بیش از یک بار بچه دار شدن تو این کشور منطقیه؟

با سلام
من یه سوال اساسی برام پیش اومده که خواهشا دوستان فکر کنن و بعد جواب بدن. جواب احساسی ندن.
با این اوضاع کشور آیا این همه تبلیغ بیش از یک بار بچه دار شدن تو این کشور منطقیه؟ آیا مسئولین فکر هم می کنن و یا فقط از سر احساس تبلیغ می کنن؟ لطفا با دقت موارد زیر را بخونید و بعد جواب بدید. درباره فقر و بیکاری هم صحبت نمی کنم. اصلا فکر می کنم ما تا پنج سال دیگه همه مشکلات بیکاری رو حل می کنیم!

- کشور ما یک کشور بسیار خشک و کم آبه. حجم بارندگی بسیار پایین و سد ها همیشه خالی. آب های زیر زمینی که صد سال طول میکشه پر بشه تقریبا در سراسر کشور به اتمام رسیدن. پس آب این جمعیت که قرار بدنیا بیاد از کجا قرار تامین بشه ؟ (خواهشا نگید فرهنگ سازی می کنیم و درست میشه. الان بیست ساله که دارن میگن آب کم مصرف کنید. اما حتی اگه به مصرف آب افراد تحصیل کرده فوق لیسانس نگاه کنید می بینید که عین یه آدم بی سواد شیر آب رو باز می کنن و ظرف میشورن. روزی یه بار حموم میرن  کلی آب هدر میدن و ... من دیگه مطمنم جامعه ما با شرایط فعلی قابل اصلاح نیست. چون در مقابل دولتش موضع داره و حرف دولت رو قبول نمی کنه )

- ممکنه بگید 90 درصد آب تو بخش کشاورزی مصرف میشه. اونو درست کنیم مشکل حل می شه. بعله. اما مسئله اینجاست که الان بیست ساله دولت داره میگه آبیاری قطره ای و فلان و... اما اگه زمین های کشاورزی اطراف تهران مراجعه کنید می بینید که هنوز هم با روش های سنتی غرق آبی کشاوزری می کنن. دیگه چه توقعی از جاهای دور افتاده داریم. ( پس امیدی هم نمیشه به اصلاح این بخش داشت)

- تراکم بالای جمعیت در شهرها. الان واقعا زندگی در شهرها با این همه جمعیت و ترافیک شده مثه زندگی تو جهنم. همش ترافیک. همش شلوغی. آپارتمانها کوچیک اندازه قفس. خونه های حیاط دار تقریبا تو شهرهای بزرگ مثل تهران منقرض شدن. در حالی که تا سی سال پیش تهران پر بود از خونه هایی با حیاط های بزرگ. تو هر جا هم که میری انقدر جمعیت زیاده که کلافه میشی. تراکم جمعیت باعث بسیاری از بیماری های روحی و روانیه. الان همه مردم عصبی اند هم یکی از دلایل عمده اش عصبی بودنه.
نیایید بگید همه کشور ها جمعیت بالایی دارن ما هم داشته باشیم. اونا تراکم جمعیت شون پایینه. یعنی همه یه جا متمرکز نشدن و تو سطح کشورشون پخشن. چون بیابون ندارن.

- ویران شدن محیط زیست. هم اکنون شاهد هستیم جمعیت بالا چطور طبیعت و محیط زیست ایران رو ویران کرده. تمام رودخانه ها و دریاچه ها خشک شدن. به خاطر نیاز کشور به آب و ایجاد چاه هایی برای کشیدن آب. تخریب جنگل و ویلا سازی. انباشت زباله در سراسر طبیعت کشور. در حالی که تا سی سال پیش که جمعیت کم بود هیچ کدام از این مشکلات وجود نداشت.

