خانواده برتر

خودت باید به مادرت بگی تا با ایشون مثل بقیه رفتار نکنه و به مادر پسر بگن که به پسر امید بدن تا اقدام کنه

شاید چون خجالت میکشن باهاتون سرد برخورد میکنه

سلام به نظر من نگاه یک شخص نمیتونه معیار خوبی برای قضاوت باشه اینکه الان سر نگاه میکنه یعنی چی؟ بعضی اوقات نگاهها اون وضعیت درونی افراد رو نشون نمیدن. این که چرا خواستگاری نمیاد هم جواب خاصی نمیشه داد چون میتونه دلایل مختلف داشته باشه مثلا اینکه زندگی هزینه های خاصی داره و یک پسر باید یک درآمد مشخص داشته باشه. شاید این پسر این درآمد رو نداشته باشه.
به نظر من به جای اینکه کاری کنی که غم و غصه بهت غلبه کنه بهتره با واقعیتها کنار بیای و به خواستگارهای آیندت امیدوار باشی. ممکنه این پسر هیچ وقت خواستگاریتون نیاد ولی یکی بهتر از اون پیدا بشه.

شاد و سربلند باشید...

---

_ ‏وقتی یکی داره خشک میشه سطل آبت رو اماده کن ، نه دسته تبرت...

شاید پیش خودشون فکر کردند چون سنتون بالاتر رفته نسبت به دفعه قبل,الان راضی شدید 

سلام..

به نظر میاد که مادر ایشون بدون هماهنگی با پسرش اومده مطرح کرده

به نظر من قیدشو بزن مخصوصا که باهات زمخت رفتار کرده و با اینکه مامانت گفته ما سختگیر نیستیم ولی خودشون اقدام نکردن. با ابراز علاقه بهش عابروی خودت و خونوادتو زیر سوال نبر. خب دو بار پرسیده اگه میخواست چرا نیومد خواستگاری !!! 

عزیزم منم یه روزی توی شرایط شما بودم.شما از 23 سالگی اما من از 16 سالگی تا 26 سالگی و حدود ده سال به پسر همسایمون علاقه داشتم و آخرشم نشد.
این آقا دوست صمیمی برادرم و خیلی هم سنگین و مذهبی بود. البته منم دختر  مقیدی هستم و چه اون زمان و چه بعدش با ایشون حتی صحبت نکردم شاید چندبار در حد سلام بود اما قلبا علاقه داشتم بهش.
ایشون دوبار  با فاصله چند ماه از طریق یه دوست مشترک از برادرم خواستگاری کرده بود و از اونجایی که داشتم برای کنکور ارشد میخوندم گفتم فعلا دارم درس میخونم اما جواب رد هم ندادم. بلاخره من دانشگاه تهران ارشد قبول شدم و دوسال بعد اون، هنوز این آقا ازدواج نکرده بود و من هم مطمئن بودم که ایشون منتظر تموم شدن درس منه.
اما در همین زمان با تصادف و فوت برادرم همه چی ریخت بهم. بعد از 3 ماه از فوت برادرم، زن داداش این آقا  از مادرم منو خواستگاری کرده بود و گفته بود اگه جواب مثبت بود مراسمات بعدیش رو میزاریم بعد از سالگرد برادرم.خانواده ام از این جریان اطلاع پیدا کردن و از اونجایی که شناخت کامل داشتیم ازشون، راضی هم بودند به این ازدواج
اما من به خاطر شرایط روحی بد و بخاطر اینکه این آقا دوست صمیمی برادرم بود از خواهرم که متاهل هست خواستم زنگ بزنه بهش و بگه الان موقعیت خواستگاری نبود هرچند که خودم واقعا بهش علاقه داشتم.اما زمانی که  خواهرم با ایشون تماس گرفت این آقا گفته بود که من اطلاعی از خواستگاری ندارم و خانوادش سرخود این کار رو کردن.
اما بعد از یه ماه شنیدم که ایشون از استان همجوار خودمون یه دختری رو نامزد کردن. وقتی این خبر رو شنیدم واقعا شوکه شدم و جلوی خانوادم خورد شدم و شرمنده، چراکه اونا هم از رضایت من مطلع شده بودن.
 تا مدتها بهش فکر میکردم و کلی گریه کردم اما خب تقدیر اینطور بوده
 الان این آقا یه دختر هم داره و من هنوز مجردم و الان شده برام یه آدم عادی مثل بقیه و دیگه اصلا فکر نمیکنم چون فکر کردن به اون سالها هم اذیتم میکنه.
این آقا باعث شد من خواستگارای خوب دیگه رو هم از دست بدم چون از طرفی مطمئن بودم قسمت من همین آقاست و به کس دیگه فکر نمیکردم و از طرفی دوستای دیگه برادرم که موقعیت خوبی هم داشتن و خواهانم بودن اما به دلیل اینکه میدونستن این آقا من رو میخواد به خاطر معرفت و دوستی ،پا پیش نمی ذاشتن.

