من یه مشکلی دارم لطفا کمکم کنید
دوستان لطفا راهنماییم کنید .
↓ موضوعات مرتبط ↓ :
مسائل متفرقه (۷۵۸ مطلب مشابه)
سلام
تقریبا بیست ساله و مذکر هستم. من اخیرا فهمیدم خشم یک اسب آبی درون مشت اقیانوس های خلوت درونه اگر کسی اونجا ماهیگیری کنه یه روزی میتونه اون رو صید کنه و از دندوناش یه نشونه ببینه. ولی نمیشه تمام این اقیانوس رو تنها گشت. دیروز من با یه نفر این اقیانوس رو برای چند ساعت گشتم. ما خندیدیم و از وسیله نقلیه عمومی پیاده شدیم.
واقعا همینقدر ساده ست که با هم اون اسب ابی رو پیاده کنیم اما همه میدونن که اونا چقدر چموشن. فکر میکنید ممکنه با پوسیدن زمان چند تا قایقران دیگه پیدا بشن؟ سوالم اینه که وقتی خدا اون چیزی که ما تصور می کنیم نباشه اسب آبی خودشو تسلیم میکنه یا باید دنبالش بگردم؟
سوالم اینه که تابحال روانتون رو برای پیدا کردن موانع شادی به همراه یک نفر کاوش کردید؟ و به نتیجه رسیدید؟ وقتی قطعه جامانده رو پیدا می کنید همه می خندند. از اینکه همراهی کردید متشکرم. و امیدوارم نظرات زیباتون رو به اشتراک بگذارید.
مرتبط :
با وجود بدی های دنیا، چطوری زندگی خودمون رو حفظ کنیم و شاد باشیم؟
چه جوری میشه شادی و لبخند و شوخ بودن رو یاد گرفت؟
میخوام شاد بشم و شادی رو به خانوادم هدیه بدم
بالاخره منم دختر جوونم دوست دارم گاهی شاد و سرحال باشم
چطوری خودتون رو شاد و خوشحال میکنید؟
یه ذره هم اسباب شادی ما رو فراهم کنید
نمی دونم چطور می تونم شاد و سرزنده باشم ؟
دلم میخواد دوستام رو که مامان شدن خوشحال کنم
چطوری می شه یه مرد یا زن رو خوشحال کرد ؟
چه هدیه ای میتونه پسرها رو خوشحال تر کنه ؟
دعوت به پروژه خوشحال سازی پدر و مادر
سلام
تقریبا بیست ساله هستم و مذکرم .
در موقعیت سختی قرار داشتم و اتفاقات ناگواری بطور همزمان رخ دادند. این موضوع واضح شد که کسی بیرون نیست.
اما سوالم اینه که خشمم چند سال دیگه به پایان میرسه؟
در ماه های اخیر تمام کسانی با هدفی برای اون ها زندگی می کردم به علل یکسانی مردند.
به یه فرد ساکت تبدیل شدم ، البته احساسی شبیه به انفجار ندارم.
دریچه های ارتباطم به دنیای بیرون محدود به امور حیاتی شده و خلا آزار دهنده ست. این خنده دار نیست. درباره هیچکدام از حوادث رخ داده اندوهگین نیستم. در زمانی که به فردی برای انتقال مفاهیم و به اشتراک گذاری اونها نیاز داشتم شخصی رو پیدا نکردم. به سفارش انسان های هوشمند زنده ی دیگه مشغول زندگی طبیعی هستم. اما زندگی نباتی در برابر گذر زمان عکس العمل کندتری نشون میده. هنوز هر روز به موضوعات متفاوتی فکر میکنم. از اینکه مطالعه کردید متشکرم.
سلام
می خواستم بدونم که در یک جدایی، چیزی که آزار دهنده تره از دست دادن طرف مقابل هست که دوستش داری یا از دست دادن شخصیت و غرورت برای بدست آوردن طرف مقابل؟
خوب در بعضی از جدایی ها ممکن حالتی پیش بیاد که یک طرف همش اصرار به از بین نرفتن رابطه داشته باشه .