- عده ای معتقدند که جمعیت زیاد باعث ایجاد امنیت برای کشوره! در صورتی که هر کسی با کمترین اطلاعات نظامی می دونه که امروزه فاکتور تعداد سرباز در قدرت یه کشور تو جایگاه 7 یا 8 اهمیت قرار داره. هزار سال قبل که نیست سرباز و شمیشر زن ها عامل قدرت باشه. مثالش هم فراوونه. الان اسرائیل یه کشور 5 میلیونیه. اما مسلمانان با یک و نیم میلیارد جمعیت حریفش نیستن. یا اینکه آمریکا با دویست هزار سرباز میره افغانستان و عراق رو که هر کدوم بیست میلیون جمعیت دارن اشغال میکنه. ما اگه چهل میلیون هم بشیم می تونیم یه ارتش دویست هزار نفره حرفه ای و مجهز داشته باشیم.
پس می بییند. اگه کشور ما مسائل مالی هم نداشته باشه جمعیت زیاد نابود کننده ست براش. در صورتی که یه جمعیت 40 میلیونی براش ایده ال و کیفیت زندگی مردمش به اوج میرسه. لطفا با تفکر جواب بدید و نه احساسی.

↓ موضوعات مرتبط ↓ :
مسائل اجتماعی روز جامعه (۶۳۴ مطلب مشابه)

شوهرم طلاقم نمیده، راه دیگه ای برای جدا شدن هست؟

سلام
من حدود 8 سال با مردی زندگی کردم که  تعادل رفتاری و روانی نداشت، الان میخوام ازش جدا بشم ، بچه هم نداریم اما طلاقم نمیده، این مملکت همه حقوق با مرده الان نه طلاقم میده نه مهریه میده نه حق گرفتن نفقه رو دارم چون تمکین نمی کنم.

تو رو خدا کمکم کنین دیگه تحمل ادامه زندگی باهاش رو ندارم، هیچ جوره پیش هیچ وکیل و مشاوره ای هم حاضر نمیشه، الان نامه پذیرش دانشگاهی یکی از دانشگاهای خارج از کشور رو هم گرفتم ولی ممنوع الخروجم کرده، الان بخاطر این وضع حتی موقعیت به این خوبی رو دارم از دست میدم، باهاش صحبت کردم نه طلاقم میده نه ممنوع الخروجی رو بر میداره .

پیشنهاد :

شوهرم به خاطر اینکه مهریه نده اقدامی واسه طلاق نمی کنه

شوهرم حاضر نیست طلاقم بده

برای طلاق اقدام کردم ولی شوهرم دادگاه نمیاد

شوهرم نه حاضره زندگی کنه و نه حاضره طلاقم بده

↓ موضوعات مرتبط ↓ :
مسائل طلاق (۸۸ مطلب مشابه)

به خاطر این که بچه دارم، ازدواجم سر نمیگیره ؟

سلام

من یه مادر هستم که 5 ساله جدا شدم از همسرم به خاطر حس مادرانه نتونستم از بچه هام که کوچیک بودن بگذرم و خودم بزرگشون کردم و پدرشون کاملا از زندگی ما رفت .

الان هم خودم نیاز شدید به همسر دارم هم بچه هام از من پدر میخوان ، از نظر خانواده و تحصیلات و ظاهر هم هیچ ایرادی ندارم ،ولی هر کسی که به خاستگاری ام میاد ،یا مجرد هست و ازدواج نکرده که خانواده اش شدیدا مخالفت میکنند ،یا ازدواج کرده و بچه داره و باز هم خانواده اش مخالفن .

هر مردی اومده منو پسندیده و خواهانم بوده ولی خانواده هاشون حتی قبل از دیدن من یا هر گونه شناختی رد کردن فقط بخاطر بچه ، نمیدونم چکار کنم در حالی که خودم و بچه هام به شدت اسیب دیدیم و دارم تو جوونی تو تنهایی پیر میشم و مجبورم همه نیازهامو سرکوب کنم که به شدت افسرده شدم .

الان چند نفر هستن که حاضر به ازدواج نشدن چون عاشق من شدن ولی خانواده هاشون شدیدا مخالفن ،چرا اخه؟ نمیتونم بفهمم واقعا ، هیچ دلیلی که عقل درک کنه برای مخالفتشون ندارن فقط میگن بچه نداشته باشه ، من بچه هامو چکار کنم ؟ بذارم پرورشگاه ؟ فقط 23 سالم بود که جدا شدم ؟

↓ موضوعات مرتبط ↓ :
ازدواج زنان مطلقه یا بیوه (۷۷ مطلب مشابه)

موقع جدایی ، چه چیزی آزار دهنده تره ؟

سلام

می خواستم بدونم که در یک جدایی، چیزی که آزار دهنده تره از دست دادن طرف مقابل هست که دوستش داری یا از دست دادن شخصیت و غرورت برای بدست آوردن طرف مقابل؟
خوب در بعضی از جدایی ها ممکن حالتی پیش بیاد که یک طرف همش اصرار به از بین نرفتن رابطه داشته باشه .