خدا را شکر بعد چند سال از اون قضیه دوباره عاشق مردی شدم خیلی بهتر از اون اما متاسفانه خدا شرایط اینم جور نمیکنه  و الان متوسل شدیم به امام زمان عج و مادر بزرگوارشون تا شاید ایشون واسه خیر بشن.

من همه اینها  رو گفتم که تجربه خودم رو بیان کرده باشم و بگم ان شاء الله قضیه شما مثل قضیه من نشه.

بعدشم خواستگار خوب داشتی جواب نکن چون شما صددرصد مطمئن نیستید.

اگر میتونی از طریقی مطمئن بشی که این آقا هم شما رو دوست داره حتما اینکار رو انجام بده.شاید بخاطر شرایط ظاهری که گفتی شاید میترسه بیاد و ردش کنی

در هر صورت امیدوارم انتظارت به نتیجه برسه و اما اگر خدایی نکرده نشد خودت رو نباز ، بلاخره زندگی پستی و بلندی داره و خوب یا بد میگذره.
 تسلیم رضای خدا باش

ببخشید طولانی شد.برای منم خیلی دعا کنید.

سلام دوستان عزیزم

شایدم قسمت هم باشین و باید بمونی به وقتش تا قسمتت بشه

خانم من چرا حس خوبی نسبت به شما دارم 

منم با کل نظر هعیییی موافقم به خصوص اینکه تو از سر بی کیسی داری به این پسره فکر میکنی وگرنه به این پسره فکر هم نمیکردی وقتی تو سی سالته یعنی حداقل اون پسر سی به بالا هست اگه تا حالا نیومده از حالا به بعد هم نمیاد بعد بیخود تو وقتت رو هدر میدی دو روز دیگه میشه 35سالت و هنوز منتظر این بابایی و به خواستگارای دیگت فکر نکردی حالا اگه یه پسر درست حسابی بود میخواستی چند سال دیگه هم به پاش بشینی ما هم تشویقت میکردیم که صبر کن و تو هم یه اقدامی بکن ولی این پسره اش دهن سوزی نیست که به خاطرش بخوای صبر کنی یهو هم میبینی تا سال دیگه با یکی دیگه ازدواج کرد و تو موندی و یه عالمه خواستگاری که قبلا پروندی و یه عالمه حسرت و پشیمونی برای همین بهتره به خانوادت بگی تمام تلاششون رو بکنن و به همه بسپارن که برات خواستگار بفرستن و زودتر تکلیف ازدواجت رو معلوم کنی و معطل این بابا نشی.

شاید دلش میخواد ولی پول نداره و یا شایدم مادرش بدون هماهنگی با اون پسره اومده درخواست داده

خودتون دلیل پاپیش نذاشتنشو گفتین گفتین ایرادات ظاهری که  اکثرا باعث میشه اعتماد به نفس طرف تا حد زیادی بیاد پایین  پاپیش بذاره بین قلبش و غرورش بمونه
و راجع به پیشنهادم به شما : نظر جناب هعیییی رو دوباره بخون .  به جزسه خط آخر که کلا رد میشه
مثلا اگ قیافه با روح نسبت مستقیم داشته باشه برد پیت یا لئوناردو دیکاپریو باید پیامبر میشدن و آنجلینا جولی و جنیفر لوپز هم مطمئنا باید از حوریای بهشت مییشدن :)
آیت الله بهجت دماغ بزرگی داشت روحش مشکل داشت ؟ :/ حتی اونایی که شیعه نبودن هم واسش احترام قائل بودن
 

شایدم قسمت هم باشین و باید بمونی به وقتش تا قسمتت بشه

عزیزم  چطور می تونی کسی رو که نشناختی   بهش دل ببندی مگه هرکی مشکل مالی نداره یعنی اوکی هست  !!!! یاشاید نابارور شاید یا اهل  بی بندوباری  هست   یامعتاده شاید ادم  درستی نیس   و تو لایه های  پنهانش هنوز ندیدی

کسانی که خواستگار زیاد دارن ولی ازدواج نمی کنند چند دلیل دارد : 1 - یا خانه غصبی است 2 - یا شخصی از اعضای خانواده در خانه  زنا می کند ، 3 - یا شخصی از افراد خانه فیلم سکسی ماهواره یا اینترنت نگاه می کنند .... این عوامل باعث امواج منفی در خانه می شود و خواستگار سرد می شود .

این مطلب رو از کجا نقل کردین؟ 

آقای نجفی