من با کسی رابطه داشتم که اون همش به شخصیت و غرورش اهمیت خیلی زیادی می داد ولی من خودمو خورد و خاک شیر کردم که با من بمونه اما اون ذره ای به من اهمیت نمی داد و هر رفتاری که ازش می دیدم حول محور این بود که شخصیت و غرورش حفظ بشه .
حتی حاضر بود که رابطه تموم شه ولی شخصیت و غرورش نشکنه ولی در طرف مقابل که من بوده باشم هر کاری کردم که رابطه بمونه و شخصیت و غرور خودمو خورد کردم.
اول کار خیلی از دوستان و آشنایانم بهم می گفتن که بیخیالش شو اون دوستت نداره و عشقتون یک طرفست اما من فکر می کردم که اون غرور داره و از این حرفا و همش از طرف من پافشاری بود.
واقعا اگه پسری بدونه که دل یه دختر باهاش نیست بیخیالش می شه و می تونه با این قضیه کنار بیاد اما وقتی حس می کنه که اونم دلش می خواد باعث می شه که همش پا فشاری می کنه و آخرشم شاید به انتقام و اینجور مسائل ختم می شه چون خیلی ضجه زده که طرف رو قانع کنه اما هیچی به هیچی شاید اگه زیاد وقت نذاره حس انتقام جویانش کمتر باشه.
ببینید با عقل و منطق می شه جواب این سوال رو خیلی به صورت نصحیت وار داد اما می خوام از تجربیات دیگران بدونم و این واسم مهم تره چه دختر و چه پسر تجربشون رو بهم بگن.
سلام
بعضی وقتها یکسری احساسات سراغم میاد، که فکر میکنم من آدم طمع کار و بیخودی ام. بعد که حالم خوب میشه، کلی خدا رو شکر میکنم و پشیمون میشم.
احساساتم ایناست ، دوست داشتم یه کشور دیگه، یا حتی توی یه دوره ی دیگه ای از تاریخ زندگی میکردم.
یه سری اخلاقا دارم، که باعث شده، دوستام دستم بندازن، مثلا حتی به شوخی نمیتونم مردمو مسخره کنم. خب بعضی مواقع با دوستام میریم بیرون، این پیش میاد،من که نمیخندم میگن خیلی اسـ... ، یا همو دست میندازن. من فقط نگاه میکنم. خیلی سعی کردم یه خورده از خشکه اخلاقی در بیام ولی نتونستم.
اغلب کارایی که مردم میکنن من دوست ندارم. مثلا وقتی یکی یه چیزی نشونم میده، انقدر دقتم کمه! بعد که بقیه توضیح میدن تازه میفهمم چه ریز جزییاتیو ندیدم! میدونید، مثل خودم نیست. اینو بارها از بقیه ام شنیدم. خیلیا بهم میگنا. روحیه ام مبارزه طلبه. نمیتونم راکد بشینم یه جا. همش دوست دارم تو هیجانی باشم که فکرم درگیر باشه، این قضیه مال الانم نیستا، الان ۲۴سالمه، از همون کوچیکی اینجور بودم.
هیچ وقت نتونستم کنار بیام. انقدر این موضوع برام یه جوریه ،نمیدونم چطور بگم، که تو تصورات قبل خوابم یه دنیا برای خودم ساختم که هر چی کمبوده واقعیته رو توش جبران میکنم. و همین دنیای تصوری منو رو پا نگه داشته که با دنیای واقعی کنار بیام، بتونم توش زندگی کنم.
یا نسبت به اطرافیان با اینکه دوسشون دارم، ولی بهشون سردم!!!