من با کسی رابطه داشتم که اون همش به شخصیت و غرورش اهمیت خیلی زیادی می داد ولی من خودمو خورد و خاک شیر کردم که با من بمونه اما اون ذره ای به من اهمیت نمی داد و هر رفتاری که ازش می دیدم حول محور این بود که شخصیت و غرورش حفظ بشه .

حتی حاضر بود که رابطه تموم شه ولی شخصیت و غرورش نشکنه ولی در طرف مقابل که من بوده باشم هر کاری کردم که رابطه بمونه و شخصیت و غرور خودمو خورد کردم.

اول کار خیلی از دوستان و آشنایانم بهم می گفتن که بیخیالش شو اون دوستت نداره و عشقتون یک طرفست اما من فکر می کردم که اون غرور داره و از این حرفا و همش از طرف من پافشاری بود.

واقعا اگه پسری بدونه که دل یه دختر باهاش نیست بیخیالش می شه و می تونه با این قضیه کنار بیاد اما وقتی حس می کنه که اونم دلش می خواد باعث می شه که همش پا فشاری می کنه و آخرشم شاید به انتقام و اینجور مسائل ختم می شه چون خیلی ضجه زده که طرف رو قانع کنه اما هیچی به هیچی شاید اگه زیاد وقت نذاره حس انتقام جویانش کمتر باشه.

 ببینید با عقل و منطق می شه جواب این سوال رو خیلی به صورت نصحیت وار داد اما می خوام از تجربیات دیگران بدونم و این واسم مهم تره چه دختر و چه پسر تجربشون رو بهم بگن.

↓ موضوعات مرتبط ↓ :
مسائل متفرقه (۷۵۸ مطلب مشابه)

برای جلوگیری از پریود قرص خوردم ولی ...

سلام

من 18 سالمه هنوز ازدواج نکردم چون با مامانم زیاد صمیمی نیستم مجبورم اینجا بپرسم ببخشید مامانم برام قرص خوراکی پیشگیری که خانوم های متاهل میخورن گرفته که اگه خواستیم بریم مسافرت بخورم که پریود نشم سفرم خراب بشه .

از دکترم پرسیده گفته مشکلی نداره بخوره دو روز دیگه میخوایم بریم مسافرت من یه قرص خوردم که پریود نشم بعد که رفتم دستشویی دیدم متاسفانه شدم حالا که قرص خوردم میترسم چون تو روز اول عادت ماهانه خوردم برام ضرر داشته باشه حالا چی میشه یعنی خونریزی قطع میشه ؟ باید چکار کنم ؟

مطالب مشابه :

از شهریور تا الان پریود نشدم، عادیه یا مشکلی دارم ؟ 

ممکنه خانمی پریود منظمی داشته باشه ولی تخمک هاش صفر باشه ؟

علائم حاملگی و پریودی رو دارم اما هیچ خبری نیست

بر خلاف قبل، الان خون های پریودم با تاخیر خارج میشه

اثرات و علائم جسمی پریود در خانم ها و آقایان

پریودیم رو نزدیک 20 روزه عقب انداختم

کسی که پریودش نامنظم باشه باردار نمیشه ؟

خبر خوش :

مقاله ای جدید در مورد سیکل پریود به وبلاگ اضافه شده .

تقدیم به شما که با اختلالات پریود دست به گریبان هستید :

سیکل قاعدگی ( پریود ) و انواع اختلالات مربوط به آن ( 1 )

سیکل قاعدگی ( پریود ) و انواع اختلالات مربوط به آن ( 2 )

↓ موضوعات مرتبط ↓ :
مسائل دختران جوان (۲۳۵۳ مطلب مشابه) مسائل زنان (۱۸۵ مطلب مشابه)

چطور تقوای الهی و حب اهل بیت رو در خودمون ایجاد کنیم؟

سلام طاعاتتون قبول

یه سوال داشتم

چطور تقوای الهی و حب اهل بیت رو در خودمون ایجاد کنیم؟!

