خانواده برتر

مشورت در قالب پرسش و پاسخ در مورد ازدواج و مدیریت خانواده

إِنَّا نَحْنُ نُحْیِی الْمَوْتَىٰ وَنَکْتُبُ مَا قَدَّمُوا وَآثَارَهُمْ ۚ وَکُلَّ شَیْءٍ أَحْصَیْنَاهُ فِی إِمَامٍ مُبِینٍ

کانال خانواده برتر در ایتا: معرفی مطالب پر بازدید و پربحث

جستجو با گوگل در خانواده برتر

جدیدترین ها
مطالب کاربران
صفحات کاربران
به روز شده ها
جدیدترین نظرات کانال و گروه خانواده برتر حمایت از مطالبه گری
به خاطر فشارهای اطرافیان، تصمیم گرفتم دوست پسر بگیرم اما ... (۴۶۹۹ بازدید توسط ۳۵۰۳ نفر) - (۱۸ نظر)
این جوری همسرِ مناسب پیدا کن! (۴۲۰۵ بازدید توسط ۳۲۱۲ نفر) - (۱۶ نظر)
جامعه خانواده ی بزرگتر ماست، آبروی جامعه مون رو حفظ کنیم (۲۱۵۲ بازدید توسط ۱۵۸۱ نفر) - (۱۰ نظر)
آثار منفی ابراز علاقه های مجازی پسر به دختر چیست؟ (۱۵۸۷ بازدید توسط ۱۱۳۱ نفر) - (۳۲ نظر)
درسی که از محرم امسال گرفتم (۱۹۸۱ بازدید توسط ۱۴۳۳ نفر) - (۲۷ نظر)
الگوی خانه داری، حضرت زهرا (علیها السلام) (۱۶۷۷ بازدید توسط ۱۱۰۸ نفر) - (۵۴ نظر)
علی نَفسِ محمّد - روز مباهله (۵۴۳ بازدید توسط ۳۰۶ نفر) - (۲ نظر)
احساسی پاک به سانِ دوست داشتن (۱۵۷۴ بازدید توسط ۱۰۷۹ نفر) - (۸ نظر)
ناتوانی در جویای کار بودن و عدم درآمد (۱۷۸۱ بازدید توسط ۱۲۰۲ نفر) - (۲۲ نظر)
واقعاً عادی شدن جسم زن راهکار درستی برای ادامه زندگی ماست؟! (۳۱۷۷ بازدید توسط ۲۱۳۳ نفر) - (۷۸ نظر)
برآورده شدن آرزو پس از مدت‌ها (۱۲۲۲ بازدید توسط ۷۶۳ نفر) - (۱۰ نظر)
دین خوبی که خوب آن را نفهمیدم (۹۰۱ بازدید توسط ۵۲۱ نفر) - (۴ نظر)
گلایه ای در مورد سانسور در خانواده برتر (۱۱۳۹ بازدید توسط ۷۳۳ نفر) - (۱۲ نظر)
موقع عقد، حتما حواس تون به این بند ها و نکات قانونی باشه - ویژه آقایان (۲۱۰۶ بازدید توسط ۱۴۸۱ نفر) - (۱۷ نظر)
آقایان ازدواج نکنید مگر اینکه ... (۲۸۹۶ بازدید توسط ۲۱۶۲ نفر) - (۳۲ نظر)
خودمون با چادر خفه کنیم تا شما راحت باشید؟! (۳۳۲۸ بازدید توسط ۲۳۳۹ نفر) - (۵۳ نظر)
خانم ها ازدواج نکنید مگر اینکه ... (۴۰۸۵ بازدید توسط ۲۸۱۰ نفر) - (۸۹ نظر)
آقایون اگه این کارها رو انجام بدید برای همسرتون بهترین مرد دنیا میشید (۲۷۶۰ بازدید توسط ۱۹۳۷ نفر) - (۱۷ نظر)
فرهنگ‌سازی برای عابر پیاده (۶۸۷ بازدید توسط ۴۲۹ نفر) - (۳ نظر)
جادوی نوشتن و تأثیرات آن (۱۳۰۰ بازدید توسط ۸۲۲ نفر) - (۶ نظر)
ترک خانوادۀ سمّی (۱۹۱۱ بازدید توسط ۱۱۸۷ نفر) - (۱۰ نظر)
چهل سالگی ام مبارک (۳۱۲۹ بازدید توسط ۲۱۶۰ نفر) - (۴۴ نظر)
راهنمای دریافت غذای تبرکی حرم امام رضا (ع) (۱۷۲۲ بازدید توسط ۱۰۴۰ نفر) - (۱۶ نظر)
زرنگ باش (۲۰۵۶ بازدید توسط ۱۳۴۳ نفر) - (۲۰ نظر)
چند نکته به عنوان نصیحت برادرانه به دختران (۸۳۱۸ بازدید توسط ۵۸۹۴ نفر) - (۱۰۴ نظر)
دلایل ماندگاری معصومین علیهم السلام (۱۰۹۲ بازدید توسط ۶۱۹ نفر) - (۹ نظر)
در مورد بسم الله الرحمن الرحیم (۱۶۷۰ بازدید توسط ۹۵۰ نفر) - (۹ نظر)
در مورد فتنه ی اخیر به بهانه ی فوت مهسا امینی (2) (۲۱۸۴ بازدید توسط ۱۴۵۷ نفر) - (۰ نظر)
لذّت با هم بودن رو به خاطر مسائل مادی برای همیشه از بین نبرید. (۵۳۴۷ بازدید توسط ۳۵۹۱ نفر) - (۱۱۶ نظر)
بیشتر به خودت فکر کن (۱۷۰۰ بازدید توسط ۱۱۵۲ نفر) - (۸ نظر)
من اگه دختر بودم از پسر خوب خواستگاری می کردم! (۴۰۸۸ بازدید توسط ۲۹۵۸ نفر) - (۴۷ نظر)
ارائه ی نمای کلی از دنیای پسر ها به دخترها (۴۹۶۷ بازدید توسط ۳۵۷۹ نفر) - (۲۵ نظر)
اگه دوست دارید محبوب دیگران باشید خوش اخلاق باشید (۲۵۵۸ بازدید توسط ۱۵۱۵ نفر) - (۱۵ نظر)
دختر انسان است عروسک نیست (۴۰۳۱ بازدید توسط ۲۶۱۷ نفر) - (۵۹ نظر)
علی باش فاطمه ات می شوم (۲۶۵۴ بازدید توسط ۱۸۲۳ نفر) - (۳۳ نظر)
خوبی هاتون رو با توجه به جنبه و ظرفیت افراد نثارشون کنید (۱۶۱۰ بازدید توسط ۱۰۸۸ نفر) - (۲۸ نظر)
تابویی به نام طلاق (۱۹۰۳ بازدید توسط ۱۲۹۹ نفر) - (۲۸ نظر)
برسد به دست دختران؛ عشق، کلمه ای فریبنده (۱۵۵۴ بازدید توسط ۱۰۵۲ نفر) - (۰ نظر)
شوهرم یه رفیق داره، که اون منم (۴۱۶۹ بازدید توسط ۲۸۴۴ نفر) - (۵۱ نظر)
خیلی از دخترها و خانواده هاشون هستن که شرایط اقتصادی آقایون رو درک می کنن (۷۴۷۲ بازدید توسط ۴۰۵۰ نفر) - (۵۸ نظر)
اگه هنوز خودارضایی رو ترک نکردی بیا تو (۷۸۲۴ بازدید توسط ۵۲۹۳ نفر) - (۶۸ نظر)
با پول نمی شه همه چیز را خرید (۱۳۷۷ بازدید توسط ۸۴۷ نفر) - (۶ نظر)
محاسن و معایب بچه دار شدن (۲۹۷۴ بازدید توسط ۲۰۷۹ نفر) - (۱۹ نظر)
ازدواج، رویایی که به خاطرات پیوست؟! (۳۹۷۲ بازدید توسط ۳۰۲۵ نفر) - (۴۰ نظر)
آیا نباید دانشگاه برویم؟ (۲۶۱۰ بازدید توسط ۱۸۶۹ نفر) - (۲۵ نظر)
تصمیم جانفرسا: عشق یا ... ؟ (۲۵۸۴ بازدید توسط ۱۶۵۱ نفر) - (۳۹ نظر)
میشه عشق قبلی رو فراموش کرد و باز هم عاشق شد؟ (۳۴۴۷ بازدید توسط ۲۲۷۸ نفر) - (۶۹ نظر)
خبرهای خوب، موفقیّت ها و پیشرفت‌های شخصی (۱۶۵۲ بازدید توسط ۱۰۷۲ نفر) - (۱۲ نظر)
بهترین و مفید ترین کتاب هایی که خوندم ... (۱۷۰۸ بازدید توسط ۱۱۰۹ نفر) - (۱۴ نظر)
چیزهایی رو که دوست ندارید تکرار بشه تکرار نکنید (۱۴۲۵ بازدید توسط ۹۰۲ نفر) - (۲۱ نظر)
در حکومت دینی هر اتفاقی بیفته مقصر دین هست؟! (۲۹۲۴ نمایش) - (۱۰۸ نظر)
صفحه شخصی Dady i baby (۷۹۲ نمایش) - (۴ نظر)
صفحه شخصی اسکیزویید (۳۲۹۹ نمایش) - (۵۷ نظر)
صفحه شخصی "گمنامی عشق است" (۸۸۵ نمایش) - (۸ نظر)
صفحه شخصی سکوت شلوغ (۹۱۹ نمایش) - (۱۱ نظر)
Dady me baby (۱۶۳۰ نمایش) - (۶۲ نظر)
صفحه شخصی پرینازم ۷ (۱۶۰۹ نمایش) - (۶۶ نظر)
صفحه شخصی " پسر 52 " (۸۴۷۷ نمایش) - (۹۹ نظر)
صفحه شخصی آتنا مرادی (۱۲۷۲ نمایش) - (۵ نظر)
صفحه شخصی ماه تی تی (۲) (۷۹۷ نمایش) - (۸ نظر)
صفحه شخصی شب ماه (2) (۱۸۴۷ نمایش) - (۴۵ نظر)
صفحه شخصی سبحان 83 (۴۸۸۳ نمایش) - (۲۷۱ نظر)
صفحه شخصی منتظر منتقم فاطمه"سلام الله" (۵۳۹۸ نمایش) - (۲۷۵ نظر)
صفحه شخصی پرینازم Four (۳۱۵۹ نمایش) - (۷۵ نظر)
صفحه شخصی گلی خانم (2) (۴۳۳۴ نمایش) - (۱۲۹ نظر)
صفحه شخصی مروان الشقب (۷۸۰۵ نمایش) - (۱۹۴ نظر)
صفحه شخصی شب (۱۶۱۶ نمایش) - (۱۰ نظر)
صفحه شخصی 🌙 secret of my heart ⭐ (۹۴۸۹ نمایش) - (۴۰۴ نظر)
صفحه شخصی با نام عرفان (حافظ) (۶۶۷۳ نمایش) - (۱۸۶ نظر)
صفحه شخصی berelian (۸۵۷۰ نمایش) - (۲۶۵ نظر)
زندگی به شرط سید ! (2) (۴۴۷۴ نمایش) - (۱۳۰ نظر)
صفحه شخصی "زندگی ب شرط سید" (۲۳۲۴۹ نمایش) - (۴۵۷ نظر)
صفحه ی شخصی 2017 (۳۵۵۰ نمایش) - (۹۸ نظر)
صفحه شخصی DOKHTAR LOR (۱۳۲۸ نمایش) - (۱۷ نظر)
صفحه شخصی ساقی (۵۸۰۸ نمایش) - (۲۰۱ نظر)
صفحه ی شخصی "مردی در بیابان های خلوتِ خدا" (۱۸۳۹ نمایش) - (۳۲ نظر)
صفحه ی شخصی Angel girl (۱۳۵۱ نمایش) - (۱۳ نظر)
صفحه شخصی "دختران حتما بخوانند" (۴۷۱۷ نمایش) - (۱۵ نظر)
صفحه شخصی رضا alone "احادیث و موضوعات مختلف" (۳۶۲۴ نمایش) - (۱۳۶ نظر)
صفحه شخصی فرشاد (۱۲۳۳ نمایش) - (۱۰ نظر)
صفحه شخصی Holy Mind (۳۰۶۸ نمایش) - (۱۲۲ نظر)
صفحه شخصی غضنفر (4) (۷۵۸۳ نمایش) - (۵۱۹ نظر)
صفحه شخصی خانم M&M (۶۲۷۰ نمایش) - (۳۴ نظر)
صفحه شخصی ماه تی تی (۹۹۶۳ نمایش) - (۶۲۳ نظر)
صفحه شخصی رضا alone پُست دوم (۹۱۷۳ نمایش) - (۲۴۲ نظر)
صفحه شخصی شب ماه (۱۸۳۶۰ نمایش) - (۷۳۶ نظر)
صفحه شخص گلی خانم (۱۷۵۰۱ نمایش) - (۶۲۶ نظر)
صفحه ی احادیث گیاهی و درمانی🌾 (۴۶۰۰ نمایش) - (۵۹ نظر)
صفحه شخصی رهام روشن ضمیر (۵۸۱۷ نمایش) - (۴ نظر)
صفحه شخصی غضنفر (3) (۲۰۵۶۱ نمایش) - (۱۰۶۸ نظر)
صفحه شخصی Ata MST (۱۰۴۵۶ نمایش) - (۳۶۷ نظر)
صفحه شخصی رضا alone (۱۶۶۹۹ نمایش) - (۸۷۵ نظر)
صفحه شخصی پسر آریایی (۹۶۳۸ نمایش) - (۳۱۲ نظر)
صفحه برنامه ‌نویسان خانواده‌ برتر (۲۱۰۸ نمایش) - (۵ نظر)
صفحه شخصی دختر قمی (۳۱۵۱ نمایش) - (۱۴ نظر)
صفحه شخصی .•.•.•امیرخان•.•.•. (۲۲۸۹ نمایش) - (۱۴ نظر)
صفحه شخصی مشکات (۵۰۱۸ نمایش) - (۱۷۶ نظر)
صفحه شخصی سکوت شلوغ (۳۳۶۹ نمایش) - (۴۲ نظر)
صفحه مرد شب ویژه پرسش و پاسخ خصوصی (۳۰۳۵ نمایش) - (۴ نظر)
صفحه شخصی آیدا 👑👩‍⚕️💐 (۸۳۹۶ نمایش) - (۱۲۷ نظر)
دوست دارید چه نیرو، توانایی یا هنر خارق العاده ای داشته باشید؟ (۲۰۸۶ بازدید توسط ۱۴۵۶ نفر) - (۳۸ نظر)
به خاطر فشارهای اطرافیان، تصمیم گرفتم دوست پسر بگیرم اما ... (۴۶۹۹ بازدید توسط ۳۵۰۳ نفر) - (۱۸ نظر)
این جوری همسرِ مناسب پیدا کن! (۴۲۰۵ بازدید توسط ۳۲۱۲ نفر) - (۱۶ نظر)
اگه از دختری خوشم اومد، چکار کنم که همون اول جواب رد نگیرم؟ (۳۹۹۷۹ بازدید توسط ۳۰۶۱۹ نفر) - (۷۲ نظر)
دخترهای خوب و سنگین، راه پسرها رو برای ازدواج باز بذارید (۸۹۰۹ بازدید توسط ۶۳۳۴ نفر) - (۸۱ نظر)
چند سوال در مورد ازدواج از دخترانی که رشته های پزشکی خوندن (۷۱۶۴۰ بازدید توسط ۵۶۲۷۰ نفر) - (۲۱۷ نظر)
معایب و مزایای ازدواج با یک فرد مشهور چیه؟ (۲۳۶۳ بازدید توسط ۱۷۱۵ نفر) - (۱۹ نظر)
دختر مذهبی کجایی ، دقیقا کجایی ؟! (۲۷۰۶۷ بازدید توسط ۱۷۹۷۷ نفر) - (۱۲۵ نظر)
جامعه خانواده ی بزرگتر ماست، آبروی جامعه مون رو حفظ کنیم (۲۱۵۲ بازدید توسط ۱۵۸۱ نفر) - (۱۰ نظر)
از خاطرات خوب و خنده دار دوران مدرسه و دانشگاه بگید (۷۲۸۷ بازدید توسط ۵۱۴۹ نفر) - (۲۹ نظر)
پسرهای مذهبی نشانه علاقه شون به یه دختر چیه ؟ (۸۲۷۶۴ بازدید توسط ۵۹۹۴۹ نفر) - (۱۰۳ نظر)
چه پیشنهادی برای انجام کار خیر دارین؟ (۳۲۶۵ بازدید توسط ۲۲۰۵ نفر) - (۴۳ نظر)
نیاز جنسی یا عاطفی، کدام برای مردان در اولویت است؟ (۲۴۱۶۲ بازدید توسط ۱۷۵۷۹ نفر) - (۸۶ نظر)
اطلاعیه های خانواده برتر (۱۴۱۰۲ بازدید توسط ۱۱۰۱۰ نفر) - (۶۴ نظر)
اول خودش ذهنم رو درگیر کرد بعد قلبم رو شکست (۴۳۶۰ بازدید توسط ۳۳۳۰ نفر) - (۳۵ نظر)
می‌خوام چادرم رو بردارم اما مادرم سر شکسته میشه (۳۴۰۶ بازدید توسط ۲۵۴۱ نفر) - (۴۸ نظر)
نظر شما درباره آرکتایپ هادس (۳۳۹۷ بازدید توسط ۲۰۰۹ نفر) - (۳۷ نظر)
نگاه واقع گرایانه به زندگی افراد دو قطبی (۲۷۴۴ بازدید توسط ۱۹۸۴ نفر) - (۳۴ نظر)
بهتره آدم علایق خودش رو دنبال کنه یا تابع مد جامعه باشه ؟ (۲۲۲۸ بازدید توسط ۱۶۶۶ نفر) - (۳۸ نظر)
می خوام در 25 سالگی کنکور بدم (۳۰۹۶۸ بازدید توسط ۲۳۰۹۵ نفر) - (۸۶ نظر)
دلم برای اون دختری که قراره زنم بشه می سوزه (۹۴۸۲ بازدید توسط ۷۲۹۰ نفر) - (۶۷ نظر)
چرا بعضی آقایون اینقدر به شکم شون اهمیت میدن؟ (۹۹۹۸ بازدید توسط ۶۵۹۳ نفر) - (۱۱۶ نظر)
چطوری دل یه دختر مغرور، محجبه و دست نیافتنی رو به دست بیارم ؟ (۳۰۶۷۹ بازدید توسط ۲۳۷۰۰ نفر) - (۵۹ نظر)
ترس از خیانت شوهر آینده (۲۷۲۳۶ بازدید توسط ۲۱۸۵۰ نفر) - (۱۳۴ نظر)
آقایون چقدر به زیبایی و خوش تیپی خودشون اهمیت میدن؟ (۱۰۱۳۸ بازدید توسط ۷۲۲۶ نفر) - (۷۵ نظر)
چه طوری اخلاق ها و عادت های بدتون رو اصلاح کردید ؟ (۳۸۶۷ بازدید توسط ۲۶۲۰ نفر) - (۳۲ نظر)
اصلا دوست ندارم سبزه باشم (۴۹۰۳۷ بازدید توسط ۳۴۶۷۴ نفر) - (۱۵۱ نظر)
ما دختران مجرد در آستانه ازدواج باید به چه چیزهایی دقت کنیم؟ (۹۶۸۵ بازدید توسط ۷۴۸۶ نفر) - (۲۱ نظر)
عکس - یه روزی قراره این جا بخوابیم ... (۴۵۱۹ بازدید توسط ۳۰۰۰ نفر) - (۳۵ نظر)
ما دختران قبل از ازدواج باید آشپزی بلد باشیم؟ (۹۲۷۹ بازدید توسط ۶۳۲۰ نفر) - (۷۶ نظر)

۱۸۹ مطلب در مهر ۱۳۹۵ ثبت شده است

با این روش نامزدم در آینده لوس و پر توقع نمیشه؟

سلام ٬ خسته نباشید.

دختر خانم ۲۱ ساله ای هستم که ۲ ساله عقد کردم. متاسفانه هنوز زمان جشن عروسیم فرا نرسیده. در این مدت زمان تمام سعی ام رو کردم تا نامزدم رو بشناسم.حالا چه از لحاظ اخلاق فردی٬اجتماعی٬جسمی و یا حتی جنسی.

و خیلی خوب فهمیدم که همسر عالی و ایده آلی دارم. ولی یه خصوصیت بدی که داره این هست که بدغذاست. یعنی هر جا که فامیل دعوتمون میکنن برای مهمونی و نامزدم اومده ٬آبروی منو برده. غذا که درست و کامل مثل بقیه نمیخوره هیچ ٬اگه از غذا بدش بیاد انقدر با قاشق غذاش رو این طرف و اون طرف میکنه ٬پخش میکنه که خود میزبان از خجالت آب میشه میره تو زمین. حالا حساب کنید من اون موقع چه حالی دارم از شرمندگی نمیتونم سرم رو بلند کنم.

همیشه دوست داشتم همسرم خوش خوراک باشه. ولی مثل اینکه خدا این آرزوم رو نادیده گرفت. اما خدا رو شکر در مقابل این ویژگی بد هزار تا خصوصیت خوب دیگه داره.

برای این عادتش تو مهمونی نمیتونم کاری بکنم ولی زمانی که با فامیل میریم بیرون برای تفریح. چون با عادت های غذاییش آشنا شدم. اگه بدونم غذایی که برداشتیم رو دوست نداره برای نامزدم غذایی رو که دوست داره درست میکنم و برمیدارم.

میخواستم بدونم با این روش نامزدم در آینده لوس و پر توقع نمیشه؟


↓ موضوعات مرتبط ↓ :
مسائل رفتاری دوران عقد (۴۷۲ مطلب مشابه)

  • ۰ موافق ۰ مخالف
  • پاسخ های کاربران (۱۷)
    • ۱۹۰۹ بازدید توسط ۱۵۸۲ نفر
    • پنجشنبه ۸ مهر ۹۵ - ۲۳:۰۶

    من الان یه دلشکسته کامل هستم

    سلام

    من الان یه دلشکسته کامل هستم که دارم مینویسم. برادر مومنی داشتم که انگار ما خوب نشناختیمش و ایمانش در حد نماز و روزه بوده! اصلا باور نمیکنم کسی که داره الان اینکار رو با ما میکنه برادرمه!

    سال قبل از مامان و خواهرم خواست که براش دختری انتخاب کنن تا ازدواج کنه.. دخترای خوب زیادی پیشنهاد شد ولی هر موردی به نوعی رد شد.. تا اینکه کسی رو پیدا کردیم که کاش هیچ وقت سراغش نمیرفتیم..

    قبل خواستگاری  پدر دختر فوت کرد.. هیچ کس از فامیل پدر و مادر این خانوم تو مراسم ختمش نبودن... خواهراش گویا قبلا باهاش قهر بودن.. مادرش هم عاقش کرده بوده... ولی ما اینها رو بعدا فهمیدیم.. همیشه به ما میگفتن:

    عمه هام خیلی بد هستن.. به ما بدی کردن! ولی گویا قضیه چیز دیگه ای بوده و این دختر و مادر هم بی تقصیر نبودن!! از وقتی عقد کردن تا به حال هزار جور حرف بی ربط به ما گفتن!

    به هزار کار نکرده متهم کردن! با ما قهر کردن! از برادرم خواستن با ما قطع رابطه کنه ! در حالیکه ما هیچ وقت جواب کارای زشت عروس رو ندادیم و از همین خیلی پشیمونم که چرا به موقع نزدیم تو دهنش! برادرم حرفای دختره رو قبول میکنه در حالیکه جلوی برادرم خودش رو مظلوم نشون میده و گریه و زاری میکنه و داداش هم دلش با اونه...

    خودش و مادرش خیلی به ما بدی کردن.. خیلیییییی..مامانم به خدا قسم هیچ وقت نگفت چرا اینطوری میکنید.. چند تا مثال بگم از کارای عجیبش: 

    یه روز که خونه عمه ام بودیم..برادرم رو هم دعوت کرده بودن که با تازه عروس نحسش بیاد مهمونی.. پسرخاله تازه نامزد کرده ما هم اونجا بود و میخواست بره با برادرم و داییم گوسفند بخره برای قربونی که نذر داشته.. یه کت و شلوار خوب پوشیده بود.. بعد که مردها من جمله برادرم رفتن برای اینکار، عمه من که شوخ طبع هست گفت: علی (پسر خاله ام) با کت و شلوار دامادی داره میره گوسفند بخره! با لحن خنده داری گفت و خندیدیم.

    بعد که مردها برگشتن عمه ام به خود پسرخاله ام گفت: پشت سرت غیبت کردم گفتم با لباس دامادی رفتی خرید گوسفند! اونهم خندید و گفت نه بابا کت شلوار دامادی ام نیست و یکم شوخی و خنده کردیم و تموم شد!!


    ↓ موضوعات مرتبط ↓ :
    درد دل های دختران و پسران (۲۰۹ مطلب مشابه)

  • ۰ موافق ۰ مخالف
  • پاسخ های کاربران (۵۳)
    • ۴۵۱۰ بازدید توسط ۳۴۸۴ نفر
    • چهارشنبه ۷ مهر ۹۵ - ۲۲:۲۰

    شوهرم با دانشجو هاش خیلی خوش برخورده و من نگرانم

    سلام به همه

    من اخیرا نامزد شدم، همسرم استادم بود و من دانشجوش. بعد از دو سال تونستیم با هم محرم بشیم. من چون خیلی دوسش دارم خیلی روش حساسم. اون البته بیشتر!

    حالا مشکل من:

    همسرم سن زیادی نداره و دانشجو هاشم اکثرا دختر هستن. همسرم خیلی خوش برخورده و رابطه ش با دانشجو هاش صمیمی هست. نمیدونم چه جوری بهش بگم که من با این رفتارش ناراحت میشم. میترسم شان خودم زیر سوال بره. تنها واکنشی که به این حساسیت من نشون داده اینه که جلو من اصلا اصلا با دانشجوهاش حرف نمیزنه و باهاشون جدی برخورد میکنه. چه جوری متوجه بشم که این صرفا تعامل بین استاد دانشجو هست یا ممکنه این وسط چیزی پیش بیاد.

    چون خودمم دانشجوش بودم میترسم باز فیلش یاد هندوستان کنه !!! هزار بار هم گفتم که اگه نمیخوای خوب تموم ش کن. خودش انگار دو دل و سر در گم هست!

    ممنون از پاسخگویی تون


    ↓ موضوعات مرتبط ↓ :
    مسائل رفتاری دوران عقد (۴۷۲ مطلب مشابه)

  • ۰ موافق ۲ مخالف
  • پاسخ های کاربران (۱۸)
    • ۲۹۳۱ بازدید توسط ۲۳۴۷ نفر
    • چهارشنبه ۷ مهر ۹۵ - ۲۲:۱۵

    نمیخوام در اوج جوونیش بهترین گزینه هاش رو از دست بده

    سلام
    روزگار به کام
    آرزوی بهترین ها واسه همه دارم
    قبل از بیان سوال! بدونید ..غرور بی معنیه..
    سه سال پیش دختر خاله ی کوچکم که متولد سال ۷۵ هست و ۷ سال کوچکتره به یه بهونه ای بهم ابراز علاقه کرد . من به چشم یک خواهر کوچکتر همیشه نگاهشون کردم. اما شاید باور نکنید ۳ ماه طول کشید تا قانع شد که هیچ چیزی در این عشق دو طرفه نیست. من خودم درد کشیده عشق یه طرفه هستم.
    میدونم اصلا جالب نیست. میدونم سخته. اما آخرین حرفش این شد که من هم دیگه ازدواج نمیکنم. اوایل فکر کردم یه حرف زد و نزد !!! اما الان متوجه شدم سه تا خواستگار خوب رو رد کرده. من انسان متکبر و خود خواهی نیستم اصلا . اما به عشق اعتقاد دارم .
    و همان طور که قبلا گفتم یک بار اول نوجوانی عاشق دختر همسایه مون شدم که چون پس از کلی مصیبت بهش رسیدم و تمام دوست داشتنم رو روی گود ریختم . منم از خودش دور کرد.. و کلی لطمه خوردم.. اون هم ۱۸ سالگی.. فکرش کنید از معدل ۱۸ ریاضی اومدم ۹ در مقطع سوم دبیرستان و پیش دانشگاهیم رو نتونستم بگیرم..
    بعدش در سن ۲۰ سالگی دل به دختری باختم که ابتدا دوستش داشتم بعد عاشقش شدم.. اما بخاطر شرایط کاری چند سال در شهر دورتر بودم نشد که نشد.. و در سن ۲۳ سالگی شدم یه جوان بی احساس ..
    با اینکه مورد های زیاد و مناسبی واسم بوده و هست. حال شما فک کنین که چقدر دختر خاله م رو درک میکنم اما هیچ احساسی بین من و بهترین و زیباترین دختر طایفه مون نیست که نیست.
    سوال؟
    به نظرتون درسته دوباره بهش بگم که هیچ حسی ندارم و بایستی پی زندگیش بره؟ با اینکه میدونه من آدم رکی نیستم. اما شاید هم یه طور نفرت هم ازم گرفته باشه ؟ نمیخوام در اوج جوونیش بهترین گزینه هاش از دست بده. طوری که خاله م اومده بود پیش مادرم گفته بود نمیدونم چشهو به ما هم هیچی نمیگه.
    خدایا میدونم هیچ عشقی بالاتر از عشق به خودت نیس..پس بهمون عشق قسم همه دوستان رو حفظ فرما ..
    التماس دعا..
    یاحق

    ↓ موضوعات مرتبط ↓ :
    مشورت در ازدواج آقایان (۱۶۹۶ مطلب مشابه)

  • ۲ موافق ۰ مخالف
  • پاسخ های کاربران (۱۲)
    • ۱۴۴۱ بازدید توسط ۱۱۸۰ نفر
    • چهارشنبه ۷ مهر ۹۵ - ۲۲:۱۰

    میخوام طلبمو از زندگی وصول کنم

    سلام

    زیر ٣٦ سال سن دارم ولی کوله بار سختیها و تجربه هام اندازه ی یه زن ٧٠ ساله ست که به بهای نچشیدن طعم نوجوونی و از دست دادن جوونیم به دست آوردم، ازدواجم به طور کاملاً سنتی به اجبار پدرم در سن ١٣ سالگی با حکم رشد پزشک قانونی با آقایی که به گفته پدرشون ٢٤ سالشون بود ولی بعد از عقد فهمیدم که بیست سال از من بزرگتره و هم سن پدرمه!!! بعد از ازدواجم وارد جهنمی شدم که حتی تصورش دردناکه برام،

    تفاوت  فرهنگی ، مالی، محل زندگی، و … واقعاً هیچ چیز مشترکی با خانواده همسرم نداشتم ، بیشتر ازدواجاشون به طلاق کشیده شده بود بچه بودم ،نذاشتن دیگه درس بخونم و اجازه از در بیرون رفتنو نداشتم ، به خاطر همه چیز اذیتم کردن ، بلد نبودم غذا بپزم و کارایی که اونا انتظار داشتن انجام بدم.

    ازم انتظار بچه داشتن و من هنوز حتی تخمدانام فعال نشده بودن، خیلی خیلی سخت گذشت تا اینکه سه سال بعد بچه دار شدم و همسرم هم با کمک پدرم و شغل جدید از لحاظ مالی وضعش خوب شده بود ، ازش خواستم حالا که بیشتر وقتا سرکاره ،اجازه بده درس بخونم ، اجازه داد ولی به شرطی که از خونه بیرون نرم، خودم توی خونه و وقتی همسرم نبود درس خوندم و فقط برای امتحانا میرفتم مدرسه تا دیپلمم رو گرفتم سعی میکردم روابطم رو با خانواده همسرم محدود کنم ولی نشد .

    واقعاً خیلی از مسائلو نمیتونم بگم رفتاراشون عادی نبود و انقدر تحقیر میشدم که حد نداشت . هر موقع اعتراض میکردم با همسرم دعوام میشد، فرزندم رو اذیت میکردن  ،جرأت اعتراض به هیچی رو نداشتم ،از خواهر شوهرام کتک میخوردم و هیچ وقت نه خانوادم نه شوهرم نبودن که حمایتم کنن در بارداری دومم ،یه روز صبح زود خانمی اومد در خونمون و گفت که همسر صیغه ای شوهرمه، البته گفت خانواده شوهرم از این موضوع اطلاع دارن  ولی این خانم سر یه موضوع که از شوهرم کتک خورده بود اینطوری تلافی کرده بود، بهم گفت فکر نمیکرده من انقدر زیبا و جوون باشم میگفت که یه تصور ذهنی دیگه از من داشته ،زندگی برام تیره و تار شده بود به خاطر شوک عصبی در حالی که باردار بودم ، تا ٦ ماه نمیتونستم راه برم، خودش اظهار پشیمانی کرد ولی خانوادش حمایتش کردن .

    خواهرش بهم پیام داد: این کار داداشم یادت بمونه که تا آخر عمرت نتونی سر تو بالا بگیری !!! مثل همیشه به خانوادم نگفتم ولی سعی کردم بعد از این موضوع برای خودم ارزش قائل بشم و کارایی که تا اون موقع اجازه نداشتم ، انجام دادم الان سالها از اون دوران سیاه میگذره و من با سختی تونستم محل زندگیمو عوض کنم ، تحصیلمو ادامه دادم و الان مشغول تدریسم، بچه هام بزرگ شدن و خدا رو شکر توی تحصیلشون خیلی موفق، به لطف خدا در کنار همه ی سختیام تونستم توی علوم قرآنی به درجات خوبی برسم و قرآن رو حفظ کنم ولی مشکل من همسرمه که داره به مرز شصت سالگی نزدیک میشه ولی رفتاراش دیگه منو کاملاً از زندگی مشترک بیزار کرده.

    اون نمیخواد قبول کنه وضعیت فرق کرده و من دیگه اون بچه ١٣ ساله نیستم که براش لگن بیارم و پاهاشو بشورم و مثل یه کلفت فقط بگم چشم، حالا دیگه بزرگ شدم ، از لحاظ وضعیت ظاهری و از لحاظ اجتماعی موقعیت خوبی دارم به لطف شکنجه هاشون آشپزیم فوق العاده عالیه ، و توی این سن کاملاً از هر لحاظ پخته شدم و خدا رو شکر توی کارام موفقم .

    احساس میکنم یه کم سنگینه براش و درک شرایط الان من براش سخته، تازگیا به کلاسام گیر میده ،بر عکس بچه ها به من پول نمیده، سر هر چیزی منو میزنه ، پارسال یه دفعه بعد از این مسئله انقدر بهم فشار اومده بود که تقریباً بیهوش شده بودم و سه روز بیمارستان بستری بودم و از همه بدتر که باعث شده ازش نفرت پیدا کنم اینه که موقع عصبانیت تف میکنه توی صورتم، بعدش ماه به ماه قهر میکنه و باهام حرف نمیزنه و از لحاظ جنسی هم خیلی وقته هیچ رابطه ای نداریم .

    برعکس درونم در ظاهر خیلی آرومم ولی دیگه نمیتونم همسرم رو تحمل کنم هیچ خاطره خوبی باهاش ندارم ، تمام اتفاقات خوب زندگیم رو برام تلخ کرد و نذاشت ازشون لذت ببرم هیچ وقت احساس نکردم که میتونم بهش تکیه کنم و هیچ وقت نفهمیدم عاشق شدن یعنی چی ، ولی برعکس خودش هیچ وقت حتی برای یک لحظه فکر خیانت رو نکردم و همیشه بهش احترام گذاشتم حتی موقع عصبانیت و میتونم به جرأت بگم هیچ حقی از ایشون گردن من نیست ولی ایشون …

    امروز بعد از ٢ ماه که کتکم زده بود و تف کرده توی صورتم و باهام قهره بهش زنگ زدم ولی برخلاف انتظارش بهش گفتم که ازش نفرت دارم و دلم میخواد گورشو گم کنه از زندگیم بره بیرون و اونم بدون هیچ حرفی فقط گوشیو قطع کرد .

    خواهش میکنم بهم کمک کنید:

    بچه ها حق رو کاملاً به من میدن و همیشه میگن که تحمل این زندگی اشتباهه حتی بارها به پدرشونم گفتن ولی  الان نگرانی من بچه هامن که اگه من از همسرم جدا شم ممکنه ازدواج و آینده شون تحت تأ ثیر قرار بگیره

    آیا به نظر شما توی شرایط الان من کدوم گزینه بهتره طلاق یا ادامه زندگی؟ البته حقوق خودم زیاد نیست و میشه گفت به لطف سیاست همسرم تقریباً پس اندازی ندارم . همسرم میگه فقط مرگ میتونه تو رو از من جدا کنه ولی سختیای گذشته دیگه رمقی برام نذاشته و واقعاً نمیدونم چکار کنم، واقعاً به همفکریتون نیاز دارم


    ↓ موضوعات مرتبط ↓ :
    مسائل طلاق (۸۸ مطلب مشابه)

  • ۱ موافق ۰ مخالف
  • پاسخ های کاربران (۴۷)
    • ۲۳۴۲ بازدید توسط ۱۸۸۲ نفر
    • چهارشنبه ۷ مهر ۹۵ - ۲۲:۰۵

    صبر بعضی وقتا هیچی رو درست نمیکنه

    سلام

    با سوالاتی که افراد تو این وبلاگ مینویسم فهمیدم هر کسی تو زندگیش یه دردی رنجی داره که گاهی باعث میشه از زندگی ببره ... ولی همه میگین صبر صبر صبر .. صبر بعضی وقتا هیچیو درست نمیکنه فقط ممکنه خرابترش کنه ...

    چرا همه میگین صبر داشته باش مطمئن باش گره کارت باز میشه ؟ من خواستم صبر کنم تا همه چیز بهتر بشه اما تو زندگیم هیچی بهتر نشد فقط بدتر شد کسی رو که دوسش داشتم و دوسم داشت چون صبر کردم از دستش دادم .

    صبر کردم که همه چی بدتر شد ... الان فقط به خاطر اون صبر با اینکه دوسش دارم و دوسم داره نمیتونم باهاش باشم ...صبر بعضی وقتا هیچیو درست نمیکنه ... صبر سرنوشت رو تغییر نمیده ...


    ↓ موضوعات مرتبط ↓ :
    مسائل اجتماعی روز جامعه (۶۳۴ مطلب مشابه)

  • ۰ موافق ۰ مخالف
  • پاسخ های کاربران (۱۶)
    • ۱۸۵۳ بازدید توسط ۱۳۹۹ نفر
    • چهارشنبه ۷ مهر ۹۵ - ۲۲:۰۰

    توضیح در مورد واژینیت

    سلام


    واژینیت:
    وجود هر یک از عوامل تغییر دهنده ی فلور نرمال در کنار رعایت نکردن بهداشت شخصی ،فرد را مستعد ابتلا به عفونت های گوناگون با عوارض متفاوت بسته به شدت میکروارگانیسم بیماری زا ،از خفیف تا پیشرفته خواهد کرد و با علایمی همچون التهاب و ادم ،خارش ،سوزش و بوی تند بروز پیدا خواهد کرد.

    التهاب موجود درمجرای ژنیتال که معمولاً با خارش و تحریک وُلو،ترشحات زیاد با بوی ناخوشاینداز واژینال ونیز سوزش ادرار همراه می باشد.

    واژینیت به دو گروه اصلی تقسیم بندی میشوند:

    واژینیت عفونی عبارتند از: 

    واژینوز باکتریال،

    واژینوز کاندیدیاز

    واژینوز تریکومونیاز

    واژینوز دسکلواماتیو

     

    واژینیت غیر عفونی :

    واژینیت آتروفیک

    واژینیت آلرژیک

     

    vaginitis bacterial (واژینت باکتریال):

    واژینت باکتریال


    ↓ موضوعات مرتبط ↓ :
    مطالب مرحومه آیدا (۴۴ مطلب مشابه)

  • ۴ موافق ۰ مخالف
  • پاسخ های کاربران (۱۹)
    • ۵۲۶۹ بازدید توسط ۳۲۶۵ نفر
    • سه شنبه ۶ مهر ۹۵ - ۲۲:۱۵

    در دوران قبل از عقد چطور ابراز علاقه کنم ؟

    سلام

    من دختر 22 ساله ای هستم که با اطلاع خانواده با یکی از همکلاسی هام به قصد ازدواج صحبت میکنیم. ولی شرایط طوریه که ما قبلا همیشه روابطمون سنگین و در قالب درس یا مسائل دانشگاه بوده.

    این آقا پسر از علاقه من به خودش کاملا مطلعه. یعنی دو سال منتظرش بودم تا برای خواستگاری اقدام کنه. چون هم سنیم طبیعتا مشکلات زیادی برای خواستگاری جلوی پا داشته.

    الآن که برای آشنایی بیشتر با هم در ارتباطیم ایشون خیلی وقت ها با جملات مختلف به من ابراز علاقه میکنه. ولی من نمیدونم چطور باید جواب بدم. برای همین هیچی نمیگم و ایشون چند وقتیه که از رفتار من ناراحتند و میگند تو به من بی علاقه ای .

    خوشحال میشم به من بگید توی این دوران من چطور باید علاقم رو نشون بدم؟ اصلا درسته که دختر به پسر بگه که دوستش داره؟ مگه نمیگند زن ناز و مرد نیازه ؟ من حتی فکر میکنم ندونم بعد از دوران ازدواج چطوری باید به همسرم بگم دوستش دارم چون بنظرم این وظیفه ی مرده.

    پیشاپیش از نظراتتون ممنونم.


    ↓ موضوعات مرتبط ↓ :
    خواستگاری دختر از پسر (۶۲ مطلب مشابه)

  • ۰ موافق ۰ مخالف
  • پاسخ های کاربران (۲۵)
    • ۵۰۵۹ بازدید توسط ۳۸۴۸ نفر
    • سه شنبه ۶ مهر ۹۵ - ۲۲:۱۰

    اگه کسی را دوست دارید این هنر اوست نه شما

    سلام

    قضیه اینه که شوهرم از من سرتره. من عاشقش هستم ولی میدونم اون عاشقم نیست. خب حق داره .

    جایی خوندم که اگه کسی را دوست دارین این هنر اوست نه شما.

    من همیشه فکر میکردم خیلی هنر کردم که عاشقشم ولی حالا میفهمم که نخیر... این هنر اونه چون واقعا دوست داشتنیه.

    و در واقع اونه که داره منو تحمل میکنه. دیدین بعضیا تو نگاه اول چقدر دوست داشتنی هستن یعنی ذاتا بامزه اند ولی من که همیشه فکر میکردم خیلی بامزه ام  و این شوهرمه که قدرمو نمیدونه  با یه اتفاق سرم به سنگ خورد و به جای اینکه از شوهرم متوقع باشم سعی کردم خودمو اصلاح کنم.

    وقتی فهمیدم شوهرم عاشق همکارش شده فهمیدم که نخیر این خبرا نیست. من ذاتا شخصیت بامزه ای نیستم و باید تلاش کنم تا محبوب باشم.

    فهمیدم که مردا از زنای شاد و پر انرژی خوششون میاد و خیلی چیزای دیگه . هنوزم فکر میکنم لیاقت شوهرم یکی مثل همکارشه البته بین خودمون بمونه خخخخ. نمیتونم فکرشو بکنم که شوهرمو از دست بدم.


    ↓ موضوعات مرتبط ↓ :
    مشورت در شوهرداری (۸۱۰ مطلب مشابه) مسائل زناشویی خانم ها (۵۴۹ مطلب مشابه)

  • ۱ موافق ۲ مخالف
  • پاسخ های کاربران (۳۸)
    • ۴۰۳۳ بازدید توسط ۲۸۱۹ نفر
    • سه شنبه ۶ مهر ۹۵ - ۲۲:۰۵

    ازدواج یک همنوازی است

    بنام عشق

    سلام

    مردم نمیتوانند تنها زندگی کنند، پس به همنشین و همدم نیاز دارند. اما تراژدی از اینجا آغاز میشود که وقتی انسان ها نمیتوانند تنها زندگی کنند و از تنها بودن خود لذت ببرند، چگونه میتوانند با دیگری زندگی کنند؟ وقتی دو نفر که هیچکدام قادر به تنها زندگی کردن نیستند و برای فرار از تنهایی با هم ازدواج میکنند، آنوقت رنجهایشان فقط دو برابر نمیشود، چند برابر میشود.

    پس بیاموز که بتوانی با خودت تنها باشی در تنهایی چنان خوش باشی که اگر دیگری وجود ندارد، خوشی تو مختل نشود و به دیگری وابسته نباشد. وقتی چنین دو نفری با یکدیگر ملاقات میکنند، کسانی که خوشی شان به دیگری وابسته نیست، آنوقت ازدواج حقیقی رخ میدهد. آنگاه آنان برده یکدیگر نیستند. ارباب یکدیگر نیز نیستند.

    اما زمانی که وابستگی و اسارت وجود داشته باشد، آنان از گوشه چشم یکدیگر را میپایند تا دیگری فرار نکند زن تحقیق میکند که آیا شوهرش جذب زن دیگری شده یا نه. شوهر نیز دائما نگران است که مبادا زنش به او خیانت کند. زمانی که چنین جاسوس بازی شایع شد، چگونه میتواند خوشی و عشق وجود داشته باشد؟

    عشق در فضای اعتمادی عظیم رشد میکند. اما شما با وابستگی ها و ترسهایتان بهم میچسبید و زنجیر یکدیگر میشوید.  قدری به عقل بیایید. عشق باید آزادی باشد، نه اسارت.

    ازدواج یک همنوازی  است نه یک تک نوازی. هماهنگی بین فلوت و سیتار است. مردی فلوت مینوازد، تک نوازی می کند

    شاید در تنهایی ات یک تک نواز باشی. شاید درست بنوازی و شاید نه. اگر خودت نوازنده و خودت شنونده باشی، این خوشی توست. ولی وقتی همراه با دیگری مینوازی، آن دیگری نوای سیتار را به صدا در می آورد. آنگاه باید بین این دو نوا هماهنگی ایجاد کنی. ازدواج یک همنوازی است. اگر هنر این همنوازی و هماهنگی را بیاموزی ازدواج میتواند زیبا باشد و عشق به آهستگی میتواند راهی برای نیایش گردد.

    منبع:  آشو

    با حذف و تغییر

    «آنتونیا»


    ↓ موضوعات مرتبط ↓ :
    مسائل متفرقه (۷۵۸ مطلب مشابه)

  • ۳ موافق ۰ مخالف
  • پاسخ های کاربران (۱۴)
    • ۱۴۱۸ بازدید توسط ۱۱۱۸ نفر
    • سه شنبه ۶ مهر ۹۵ - ۲۲:۰۰

    کسی رو ندارم باهاش یکم درد و دل کنم

    سلام.
    راستش نمیدونم باید از کجا شروع کنم. احساس میکنم بدبختی داره روی سرم تلنبار میشه. 18 سالمه . همه چی از عید امسال بهم ریخت (یعنی بد بود بدتر شد) واسه کنکور کتابخونه میرفتم و هر دقیقه سرم تو کتاب بود و از ساعت 7 تا 12 شب یکسره میخوندم ( اینقدری که دوستام میگفتن تو اگر چیزی نشی عدالت خدا میره زیر سوال) نمیدونم مشکلم چی بود که امتحانات پایان ترم رو به طرز افتضاحی رد کردم.

    گفتم من که اینهمه میخونم پس یه جای کارم ایراد داره نشستم تو خونه ولی خیلی کمتر میخوندم. جواب کنکور که اومد چون تجربی هستم با اون رتبه هیچی درست و حسابی قبول نمیشدم. انتخاب رشته که کردم جوابا اومد حسابداری غیرانتفایی که امروز رفتیم برای ثبت نام مثل اینکه سازمان اشتباه کرده بود برای من سهمیه ایثارگر زد. گفتن شمارو ثبت نام کردیم ولی باید ضرر مالی بدید و اصلا شاید لغو بشه ( اشتباه بقیه رو من باید پس بدم ) با سهیمه تا اینجا اومدید!

    از یه طرف هم اعتماد به نفسم رو کاملا از دست دادم با خودم میگم دیگه قراره چی پیش بیاد. فقط همینا نیست.

    سال سوم هم برادرم سرطان گرفت که بازم نتونستم خوب درس بخونم. هیچ موقع خانوادم خونه نبودن و سعی میکردم بهش فکر نکنم. خودمم مریضم باید دو ماه یه بار یه آمپول بزنم و قرص بخورم که دکترم خیلی بد بود و اونم یه بلایی سرم آورد که اصلا از دکترا زده شدم .

    پدرم آدم مهربونیه اما فقط انرژی منفیه و اینقدر در مورد یه چیز حرف میزنه و صد بار میگه که اعصابم خورد میشه و نمیفهمم اون لحظه چی میگم.زیر بار مسئولیت هم نمیره ( منطقی هم نیست و گفته هام حتما باید حتما بهش ثابت بشه)

    مادرمم از بچگی بین من و برادرم فرق میذاشت فقط خدا نکنه بخوابه تمام عالم و آدم باید ساکت باشن تا بیدار نشه. از بچگی بهم میگفتن تو عرضه ی کاری رو نداری. خوشگل نیستی چرا اینطوری هستی چرا اونطوری هستی و ... ( البته مامانم آدم خیلی خوبیه ولی خیلی فشار روشه و خودش به تنهایی داره یه زندگی رو میچرخونه)

    برای همین حتی همون اعتراضی هم که میکنم بعدش پشیمون میشم.خسته شدم همش بعد خوب زندگی رو دیدم

    با خودم میگم مگه بدتر از این هم هست که بلا نازل بشه؟؟؟ ناشکری نمیکنم اما اگر قرار بود اینطور بشه که اینقدر دست و پا چلفتی و سربار باشم ای کاش اصلا از اول وجود نداشتم .

    همیشه تو خونه ی ما دعواست و مدام حرف میشنوم. مامانم به بابام میگه بچه ها هم عین خودتن. حتی نذاشت واسه سال بعد بمونم میگفت تو نمیتونی. هنوزم دیر نشده ولی انگیزمو ازم گرفت .

    نمیدونم کم آوردم خودمو با هر کاری مشغول میکنم و سعی میکنم شاد باشم ولی یه چیز دیگه اتفاق می افته. تا میام ازنو شروع کنم هنوز کاری نکرده یه چیز دیگه پیش میاد.

    خیلی از شروع میترسم. ایندفعه فکر میکنم اگر کاری هم کنم یا دانشگاه میگه شما لغو هستید ( پولم که پس نمیده ) یا اصلا نیست و نابود میشم.

    کسی هم ندارم باهاش یکم درد و دل کنم. به دوستام میگم سوء استفاده میکنن. به مامانم میگم تیکه میشنوم. بابامم نمیشه اصلا باهاش حرف زد حرف خودشه .

    واقعا بریدم. بسه دیگه از هر چی فقط خوبیاشو دیدم. فقط میگم خدایا یه چیزی هم بزار بمونه واسه دلخوشیم. کم کم داری همه چیزمو ازم میگیری.


    ↓ موضوعات مرتبط ↓ :
    درد دل های دختران و پسران (۲۰۹ مطلب مشابه)

  • ۱ موافق ۰ مخالف
  • پاسخ های کاربران (۲۳)
    • ۲۰۶۵ بازدید توسط ۱۵۸۵ نفر
    • دوشنبه ۵ مهر ۹۵ - ۲۲:۲۵

    موضوع طلاق عاطفی والدینم رو به خواستگارم بگم ؟

    سلام دوستان

    یکی از همکلاسیام از من خاستگاری کرده.

    پسر خیلی خوبیه و از لحاظ شخصیتی و سطح طبقاتی و فرهنگی خیلی با هم تشابه داریم و خیلی هم دوستم داره.

    فقط یک مسئله ای  که وجود داره  اینه ک پدر و مادر من سال هاست از هم طلاق عاطفی گرفتند ، برای همین زندگی شون رو از هم جدا کردن و پدرم جدا از ما زندگی میکنه. و فقط هفته ای یک بار میاد و به ما سر میزنه و سال هاست که با مامانم حرف نزدن. اونا از همدیگه متنفرن...  و البته ما همیشه سعی کردیم زندگیمون رو خیلی طبیعی به دیگران نشون بدیم.

    و من هنوز این موضوع رو به خواستگارم نگفتم. واقعا نمیدونم بهش بگم یا نه. چند تا از دوستام میگن اونا که از هم طلاق نگرفتن پس فعلا نیازی نیس بگی  بذار وقتی ازدواج کردین خودش کم کم متوجه بشه. چون اگه از الان بهش بگی ممکنه شرایط زندگیتون رو خیلی وخیم تر از این چیزی که واقعا هست تصور کنه.

    ضمن اینکه نه تنها خواستگارم بلکه همیشه همه همکلاسیا و دوستام یک فکر آرمانی در مورد زندگی من داشتن و فکر میکنن من در یک خونواده خیلی مرفه و کامل و بدون نقص بزرگ شدم که هیچ وقت هیچ کمبودی تو زندگیش نداشته و نمیدونم اصلا مشکلات زندگی چی هست!!!! و ترسم از اینه اگه الان اینو بهش بگم به کل تصویری که از من داره فرو بریزه .

    نمیدونم چیکار کنم.

    لطفا کمکم کنید.


    ↓ موضوعات مرتبط ↓ :
    مشورت در ازدواج خانم ها (۲۳۰۴ مطلب مشابه)

  • ۰ موافق ۰ مخالف
  • پاسخ های کاربران (۳۰)
    • ۱۵۶۷ بازدید توسط ۱۲۹۵ نفر
    • دوشنبه ۵ مهر ۹۵ - ۲۲:۲۰

    چطور در خونه ی پدر شوهرم استقلال زندگیم رو حفظ کنم ؟

    سلام

    دختر 26 ساله ای هستم که 7 ماهه عقد کردم با آقایی که از دنیا بیشتر دوسش دارم و می پرستمش. خونواده همسرم هم بد نیستن و مهربونن.

    قضیه از این قراره که ما قراره بریم طبقه بالای خونه ی پدرشوهرم زندگی کنیم و من از اول این شرط رو بخاطر همسرم پذیرفتم. موقعی که من وارد این خانواده شدم متوجه شدم وابستگی خیلی خیلی زیادی به همسرم دارن بعبارتی یه جورایی پدر این خونه است چون پدرش درآمد زیادی نداره (فقط هشتصد تومن!) شوهر من دو جا کار میکنه و می تونم بگم خرج خونشونو به دوش می کشه. از اون طرف از من هم انتظار دارن دقیقا عین دختر خودشون باشم حتی بیشتر از دخترشون ازم انتظار دارن!

    آخر این هفته عروسیمه و من در کنار تمام دغدغه هایی که دارم این دغدغه هم دارم که چجوری استقلالمو حفظ کنم. من دلم میخواد تو خونه خودم آشپزی کنم بخورم بخوابم و خانوم خونه خودم باشم اما از یه طرف این سرپرستی همسرم برای خونوادش و از طرف دیگه وابستگی زیاد اونا بهم دیگه اذیتم می کنه.

    همش می ترسم بعد عروسی هی بگن بیا اینجا غذا بخور هی بخوان منو از اون بدتر همسرمو بکشونن پیش خودشون!! این افکار خیلی اذیتم می کنه و از طرفی همش می ترسم با توجه به اینکه شوهرم گفته بعد عروسی دیگه سرکار نرم از پس مخارج خونه پدرش و خونه خودمون برنیاد و مجبورشیم خرجمونو یکی کنیم... لطفا راهنماییم کنین چیکار کنم انقدر افکار بد اذیتم نکنه.


    ↓ موضوعات مرتبط ↓ :
    مسائل زنان (۱۸۴ مطلب مشابه)

  • ۰ موافق ۰ مخالف
  • پاسخ های کاربران (۱۶)
    • ۱۹۳۲ بازدید توسط ۱۳۶۸ نفر
    • دوشنبه ۵ مهر ۹۵ - ۲۲:۱۵

    تاثیر مهمانی زنانه برای زنان

    این مطلب را در دانشگاه استنفورد تدریس می کنند

    " در یک کلاس بعد از ظهر در دانشگاه استنفورد، آخرین سخنرانی در مورد ارتباط ذهن و بدن بود- بررسی ارتباط بین استرس و بیماریها . سخنران جلسه ( رئیس دانشکده روانپزشکی در استنفورد ) در حین صحبت هایش به این موضوع پرداخت که:

    یکی از بهترین کارهایی که یک مرد می تواند برای سلامتی اش انجام دهد، ازدواج کردن با یک زن است! در حالی که یکی از بهترین کارهایی که یک زن می تواند در این راه انجام دهد، تقویت روابطش با دوستان هم جنس اش است.

    زنان به طرز متفاوتی با یکدیگر ارتباط برقرار می کنند و یک سیستم حمایتی فراهم می آورند که استرس و دشواری های زندگی را با یکدیگر تقسیم کرده و از شدت آن می کاهند. این کیفیت که به «وقت گذرانی با دوستان مؤنث» تعبیر می شود، در بدن به تولید سروتونین بیشتر کمک می کند؛ نوعی انتقال دهنده عصبی که با افسردگی مقابله می کند و در بدن احساس سرزندگی و نشاط به وجود می آورد.

    زنان احساسات شان را با یکدیگر در میان می گذارند، در حالی که مردان اغلب، روابطشان را بر مبنای کار و فعالیتشان شکل می دهند. آنها به ندرت با رفقایشان در مورد اینکه راجع به یک مسئله مشخص چه احساسی دارند و یا زندگی خصوصی شان چطور پیش می رود، حرف می زنند.

    بله، آنها اغلب در مورد کار، ماشین، ماهیگیری، شکار، گلف (و فوتبال!) حرف می زنند، ولی در مورد احساساتشان؟ بعید است!

    با زنان اما همیشه چنین کاری میسر است. ما از اعماق روحمان با خواهرانمان و مادرانمان، سهیم می شویم و ظاهرا این کار برای سلامتی ما خیلی مفید است. وقت گذراندن با یک دوست، درست به اندازه پیاده روی و بدنسازی برای سلامت عمومی بدن اهمیت دارد.

    یک تفکر رایج این است که وقتی ورزش می کنیم داریم فعالیت مفیدی برای سلامتی جسممان انجام می دهیم، اما زمانی را که با دوستانمان صرف می کنیم، وقت تلف کردن به حساب می آوریم و فکر میکنیم که باید آن را به کار مفیدتری اختصاص دهیم؛ این درست نیست. در واقع، نداشتن یا از دست دادن روابط صمیمانه با انسان های دیگر، به اندازه سیگار کشیدن و دخانیات، برای سلامتی بدن خطرناک است!

    بنابراین هر زمان که شما با یک دوست مؤنث، در مورد چیزهای بی اهمیت و روزمره زندگی حرف می زنید، بر پشت خود دست نوازشی بکشید و به خودتان تبریک بگویید که کار مفیدی در راستای سلامت جسم و روحتان انجام می دهید! ما به راستی بسیار بسیار خوش شانسیم. یکدیگر را دوست بداریم . "

    در دین ما زن سکینه معرفی شده

    پس

    ما خییییلی خوبیم😊

    *نگار*


    ↓ موضوعات مرتبط ↓ :
    مسائل زنان (۱۸۴ مطلب مشابه)

  • ۳ موافق ۰ مخالف
  • پاسخ های کاربران (۱۷)
    • ۲۹۱۵ بازدید توسط ۲۱۲۴ نفر
    • دوشنبه ