من هنوز عقدم و رابطه نداشتیم ...
خیلی دوست دارم تو بغل همسرم گریه کنم همیشه نه ولی گاهی دوست دارم محکم بغلم کنه و گریه کنم ... حس میکنم اگه این کارو کنم از عشقش کم میشه ... اخه من خودم خوشم نمیاد کسی کنارم گریه کنه اعصابم خورد میشه ...
یه کم راهنمایی کنید خانوما ...
دغدغه ما رو باش ^^
با سلام
حدود یه سال است که با پسری تو دانشگاه آشنا شدم و قراره با هم ازدواج کنیم. خیلی بهم علاقه داره و همیشه تو اس ام اس هاش و وقتایی که با هم حرف میزنیم بهم میگه دوسم داره و میگه که با من خوشبخت میشه و همه تلاششو میکنه که خوشبختم کنه.
توی دانشگاه هم هر کی میخواست بهم پیشنهاد بده نمیذاشت و وقتی دلیلشو میپرسیدم بهم میگفت که من دوست دارم و هیچ وقت نمیخوام از دستت بدم. اون بینهایت دوسم داره ولی من نه به اندازه اون. ظاهرش زیاد به دلم نمیشینه و بهم آرامش نمیده و دیگه اینکه همش بهم شک میکنه و اگه یه روز خبری ازم نباشه یا جواب اسش رو دیر بدم ازم ناراحت میشه و فکر میکنه که با کس دیگه ای رابطه دارم و بهش خیانت میکنم.
در حالی که من اصلا همیچین کاری نمیکنم. در ضمن از نظر اعتقادی و رفتاری هم زیاد با هم تفاهم نداریم. ولی من خیلی وابسته اش شدم اونم همین طور. تا حالا نظر هر کی رو پرسیدم منو از این ازدواج نهی کرده. نمیدونم چیکار کنم . میترسم تو آینده کسی مثل اون دوسم نداشته باشه و مثل اون رمانتیک نباشه . دارم دیوونه میشم.
سلام
من یه دختر 19 ساله هستم و محجبه و مذهبی .صورتم زشت نیست میشه گفت خوشگلم ولی یه خورده تپلم مشکلم اینه که تا الان هیچ پسری عاشقم نشده البته خواستگار دارم ولی چون مورد پسندم نیستن ردشون میکنم و وقتی ردشون میکنم اونا هم دیگه هیچ اصراری ندارن..
توی فامیل ما زیاد بودن دخترایی که یکی یا چند تا دوست پسر داشتن و هیچوقت تنها نبودن و اخرشم یه پسری ( غیر از دوست پسراشون) عاشقشون میشد و میرفت و می اومد تا دختره رو بهش بدن ولی منی که تا حالا با هیچ پسری حتی حرفم نزدم هیچ کسی بهم ابراز علاقه نمیکنه نمیدونم چرا اونا که ادمای زیاد خوبی نبودن و با چند تا پسر دوست بودن اینطوری ازدواج کنن و خوشبخت بشن و شوهرهایی گیرشون بیاد که واسشون میمیرن ولی من اینجوری به خدا خسته شدم از تنهایی به نظر شما این توقع زیادیه که من میخوام یه نفر دوسم داشته باشه و توی این دنیایی که این همه دل هست یه دل باشه که واسه من بتپه ؟
سلام وقت همگی بخیر
سوالی دارم که فکر کنم خانما بیشتر بتونن کمک کنن. من هر وقت صورتمو اصلاح میکنم همیشه جوش میزنم.با اینکه قبلش صورتمو میشورم. نخ رو تو الکل میذارم از قبل. و بعد شم از ژل بعد اصلاح سینره استفاده میکنم
خیلی پوستم حساسه. اگه هر کدومتون که اینجوری بودید یا کسیو دیدین، که راهی عملی داشتین و نتیجه گرفتین ممنون میشم راهنماییم کنید. دکتر هم که رفتم چیز خاصی نداد یک محلول ساختنی ، که نتیجه نداد .
مرتبط:
هر بار که صورتم رو اصلاح می کنم جوش میزنه
دخترم و می خوام صورتم رو اصلاح کنم
سوال در مورد اصلاح صورت و جوش های روی بدن دختران
سلام به همه
راستش من ۲۷ سالمه و میخوام با یه دختری که ۳۰ سالشه ازدواج کنم میخوام نظر دوستان رو بدونم ،در ضمن ایشون شاغل هستن و من تهران ایشون شهرستان ، ممنون میشم راهنمایی کنین
سلام
به کمک شما خیلی نیاز دارم لطفا کمک کنین
من یه خانمی رو دوست دارم و در شرف ازدواج هستیم و ایشون مانتویی هستن ولی کاملا محجبه هستن من دلم میخواد همسرم چادر سرش کنه تا اندامش از نظر بقیه محفوظ باشه ولی از این میترسم که اگه بهش بگم بهم بگه تعصبی!!! لطفا یه راهی بذارین جلو پام که چه جوری بهش بگم؟
مرتبط :
چرا بعضی از پسران مذهبی تمایل به ازدواج با بد حجاب ها دارند
آیا یک دختر مذهبی بعد از ازدواج در دلبری کردن کم میاره ؟
دختران مذهبی بعد از ازدواج می تونن جلوی شوهر بی حیا باشن ؟
چرا دخترهای مذهبی از رابطه جنسی متنفرند؟
سلام.
دختری 23 ساله هستم و دانشجوی ترم 7 هستم.
با توجه به این که چند روز دیگه ثبت نام آزمون ارشد هستش می خوام در این باره ازتون راهنمائی بگیرم..
خصوصا کسائی که تحصیل کرده هستن بهم بگن که از درس خوندنشون چه نتایج مثبتی گرفتن. لطفا شعار ندید و واقعیت ها رو بگید و ناامید هم حرف نزنید.
متاسفانه ،انگیزه ی بسیار کمی برای ادامه ی تحصیل دارم. در حال حاضر شرایط ازدواج ندارم، از بیکاری و توی خونه بودن وحشت دارم و می ترسم سال دیگه که درسم تموم شد افسرده بشم. چون در حال حاضر تک فرزندم . ضمنا توی خونه کمک می کنم و همیشه فرصت درس خوندن ندارم.برای همین می ترسم که نکنه از پس ارشد خوندن بر نیام.
ممنون میشم تجارب خوبتون رو در اختیارم بذارید...
سلام
جنس مخالف برای هر کسی یه سری جذابیت ها داره . همین جذابیت
ها بخشی از علل ازدواج هستش . یعنی مرد و زن به خاطر دسترسی داشتن به اون
جذابیت ها با هم ازدواج می کنن .
بخشی از اون جذابیت ها جنسی هستند ، و باعث تحریک جنسی طرف مقابل میشن . پاهای زنان یکی از اون عوامل تحریک کننده است .
علاقه
مردان به پای زنان موضوع عجیب و غریبی نیست . منتهی زیاده روی در این
علاقه باعث ایجاد یه سری دردسرها میشه . وقتی مردی بیش از حد به این علاقه
فکر کنه و اغلب فانتزی های جنسی اون پاهای زن باشن کم کم بحث فیتیش پیش
میاد . در چنین وضعی علاقه به پای زن ، کم کم به وسایلی که به پای زن مربوط
میشه هم سرایت میکنه . مثلا علاقه به کفش زنانه و تحریک شدن با اون !
این
علاقه اگه کنترل نشه کار به جایی میرسه که مرد تمایل به برده شدن پیدا
میکنه و از نظر شخصیتی و اقتدار در حد نگران کننده ای پایین میاد .
از طرف دیگه یه زن نمی تونه به چنین مردانی تکیه کنه و به چشم یک حامی به این مردان نگاه کنه . البته زنانی هم هستند که به خاطر یه سری عوامل از این برده بودن مردان استقبال می کنن . این زنان حقیر کردن مردان لذت میبرند .
دختری 20 ساله هستم که به دلایل مختلفی از جمله دعواهای والدینم دارای مشکل اعصاب هستم وسواس فکری دارم و مثل پدرم خیلی بد عصبانی میشم بارها از مادرم خواستم من رو پیش روانپزشک ببره ولی به نظر مادرم الکی میگم و من مشکلی ندارم تا این که در روز پیش برادرم سر موضوع خیلی کوچیک سرم داد زد منم حمله عصبی بهم دست داد وچشمام رو بستم و هر چی رو که اصلا فکر نمیکردم بلد باشم بهش گفتم که اصلا در شانم نبود و اصلا سر خودم نبودم .
خانوادم خیلی ناراحت شدن به خصوص مادرم و منهم از شدت ناراحتی و پشیمانی خودم رو در اناق حبس کردم و فقط با خودم ناله و گریه میکنم و اون ها هم هیچ سراغی از من نمیگیرن من اصلا حالت عادی نداشتم و اون ها هم درکم نکردن برادرم گفت دیگه خواهری به اسم من نداره و من هم دارم دیوونه میشم و از اشک غصه مشکلم بیشتر میشه من همه پل ها رو خراب کردم چطور میتونم برگردم و بدون روانپزشک درمان شم چون امکان رفتن ندارم.
مرتبط با گله از برادر:
دوست دارم برادرم یه حامی باشه برام اما ...
