دختر خانم هایی که سن شون از 23 سال بیشتر شده، سوالم از شما اینه که رفتار خانواده و جامعه با شما چطوریه؟ واقعی!؟

من خیلی دیدم در این وبلاگ دختر خانم ها در کل کل هایی که با پسرها میکنن میگن ازدواج نکنیم بهتره، تا آخر عمر خونه پدر می مونیم و میخوریم و میخوابیم و راحت زندگی میکنیم و شادیم و ... . 

اما زندگی من و مشاهده خواهرانم دقیقا عکس این موضوع رو نشون میده (بعضی دختران هم که قصد کل کل نداشتن اومدن حقیقت مطلب رو لا به لای نظراتی که هر چند وقت یک بار به عنوان درد دل میگفتن)

مشاهده بنده این بوده که در خانواده ما پدر و مادر تا یه جایی اعصاب بچه ها رو داشتن، از یه جایی به بعد میخوان از سر خودشون وا بکنن، بهشون دیگه پول نمیدن، از عمد باهاشون بحث میکنن و اعصاب بچه ها رو خرد میکنن و ... حالا من نمیگم این تکنیک درستی هست یا نه ولی این کاریه که بعضی از پدر و مادر ها انجام میدن.

دوستان زیادی داشتم که وقتی رفتن سربازی اومدن پدر و مادرشون طوری باهاشون رفتار میکردن که اینا احساس میکردن بچه سر راهی هستن! دخترها هم همین طور، ما در فامیل دختران زیادی داریم که قبل از رسیدن به سن ازدواج خیلی لوس و بابایی بودن و پدر و مادر خیلی لیلی به لالاشون میذاشتن، ولی همین که از بیست سالگی رد کردن به شدت دیگه پدر و مادر روی معزشون میرفتن، بعضی مستقیم بحث ازدواج رو پیش میکشیدن و بعضی هم غیرمستقیم یه جوری رفتار میکردن که انگار میخوان بچه رو از خونه بیرون بکنن دیگه حوصله اش رو ندارن و اینکه بازم کاری به درستی یا غلطی این موضوع نداریم.

بنابراین من فکر میکنم این موضوع کاملا مشخص هستش که وقتی دختران میگن که ما خونه پدر میمونیم و راحت زندگی میکنیم، چندان زندگی راحتی هم از یک سن خاص به بعد در خونه پدر فراهم نیست و خیلی سخته، حالا متلک های عمه و خاله و جامعه بماند، به هر حال بازم سوالم از شما دخترانی که سن بالاتر از 18 سالگی دارید و هنوز مجرد هستید و در خانه پدر زندگی میکنید، آیا تاکنون از رفتارهای خانواده به تنگ اومدید و خسته شدید؟ آیا متوجه شدید که دیگه اون محبت سابق رو به شما ندارند؟ آیا متوجه شدید که شرایط برای شما سخت شده؟

در واقع جدای از این موضوع یکی از نیازهای ازدواج برطرف کردن نیاز عاطفی و جنسیه که قطعا در خانه پدری اینها هم رفع نخواهد شد، بنابراین قضیه انکار ازدواج و اینکه پسرها حالا که اینطورین، پس ما خونه پدر راحت زندگی میکنیم. پر واضح است که اولا خانه پدری هم چنان مامن دنجی برای دختر نخواهد بود! دوما یک سری نیازها تنها با ازدواج رفع خواهند شد!

بنابراین نه ما پسران و نه دختران به جای طفره رفتن، باید از توقعات غیرمعقول و نادرست و غرور بیجا و کاذب خودمون بکاهیم و میدونیم اینکه من مجردی راحت ترم یه مشت تعارف الکی هست و اگر قرار بود راحت باشیم، پس نمیومدیم اینجا داخل سر و کله هم بزنیم و درباره ازدواج بحث بکنیم و انقدر اعتراض بکنیم و ... ! به رسوم، به فلان و بهمان ...

پس بخواهیم یا نخواهیم نیاز داریم و بهتره این حرف ها رو نزنیم. مخصوصا دیدم خیلی از دخترها خیلی کلیشه ای میگن خونه پدر راحت هستیم، بنده یاد خواهران خودم افتادم و یاد دختران فامیل که فقط تا یک جایی راحت هستن و محدوده امنیت شون و آرامش شون در خانه پدر از اون حد بیشتر نیست، بنابراین ما میدونیم دختر مجرد که سنش بالا میره چقدر در خانه پدر تحت فشار هستش. این نه بدی پدر و نشون میده نه مادر و ... نه درستی و نه نادرستی اش رو.

الان فقط نقد، نقد حرف و تعارفات دختران گل مون هست که میگن خونه بابا راحتیم، نیازی به شما پسرها هم نداریم ...

به هر حال اگه دقت بکنید این مثال رو برای پسران هم زدم گفتم اونا هم اینطورین .

 

 

مسائل پسران :

 

30 سالمه، چرا دخترها زنم نمیشن و قبولم نمیکنن؟

مشکلات یک پسر در ایران

به نصیحت های والدین، جامعه و دوستان گوش نکنید، هر چه زودتر ازدواج کنید!

از بی همسری خسته شدم

پدر دختر مورد علاقم اعتقاد داره نمی تونم خرج یه زندگی رو بدم

صفحه گفتگوی پسران درک نشده

خسته شدم، هر جا میرم همه میگن چرا زن نمیگیری ؟

یه پسر 30 ساله چه چیزایی باید داشته باشه برای ازدواج؟

پسرهای 35 به بالا معمولا چه معیارهایی واسه ازدواج دارن؟

پسر 32 ساله ی صفر کیلومتر بی عرضه است ؟

پسر 31 ساله ای که بهترین گزینه ی ممکن رو برای ازدواج می خواد

 

مسائل دختران :

 

دیگه نمیکشم، دیگه نمیخوام این زندگی رو ...

همه چیزمون رو الکی و برای هیچ باختیم

سهم من از این زندگی فقط کلفتی پدر و مادرم هست

نمیدونم سرنوشتم چرا اینجوری شد ؟

سر طبیعی ترین مسائل زندگی جیگرم خونه

این که یه دختر مجرد خونه بگیره و مستقل بشه بده ؟

چطور خانوادم رو قانع کنم که سر کار برم ؟

صبح تا شب توی خونه حسرت زندگی دوستانم رو می خورم

چرا منو کسی نمیخواد؟ ، این سوال شده عقده

تنها چیزی که تا آخر عمر با منه حسرته

درد و دل یه دختر دهه شصتی

یک دخترم که در آستانه 30 سالگی دچار بحران شدم

دختر 28 ساله ای هستم که دیگه هیچ هدفی ندارم


برای مطالعه نظرات کاربران در این مورد، کمی پایین تر بروید یا اینجا را (کلیک-لمس) کنید.
خوشحال خواهیم شد اگر اطلاعات یا تجربیاتی که دارید را با ما در میان بگذارید
↓ کپی لینک این صفحه برای ارسال به دیگران ↓
↓ مطالب مشابه بیشتر در دسته بندی(های) زیر ↓ :
ازدواج فرزندان (۱۸۰ مطلب مشابه) ازدواج و مسائل گوهران کشف نشده (۱۳۳ مطلب مشابه) ازدواج و مسائل درک نشدگان (۱۰۲ مطلب مشابه) جهت اطلاع پدران و مادران (۱۵۸ مطلب مشابه)