سلام به همه خانواده برتری ها
راستش این چند وقته پست های زیادی دیدم با این محتوا که دختر یا پسری میخوان از روی احساسی که به کسی دارن ازدواج کنن و حتی شرایط نامطلوب طرف رو حاضرن نادیده بگیرن. اما مشکلی که برای من پیش اومده دقیقا برعکس اینه.
داستان از این قراره که من یه فردی تو ذهنم ساخته بودم که یه سری خصوصیات خاص داشت و از خدا میخواستم همچین فردی رو نصیبم کنه، و خدا هم خواستم رو اجابت کرد و یه فردی با دقیقا همون ویژگی ها رو برام فرستاد. اما مشکل اینه که پشیمونم.
با اینکه اون ویژگی های خاص مثل اعتقادات، تحصیلات، اصالت خانوادگی،خوش اخلاقی و خیلی چیزای دیگه هم داره و همون تصویر ذهنیمه، ولی به دلم ننشسته. حس میکنم که نمی تونم به ایشون تکیه کنم. اون حس اعتماد رو بهم نمیدن. حس میکنم خیلی از سنشون بچه ترن و با اینکه موفقیت های زیادی داشتن ولی کلی از کارای خونشون رو مادرشون انجام میده. مثلا همیشه مادرشون لباساشو اماده میکنه یا جمع میکنه، براش میوه پوست میکنه و همه جوره خودشو وقف پسرش کرده تا پسرش بتونه تو زمینه علم و کار پیشرفت کنه.
این خصوصیتشون باعث شده حسی بهشون نداشته باشم و برای من که دختر فوق العاده احساسیم خیلی عجیبه این موضوع. حالا واقعا نمیدونم چیکار کنم، از طرفی اون ویژگی هایی که همیشه مدنظرم بوده رو دارن ( به جز داشتن اقتدار و حس تکیه گاه بودن)، از طرفیم به دلم ننشستن و اگر بخوام انتخابشون کنم صرفا از روی منطق بوده، بدون دخالت هیچ حسی.
حالا کدوم کار درسته؟ آیا ممکنه بعدا که بیشتر آشنا شدیم ازشون خوشم بیاد ؟ لازمه اول یه مقدار به دل نشستن باشه تا بعد ازدواج عاشق شد ؟
خواهشا اگه نظری دارین بگین که خیلی سردرگمم
مرتبط :
کسی هست که بدون علاقه به همسرش باهاش ازدواج کرده
آیا علاقه بعد از ازدواج می تونه به وجود بیاد ؟
در ازدواج های سنتی، شناخت و علاقه شدید شکل میگیره ؟
خواستگار خوبی دارم که بهش علاقه ندارم
عاقلانه و بدون علاقه بله گفتم، الان گاهی ازش متنفر میشم
راهکارهای افزایش علاقه زن نسبت به شوهر
↓ موضوعات مرتبط ↓ :
مشورت در ازدواج خانم ها (۲۳۰۴ مطلب مشابه) قبل از ازدواج لازم است بدانید (۲۹۶ مطلب مشابه)