامه داد و طی یه حرکت انتحاری راه تحصیلم رو عوض کردم و همه کلاس هامو ازش جدا کردم و هیچ گونه ارتباطی باهاش نگرفتم دلیلش هم این بود که به یکی از استادای معتمدم گفتم اونم منو مطرح کرده بود و گفته بود من اصلا به این ادم فکر نمیکنم.
بعد از این داستان منم از فکرش اومدم بیرون و تمام انرژی مو گذاشتم روی درس. تا اینکه بعد یه مدت حس کردم که همیشه هر جایی من هستم اونم هست و هر کاری اعم از پژوهشی و تحقیقی و علمی میخوام با یکی از استادام مخصوصا استادای مرد انجام بدم نمیشه. اولش اساتید استقبال میکردن ولی بعدش وقتی میدید از دفتر اساتید بیرون میام میرفت باهاشون صحبت میکرد همیشه توی این شرایط با دهن باز صورت قرمز و با نهایت برافروختگی میومد البته من خودمم بهش میگفتم که میخوام چکار کنم.
↓ موضوعات مرتبط ↓ :
خودسازی در دختران (۴۶۵ مطلب مشابه) علت و انواع نگاه های پسران و دختران (۲۷ مطلب مشابه)