سلام
یکی از دغدغه های بچه ها همزمان با کنکور گواهینامه رانندگی هست . خواستم تو این پست از بچه ها در مورد گواهینامه رانندگی بپرسم و ازتون خواهش کنم که حتما تو این بحث شرکت کنین و خاطرات و تجربیاتتون رو از این دوران بگین تا اونایی که تازه میخوان برن دنبال گواهینامه از تجربیات شما دوستان استفاده کنن.
در مورد امتحان شهری توضیح بدین که معمولا تو شهر شما چند دقیقه طول میکشه و افسر ازتون چه چیزهایی رو خواست و خودتون و دوستان چه نکاتی رو رعایت کردین و یا خدایی نکرده چه سوتی ای دادین.
برای امتحان ایین نامه مقدماتی و ایین نامه اصلی چه کتاب و جزواتی رو خوندین. چطور یه مربی خوب انتخاب کنیم و از مربیمون چه انتظاراتی داشته باشیم چون خودتون میدونین که رانندگی چقدر زیر و بم داره و مربی ها هم بعضی مواقع کم کاری میکنن و میری تو امتحان میبینی که ای وای تمام کلاچ ها و ترمز ها کار مربی بود.
سلام و عرض ادب خدمت دوستان
در این وبلاگ دیدم که قبلاً یکی از کاربران به گیاهخوار بودنش اشاره کرده بود، و هم چنین سؤالات مختلفی در رابطه با تغذیه و سلامتی مطرح شده، که به هر حال یکی از مهم ترین دغدغه ها و نیازهای انسان هست که خیلی کم بهش بها داده شده و متأسفانه با تبلیغات کاذب و باورهای اشتباه و خرافی در رابطه با تغذیه و سبک زندگی سالم، بشر که این همه هم ادعاش میشه و قراره اشرف مخلوقات باشه، بیش از هر موجود دیگه ای در مورد غذایی که باید بخوره سر در گُمه و قرن هاست که اسیر و گرفتار بیماری های جسمی و روانی مختلفه!
منم یکی از همین انسان ها بودم که با وجود اینکه از دوران بچگی خیلی چیزا رو در تغذیه و سلامتی رعایت می کردم، اما بازم سالم نبودم و بیماری ها و مشکلات و دردهای مختلف، من رو گرفتار کرده بود. بنابر این، شروع به مطالعه و تحقیق و کسب تجربه کردم و در این سال ها، درس ها و نکات ارزشمندی رو یاد گرفتم و پاسخ خیلی از سؤالاتی که در ذهنم بود رو تونستم پیدا کنم، و در تجربه هم تأثیرات اونچه که یاد گرفته بودم و به کار بردم رو دیدم...
این شد که تصمیم گرفتم به نشر دانش و انتشار تجربیاتم و اون چه که یاد گرفتم و برام مفید بود، و الآن که 5 ساله خودم گیاهخوار شدم و متوجه خیلی از اشتباهات خودم و دیگران شدم، تصمیم گرفتم بعد از مدت ها فعالیت در انجمن های مختلف و فضای مجازی و حقیقی، با همکاری یکی از دوستان که ایشون هم تجربه ی تغییر سبک زندگی رو داره و در این راستا تلاش های خیلی خوبی رو هم انجام دادن، یک مجموعه پادکست (فایل های صوتی) در رابطه با گفتوگو پیرامون تغییر تغذیه و سبک زندگی تهیه و منتشر کنیم که این کار از کانال تلگرام شروع شد و در شبکه های احتماعی دیگه هم منتشر شد، هزاران نفر این فایل ها رو دانلود کردن و گوش کردن و خوشبختانه بازخوردهای خوبی ار کاربران عزیز گرفتیم که ما رو برای ادامه ی مسیر و ادامه ی این کار، دلگرمتر می کرد.
به همین خاطر، بالأخره یه وبلاگ اختصاصی هم برای این مجموعه پادکست ها و بحث و گفتگوی بیشتر با شنوندگان و کاربران در فضای مجازی ایجاد کردم، و همه فایل ها و توضیحات به طور مختصر در این وبلاگ قرار گرفته که عزیزان بتونن به راحتی و در سریع ترین زمان، به فایل ها و اطلاعات دسترسی داشته باشن.