موضع ام در مقابل برادرم چی باید باشه؟
اخلاق و رفتار برادرم برام قابل هضم نیست
متوجه شدم برادر کوچکتر از خودم سیگار می کشه
دعا کنید که برادرم اخلاقش درست بشه
به خاطر فرق گذاشتن های مادرم، از برادرم متنفرم
چرا من به جای یه برادر خوب باید یه دشمن داشته باشم؟
جدیدا برادرها و خواهرمم به زندگیم حسادت می کنن
نمی توانم روی خواهران و برادرانم تاثیر مثبت بگذارم
بد اخلاقی برادرم باعث شده ازش متنفر بشم
برادرم آبروم رو پیش پدر مادرم برده
سلام
من تازه عقد کردم دختری م که خیلی وقته ورزش میکنم و تناسب اندام خوبی دارم و خوش لباسم . و وقتی حرف میزنم دیگران جذبم میشن حالا چه خود نامزدم و چه خاله نامزدم و خیلی به خودم میرسم تو شهر کوچیکی زندگی میکنم ولی تقریبا خانواده به روزی هستیم و با اینکه پدرم وضعیت متوسطی داشت از بچگی بینهایت بهم رسیدگی میکردن و تو شرایط خیلی خوبی بزرگ شدم و دوران کودکی خیلی خوبی داشتم همیشه شاکرد اول و نفر اول تو مدرسه بودم و یکی از دانشکاه های خوب تهران قبول شدم سال اول و سال دوم دانشکاه عالی بود ولی تقریبا سال اخر دانشکاه خیلی افسردگی گرفتم و و بعد از فارق التحصیلی افسردگی من دو برابر شد همچنان میخندیدم و شاد بود ظاهرم ، ورزش میکردم ، میخندیدم ، ولی هر شب غمگین و افسرده میفتادم تو تختم و معمولا تو وبلاگم مینوشتم
غمناکیامو تا اروم شم و دیگه به این حد رسیدم که خود کشی و فکر به خودکشی بهم لذت عجیبی میداد و هر شب مراسم تشییع جنازمو تصور میکردم و لذت میبردم از اوایل خرداد که شروع کردم برای ارشد خوندن حالم بهتر بود حدود سه ماه ( همیشه دلم میخواست مستقل باشم و از زندگی کردن تو تهران خیلی لذت بردم و نمیتونم جو کوچیک و مسخره شهرم رو تحمل کنم ) .
برام خواستگار اومد و دو هفته ای عقد کردیم ، ازدواج فامیلی و سنتی تو خانواده ما رسمه ، همه اینجوری ازدواج کردن تو خانواده من و من نتونستم مقاومت کنم نتونستم بکم نه ، چون خانواده و همه و همه میگفتن ازدواج کن باهاش دیکه همچین پسری گیرت نمیاد من به خدا توکل کردم و بهش گفتم بله و از خدا خواستم عمرم رو کوتاه کنه ، اون فردی محترم و متشخص هستش و بسیار خانواده دار نماز خونه .
شرایط مالی خوبی داره ، مستقله ، تحصیل کرده هستش و عاشقمه ولی من تنها حسی که بهش دارم تنفره و به شدت دلم براش میسوزه ، تو بغلش آرامش میگیرم ولی از صداش و قیافش و حرف زدنش و لهجه ش متنفرم ، من از لباس پوشیدنش متنفرم ، خیلی احساس کوچیکی میکنم که باهاش ازدواج کردم اعتماد به نفسم خیلی اومده پایین توی خودم هزار بار شکستم که اون شوهرمه ، من از زندکیم متنفرم و دلم میخواد بمیرم .... من حتی نمیتونم بمیرم ... همه فکر میکنن من خوشبختم ولی من حتی نمیتونم بمیرم ....
و هزار حرف نکفته ...
سلام به همه
من خیلی دوست دارم کارام مورد رضایت خدا باشه ، تا جایی هم که بتونم سعیمو میکنم ولی توی یک مورد تا بحال زیاد موفق نبودم.
اونم اینه که با مامانم نمیتونم اونجور که اسلام گفته درست و با احترام برخورد کنم، وقتی عصبی بشم جوابشو میدم. خیلی هم با هم بحث داریم مثل خیلی مادر دخترای دیگه، اما من از این برخوردهای بدم عذاب وجدان میگیرم و دوست دارم احترامشو حفظ کنم تا گناه نکنم ولی موقعی که جوش میارم کنترلمو از دست میدم
چه راهکاری برام دارید
آیا دختران باکره حق دارند پسرانی رو که قبلا ازدواج موقت کردند ، به همسری قبول نکنند ؟ اگه پسری که یک یا چند ازدواج موقت رو تجربه کرده به خواستگاری یه دختر باکره بیاد و دختر بگه چون تجربه رابطه جنسی داشتی من باهات ازدواج نمی کنم ، آیا با حکم خدا مخالفت کرده ؟ آیا این دختر با اصل موضوع متعه مشکل داره ؟!
از نظر بنده ، به دلایل عقلی نمی تونیم چنین اتهامی رو به اون دختر بزنیم . اون دختر حق داره به خواستگاری جواب مثبت بده که ویژگی های مورد نظرش رو داشته باشه .
یکی از ویژگی ها می تونه این باشه که خواستگارش پسریت ! خودش رو از دست نداده باشه . از نظر دختر ، چنین پسرانی که نتونستند صبر کنند و تجربه های جنسی متفاوتی رو با یک یا چند زن دیگه داشتند ، ممکنه بعد از ازدواج هم به دنبال تنوع باشند . دختر از این می ترسه که نکنه اندام جنسی اون ، جذابیت اندام جنسی خانم یا خانمی های قبلی رو نداشته باشه . نکنه اون خانم ها ، این آقا رو بد عادت کرده باشند و توقعش رو بالا بردند . میگه اگه به رابطه مقعدی علاقمند شده باشه چی ؟ اگه ازم انتظار داشته باشه رابطه ی دهانی داشته باشیم چی ؟ شاید اون خانم ها کارهایی رو باهاش کرده باشند که از دست من برنیاد ! و این فرصت رو به من نده که خودم رو با شرایط اون سازگار کنم .
سلام.
میخواستم از دوستان در مورد سرمه کشیدن اقایان نظرخواهی کنم.
با توجه به اینکه استفاده از سرمه در اسلام هم برای بانوان و هم اقایان سفارش شده و پیغمبر (ص) و امامان اسفاده میکردن در حال حاضر استفاده سرمه برای اقایان چه اشکال عرفی داره؟
من خودم خیلی دوستدارم استفاده کنم هم در خانه و هم در اجتماع..
لطفا پاسخ بدید.
ضمنا یکی از نگرانی هایم اینه که دیگران سرمه را با ریمیل اشتباه بگیرند و فکر کنن مثلا این آقا آرایش زنانه کرده..
لطفا راهنمایی کنید.
ممنون.
با سلام خدمت همه ی اهالی خانواده برتر
من دو ماه هست نامزدی شدم و قراره دو ماهی دیگه عقد کنیم
نامزدم اهل شهر بزرگ و پرجمعیت و من شهرستانی ام با جمعیت خیلی کم
همش دغدغه فکریم اینه که این همه دختر مد روز تو شهر ، چرا ایشون منو انتخاب کرد نکنه از من زده شن نکنه من و با اونا قیاس کنه چون در عین اینکه خوش تیپی رو دوست دارم ولی چادری ام
البته من فارغ التحصیل رشته شیمی هستم ولی همش میترسم
ولی نامزدم بسیار متشخصه و تا حالا رفتاری مبنی بر اینکه من شهرستانی ام و فلان نداشتن
حالا دو تا سوال ذهنمو درگیر کرده
1- چطوری این حس رو از خودم دور کنم که همش تو این فکر نباشم که الان از خونه ما رفت تو شهر اونجوری میشه چطوری نگاه دخترا میکنه آیا از اونا خوشش میاد یا من ؟
2- من پوست بدن و صورتم سفیده ولی نمیدونم چرا قسمت ران پام تعجب وار سیاه هست و قبلا هم که از پودر موبر استفاده کردم خیلی حساسیت داشتم و تاول زد و جای اونا مثل جای جوش ولی بزرگتر و سیاه مونده و واقعا تو ذوق میزنه .
آیا در ازدواج جذابیت جنسی تو خواستگاری مهمه ؟ چه طوری باید درنظر گرفته بشه؟
برای دختر و پسر چه تفاوتی داره؟
مثلا پسرها می فهمند که خانم جذابیت جنسی داره براشون ؟ یعنی با افزایش جلسات خواستگاری میل جنسی دارند نسبت به اون خانم؟
دخترها چی؟ مثلا من شنیدم بعضی دخترها برای پذیرش خواستگارشون تردید می کنند و می گن مثلا نسبت بهش کشش جنسی ندارند. منظورشون چیه؟
میشه در این مورد توضیح بدین؟
مرتبط با مسائل جنسی در خواستگاری:
چطور بحث مسائل جنسی رو با خواستگارم مطرح کنم که بد نباشه؟
مردان کم مو، میل جنسی پایینی دارن؟
چگونگی تشخیص دیدگاه خواستگار در مورد مسائل جنسی