با فرض اینکه به یک آدم بی عقیده می خواهید راهکار بدید پیشنهادهاتون رو بگید یه آدمی که تا الان بی تقوا بوده ولی الان میخواد روش زندگیشو عوض کنه .

پیشاپیش ممنون بابت وقتی که میگذارید

↓ موضوعات مرتبط ↓ :
مسائل اعتقادی (۱۲۲۸ مطلب مشابه)

خیال بافی های زیاد یه دختر نوجوان منشا روانی داره ؟

سلام

من یه دختر 18 ساله ام که توی شهرستان نسبتا کوچیک زندگی میکنم.خلاصه بگم.. تو شهرمون تقریبا همه همو میشناسن.. تا یه اتفاق کوچیکم بیفته تو کل شهر پخش میشه.. واسه همین از بچگی از این که بخوام با یه جنس مخالف رابطه داشته باشم و اینا همش میترسیدم..

البته این ترس من تا قبل از 15 سالگی بود.. در ضمن از خودم بگم که دختری یودم که همیشه نه تنها از نظر قیافه بلکه افکار و تصمیماتمم خیلی بچگونه تر از سنم بودم.. اینو خیلیا بهم میگن.. حالا دیگه فک کنین تو 15 سالگی چقدر بچگونه فک میکردم..

این اتفاقاتم از همون 15 سالگیم شروع شد.. وقتی  دوم دبیرستان بودم.. اون موقع شاگرد ممتاز کلاس بودم.. معلمام رو اسمم قسم میخوردن.. حتی توی آزمون ورودی تیزهوشان دوم شدم.. خلاصه اینکه درس خون بودمو داشتم واسه پزشکی میخوندم.. تا این که دوست صمیمیم که خییییییییلی با هم صمیمی بودیم و 7 سال همو میشناختیم یکباره وارد رابطه با پسرای مختلف شد..

البته فقط مجازی.. به این صورت که از طریق چتای مختلف اینترنتی با پسرای مختلف دوست میشد و بهشون شماره میداد.. بعدشم حسابی اون پسرا رو سرکار میذاشت..مثلا همه ی مشخصات خودشو بهشون دروغ گفته بود و خودشو یه دختر تهرانی جا زده بود و با یه اسم به ظاهر خوشکلتر از اسم خودش باهاشون دوست شده بود و اینا..

کم کم این دوستم همش منو هم تشویق میکرد که این روابطو امتحان کنم.. خب منم بچه بودم و از طرفی دلم میخواست مث اون خوش بگذرونم و چند نفرو سرکار بذارم و اینا...خلاصه اینکه من رفتم تو چت و با یه آقا پسری آشنا شدم که 4 سال ازم بزرگتر بود و دانشجوی مهندسی دولتی بود و از همه لحاظ بنظر میومد با شخصیت باشه عکسشم حتی بهم داد که خداییش اصلا خوشکل نبود..

↓ موضوعات مرتبط ↓ :
مسائل دختران جوان (۲۳۵۳ مطلب مشابه)

جلوی معرفی شدنم برای ازدواج رو بگیرم ؟

سلام

من اینه که نزدیک به یکسال هست که به پسری علاقمندم ، متأسفانه دوستم بدون اطلاع من این موضوع رو باهاشون در میان گذاشتن در صورتیکه من شدیدا مخالف اینکارش بودم !

اونم به دوستم بهانه هایی اورده بود که یکیش هم این بوده که قصد ازدواج نداره و اگر هم بخواد ازدواج کته با دختری با فلان ویژگی های رؤیایی ازدواج میکنه!! که البته اینو فکر میکنم واسه اینکه دوستمو بکلی نا امید از خودش کنه گفته بودن چون مسائل دیگه هم در بینه که صلاح نیس مطرح کنم !

البته من هیچوقت تو رفتارم و نگاهم طوری رفتار نکردم که ایشون متوجه دوست داشتن من بشن ! کاملا معمولی بودم در مقابلشون !! این مساله مربوطه به اوایل تابستانه . اون آقا دوست شوهر دوستم هستن .

اینم بگم ایشون از یه شهر دیگه هستن که تو دانشگاه شهر ما تحصیل میکنن و ماها از یه شهر دیگه که فاصله هم زیاده ! بعد ایشون جدیدا به شوهر دوستم گفته بودن که یه دختر خوب بهشون معرفی کنه ! که اون بنده خدا هم قصد داشتن منو معرفی کنن !

حالا سوال من اینه که اینکه اون آقا به شوهر دوست من سپردن ، با وجود اینکه میدونن من صمیمی ترین دوست همسر دوستشون هستم و ظاهر موجهی هم دارم تا بحال خطایی از نظر رفتار بیرونی از من سر نزده ، ممکنه نظرشون به من بوده باشه؟!

از یک طرف من اون آقا رو دوست دارم ، از طرف دیگه هم میترسم پیشنهاد شوهر دوستمو در مورد معرفی من قبول نکنن و من دوباره بشکنم !‌ هم دلم میخواد منو معرفی کنن ، هم دلم میخواد جلو اینکارشونو بگیرم !

اگه حداقل 50 درصد هم احتمال بدم شاید نظرشون به من بوده باشه شانسم رو امتحان میکنم !  ولی اگر نه دلم نمیخواد دوباره شکست بخورم و پس زده بشم!

ممنون میشم منو راهنمایی کنید . مخصوصا آقایون 🌹

↓ موضوعات مرتبط ↓ :
مشورت در ازدواج خانم ها (۲۳۰۴ مطلب مشابه)

آیا خانمی هست که به دلایل غیر مذهبی چادر سر کنه ؟

سلام
من پسری هستم که اهل رابطه با نامحرم نیستم حتی بحث درسیم باشه میگردم تا جایی که بشه پسر پیدا میکنم.اما نسبت به مسایل مذهبی مثل نماز خیلی پایبند نیستم از طرفی هم خیلی به پوشش چادر علاقه دارم و دوست دارم همسر آیندم چادری باشه.اصولا ممکنه چنین خانمی شرایط منو قبول کنه؟ یا چادر داشتنش دلیل مذهبی نداشته باشه؟(البته نه به زور بلکه به انتخاب خودش چادر سر کنه).

↓ موضوعات مرتبط ↓ :
مسائل اعتقادی (۱۲۲۸ مطلب مشابه) مسائل اجتماعی روز جامعه (۶۳۴ مطلب مشابه) مسائل خانم های چادری (۱۱۸ مطلب مشابه)

دنیای خیالیم منو رو پا نگه داشته

سلام

بعضی وقتها یکسری احساسات سراغم میاد، که فکر میکنم من آدم طمع کار و بیخودی ام. بعد که حالم خوب میشه، کلی خدا رو شکر میکنم و پشیمون میشم.

احساساتم ایناست ، دوست داشتم یه کشور دیگه، یا حتی توی یه دوره ی دیگه ای از تاریخ زندگی میکردم.

یه سری اخلاقا دارم، که باعث شده، دوستام دستم بندازن، مثلا حتی به شوخی نمیتونم مردمو مسخره کنم. خب بعضی مواقع با دوستام میریم بیرون، این پیش میاد،من که نمیخندم میگن خیلی اسـ... ، یا همو دست میندازن. من فقط نگاه میکنم. خیلی سعی کردم یه خورده از خشکه اخلاقی در بیام ولی نتونستم.

اغلب کارایی که مردم میکنن من دوست ندارم. مثلا وقتی یکی یه چیزی نشونم میده، انقدر دقتم کمه! بعد که بقیه توضیح میدن تازه میفهمم چه ریز جزییاتیو ندیدم! میدونید، مثل خودم نیست. اینو بارها از بقیه ام شنیدم. خیلیا بهم میگنا.  روحیه ام مبارزه طلبه. نمیتونم راکد بشینم یه جا.  همش دوست دارم تو هیجانی باشم که فکرم درگیر باشه، این قضیه مال الانم نیستا، الان ۲۴سالمه، از همون کوچیکی اینجور بودم.

هیچ وقت نتونستم کنار بیام. انقدر این موضوع برام یه جوریه ،نمیدونم چطور بگم، که تو تصورات قبل خوابم یه دنیا برای خودم ساختم که هر چی کمبوده واقعیته رو توش جبران میکنم. و همین دنیای تصوری منو رو پا نگه داشته که با دنیای واقعی کنار بیام، بتونم توش زندگی کنم.

یا نسبت به اطرافیان با اینکه دوسشون دارم، ولی بهشون سردم!!!

↓ موضوعات مرتبط ↓ :
مسائل متفرقه (۷۵۸ مطلب مشابه)

راهنمایی در مورد توبه از دروغ و جبران گذشته

سلام

من سوالی دارم که عین خوره افتاده توی وجودم . من تازگیا میخوام با خدا دوست بشم. برا همین از گذشته ام خیلی ناراحتم . گذشتم خیلی دروغ میگفتم خیلی میخوام گذشتمو درست کنم باید چیکار کنم؟

چطور دروغ های گذشتمو جبران کنم. باید به هر کی دروغ گفتم برم راستشو بگم؟ آخه خیلی خجالت میکشم راستشو بگم .

لطفا راهنمایی کنید.

پیشنهاد :

راهنمای ترک عادت زشت دروغگویی

مچ گیری قبل از ازدواج - علائم دروغگویی با توجه به زبان بدن

مچ گیری قبل از ازدواج - نشانه های دروغگویی در گفتار

چطوری در جلسه خواستگاری، بدون دروغ دل طرف رو بدست بیارم ؟

به خاطر دروغ های نامزدم دارم به جدایی فکر می کنم

↓ موضوعات مرتبط ↓ :
مسائل اعتقادی (۱۲۲۸ مطلب مشابه)

چرا امروزه تا تقی به توقی میخوره مرد و زن از هم طلاق میگیرن؟

سلام

به نظرتون چرا توی این دوره زمونه تا تقی به توقی میخوره مرد و زن از هم طلاق میگیرن؟ چرا تفاوت عقیده ی همدیگه رو درک نمی کنند و با هم نمیسازن؟ چرا زود در برابر مشکلات کم میارن ؟

چرا ازدواج رو به شوخی گرفتن و نگاه ابزاری بهش دارن مثلا به این فکرمیکنند اگه طلاق بگیرند مشکلی نیست با یکی دیگه ازدواج می کنند. اخه مگه ازدواج مثل لباس عوض کردن میمونه تا از طرف مقابل دیگه خوشت نیاد دیگه بیخیالش بشی و ازش طلاق بگیری و با یکی دیگه ازدواج بکنی.

مگه دارن کالا عوض می کنند؟ چرا واسه درست شدن اوضاع زندگی تلاش نمی کنند و زود راه اخر رو انتخاب میکنند.

هر چند عوامل زیادی باعث طلاق میشه ولی میتونند رویه تک تک عوامل خوب فکر کنند و ریشه یابی کنند و یه راه حل واسش پیدا کنند. متاسفانه افراد استانه ی تحملشون  تو این دوره زمونه تا حدی اومده پایین و زود تسلیم مشکلات زندگی میشند. ولی در ازدواج به نظرم اگه هر دو طرف به نقاط مثبت همدیگه فکر کنند و باطن زندگی خودشون رو با ظاهر زندگی دیگران مقایشه نکنند هیچوقت درگیر مسائل طلاق نمیشن.

خوش حال میشم به سوالاتم جواب منطقی بدین.

↓ موضوعات مرتبط ↓ :
مسائل اجتماعی روز جامعه (۶۳۴ مطلب مشابه)

عاشق یه دختری شدم که با خانواده ما رابطه ی خوبی ندارند

سلام

دست از طلب ندارم تا کام من بر آید
یا تن رسد به جانان یا جان ز تن بر آید

متاسفانه یا خوشبختانه بنده عاشق یه دختری شدم که با خانواده ما رابطه ی خوبی ندارند ( قبلا دعوایی سر گرفت ) این دختر خانوم و مادر و پسرشون و البته مادر من و بنده نیز مقصر دعوا نبوده و توی اون دخالتی نداشتیم ؛

خوب وقتی میگم عاشق شدم یعنی اون معیار های منو داره ، أصلا هم بخاطر دعوا بی احترامی به ما نکردند و همیشه به مادرم و پدرم سلام میدادن ، منم سلام میدادم به مادر و پدرشون .

از حس ایشون نسبت به خودم بی خبرم ولی از اون دخترای خوبی هست که منتظره ازدواج هست تا بعد عاشق همسرش بشه . این دعوا مال ٧ سال پیشه . من نمیدونم چطوری بگم به پدر و مادرم .

من سخت گیرم ، زیاد عاشق نمیشم ، این از دستم بره کم کم تا ٦-٧ سال دیگه ازدواج نمیکنم و واکنش اونا چیه به نظر شما ؟

لازم به ذکره بگم تو دعوا هیچ گونه درگیری فیزیکی و لفظی رخ نداد ، فقط به نوعی قطع ارتباط و قهر بوده .

↓ موضوعات مرتبط ↓ :
مشورت در ازدواج آقایان (۱۶۹۶ مطلب مشابه)

می خوام با خانواده ای وصلت کنم که خیلی اهل برو و بیا هستند

سلام دوستان ، نیاز شدید به نظراتتون دارم .

من از یک دختر خانومٍ خیلی خوب خوشم اومده و اخلاق هامون هم بهم میخوره فقط یه مشکلی هست و اون اینکه سطح فرهنگی  و مالی عمو ،خاله ،دایی و کلا اقوامشون نسبت به ما خیلی پایین تره. پدر، مادر  خودشون خیلی خوبن ( روحانی و تحصیلات عالی )  ولی بقیه فامیلاشون کلا از یک جنس دیگن.

یک مسئله دیگه هم هست و اینکه تو فامیل ما متاسفاته روابط و مهمانی ها خیلی رسمی و کم رنگه و به حداقل ها اکتفاء میشه. یعنی مثلا آخرین باری که  خونه عموم رفتم شاید 5 سال پیش بوده یا داییم که خونشون ی کوچه با ما فاصله داره را یک ساله که خونشون نرفتم. ولی خونواده این خانووم خیلی اهل برو و بیا هستند و هر چند وقت یه بار کلی از فامیل های شهرستانیشون میان اینجا و چند روز میمونن. بعضی هاشون هم که اهل همین جا هستند و همش پیش همدیگن.

و من اصلا اصلا خوشم نمیاد که اینقد با کسی رابطه داشته باشم خصوصا خانواده ی شوهرم که هیچ علاقه ای به رابطه برقرار کردن با عمو یا دایی ها و بقیشون ندارم.

الان برنامم اینه که تو جلسه خواستگاری براشون توضیح بدم که من دوست دارم مقدار رابطه ام با خانواده شما ( به غیر از پدر، مادر و خواهر) در حداقل و فقط در حد ضرورت باشه.  آخه عمو های خانومم چه ریطی به من دارن؟

ولی نمیدونم اینارو چجوری بگم که نه بهشون بر بخوره و نه بعد ازدواج مشکلی داشته باشیم. مثلا احتمالا این ها هر هفته مهمونی دارن... آخر هفته ها اهل تفریح فامیلین و از این حرفا... واکنش من نسبت به این کارها باید چی باشه؟!

ممنون

↓ موضوعات مرتبط ↓ :
مشورت در ازدواج آقایان (۱۶۹۶ مطلب مشابه)

چکار کنم که پدرم اجازه بده خواستگار برام بیاد؟

سلام

من دختری ۲۰ ساله و دانشجوی رشته پزشکی هستم. مشکلی دارم و ان هم این است که خیلی احساس تنهایی میکنم و از نظر مسائل جنسی هم تحت فشارم. به یک مشاور مراجعه کردم و ایشان به من گفتند که اگر شرایط ازدواج را دارم بهتر است ازدواج کنم.

با اینکه خواستگاران زیادی دارم اما پدرم اجازه نمیدهند که انها به خانه مان بیاید. میخواستم از شما راهنمایی بگیرم که چطور با پدرم صحبت کنم یا رفتار کنم که نیازهای من را هم در نظر بگیرند؟

مخالفت خانواده با ازدواج با فرد مورد علاقه:

چون خوشگل نیست باهاش ازدواج نکن

بدون کوچکترین درک شدنی، بهم گفته میشه به ازدواج فکر نکنم

می ترسم به خاطر دوری راه و ...، خانواده دختر مورد علاقه م مخالفت کنن

↓ موضوعات مرتبط ↓ :
مشورت در ازدواج خانم ها (۲۳۰۴ مطلب مشابه)