بنابر این در اینجا هم هدفم از معرفی این وبلاگ فقط و فقط اطلاع رسانی هست برای علاقمندان و کسانی که دوست دارن با این سبک زندگی هم آشنا بشن و اطلاعاتشون رو بالا ببرن برای تصمیم گیری و تغییر سبک زندگی خودشون.
از شما کاربر و خواننده ی گرامی دعوت میشه در صورت تمایل، وبلاگ خوردارِ نیک رو ببینید:
http://khordarenik.blog.ir
منتظر نظرات و پیشنهادات خوبتون هستیم...
با سپاس و آرزوی تندرستی برای همهی عزیزان
ارادتمند
معین قهرمانی
بنام عشق
سلام
مردم نمیتوانند تنها زندگی کنند، پس به همنشین و همدم نیاز دارند. اما تراژدی از اینجا آغاز میشود که وقتی انسان ها نمیتوانند تنها زندگی کنند و از تنها بودن خود لذت ببرند، چگونه میتوانند با دیگری زندگی کنند؟ وقتی دو نفر که هیچکدام قادر به تنها زندگی کردن نیستند و برای فرار از تنهایی با هم ازدواج میکنند، آنوقت رنجهایشان فقط دو برابر نمیشود، چند برابر میشود.
پس بیاموز که بتوانی با خودت تنها باشی در تنهایی چنان خوش باشی که اگر دیگری وجود ندارد، خوشی تو مختل نشود و به دیگری وابسته نباشد. وقتی چنین دو نفری با یکدیگر ملاقات میکنند، کسانی که خوشی شان به دیگری وابسته نیست، آنوقت ازدواج حقیقی رخ میدهد. آنگاه آنان برده یکدیگر نیستند. ارباب یکدیگر نیز نیستند.
اما زمانی که وابستگی و اسارت وجود داشته باشد، آنان از گوشه چشم یکدیگر را میپایند تا دیگری فرار نکند زن تحقیق میکند که آیا شوهرش جذب زن دیگری شده یا نه. شوهر نیز دائما نگران است که مبادا زنش به او خیانت کند. زمانی که چنین جاسوس بازی شایع شد، چگونه میتواند خوشی و عشق وجود داشته باشد؟
عشق در فضای اعتمادی عظیم رشد میکند. اما شما با وابستگی ها و ترسهایتان بهم میچسبید و زنجیر یکدیگر میشوید. قدری به عقل بیایید. عشق باید آزادی باشد، نه اسارت.
ازدواج یک همنوازی است نه یک تک نوازی. هماهنگی بین فلوت و سیتار است. مردی فلوت مینوازد، تک نوازی می کند
شاید در تنهایی ات یک تک نواز باشی. شاید درست بنوازی و شاید نه. اگر خودت نوازنده و خودت شنونده باشی، این خوشی توست. ولی وقتی همراه با دیگری مینوازی، آن دیگری نوای سیتار را به صدا در می آورد. آنگاه باید بین این دو نوا هماهنگی ایجاد کنی. ازدواج یک همنوازی است. اگر هنر این همنوازی و هماهنگی را بیاموزی ازدواج میتواند زیبا باشد و عشق به آهستگی میتواند راهی برای نیایش گردد.
منبع: آشو
با حذف و تغییر
«آنتونیا»
سلام خدمت دوستان
می خواستم بدونم کسی از شما موسسه ی خیریه ای که بتونه به یه زن سرطانی و بد سرپرست کمک کنه برا خرج بیماریش سراغ ندارید در محدوده شیراز و یا استان فارس ؟
اگر هم بشه استان های هم جوار . مرسی عزیزان
موسسه ی خیریه ای که با وجود داشتن یه شوهر معتاد به یه خانم سرطانی کمک کنه و داشتن همسر رو هم بهونه نکنه . دوستان ، کمیته امداد و ... نتیجه نداده .
ممنون
سلام و وقت دوستان و عزیزان بخیر
من یه پسر 22 ساله هستم دارم برنامه ریزی می کنم برای کار، مهاجرت ( به طور موقت و برای چند سال، که بعدش بیزنس خودم رو راه بندازم و البته یه بخش مهمش در ایران خواهد بود) و ساختن یه زندگی خوب و آینده دار، و خلاصه راه پر فراز و نشیبی رو تا حالا گذروندم که ادامه داره...
اما از اونجا که من میخوام همونطور که حضرت علی (ع) هم فرمودن، فرزند زمان خودم باشم و با توجه به شرایطی که توش هستم و هستیم، راه خودم رو برم، از آلودگی ها و بدی ها دوری کنم و زیاد هم به دنیا وابسته نباشم.
اینه که با توجه به شرایط اقتصادی و زیست محیطی، فرزندآوری مسئله ی بسیار چالش برانگیزی شده و به نظر من که از نظر اخلاقی درست و قابل قبول نیست که تا زمانی که نتونیم حداقل هایی رو فراهم کرده باشیم و خودمون هم از زندگی ای که تا قبل از اومدن بچه داریم راضی باشیم، این ظلم بزرگ و خودخواهی رو انجام بدیم که یه نفر دیگه رو که هیچ اراده و انتخابی نداره به این دنیا دعوت کنیم و بیاریم در حالی که خودمون هنوز راضی نیستیم...
سلام
من 24 سالمه با قد 160 و خورده ای متاسفانه حدود 2-3 سالیه که 10 کیلو کاهش وزن داشتم در واقع توی بحران بودم رو جسمم اثر گذاشت خدا رو شکر سالم و تندرستم الان.
وزنم57-58 هست جسما کاملا نرمالم نه شکم نه پهلو و ... اما هر کی به من میرسه میگه ای وای چقدر لاغر شده صورتت، چون قبلا تپل تر بودم چهره م خیلی جذاب تر بود.
همه چی خوبه فقط کمی صورتم لاغر شده نسبت به قبل الان دارم از حرف بقیه خسته میشم اون قدر تلقین کردن بهم از همه روسری هام بدم میاد برام دغدغه شده چون راستم میگن .
سلام
میخوام بپرسم چرا رفتار پزشکان با ادمای معمولی فرق داره ؟
من دکتر نیستم رشتمم فنیه ! ولی هر وقت یه نفر رو میبینم چه تنها چه با دوستام میگن فلانی دکتره .... از حرکاتش از راه رفتاناشون از حرف زدناشون ....
چرا اینجوره ؟ مگه چه فرقی با ادمای معمولی دارن ؟ اصلا تو خیابون که یکی میاد انگار رو سینه اش نوشته دکتره !! دلیلی خاصی داره این طورن ؟؟
ببخشید شاید سئوالم مسخره باشه ولی برام مهمه بیشتر برای حس کنجکاویه !
سلام
من یک خانم متاهل هستم , مدتی است که دچار یه سری مشکلات زنانه شدم , به چندین پزشک خانم توی شهرمون هم مراجعه کردم اما مشکلم برطرف نشد ....
توی شهر ما یه پیرمرد متخصص زنان هست که خیلی از خانم ها میرن پیشش و کلی از کارش تعریف میکنند و به من هم توصیه کردن برای مشکلم برم پیشش , اما من خجالت میکشم برم پیش یه دکتر مرد , از طرفی برای حل مشکلم هم چاره ایی ندارم ......
میخواستم بدونم از خانم ها کسی تجربه این کار رو داره و اگه داره یکم توضیح بده که چه جوری بوده و من باید چیکار کنم ...
اینم بگم که همسرم توی این کارها دخالت نمیکنه و امکان رفتن به یه شهر دیگه هم تقریبا صفره ...
ممنون میشم راهنمایی کنید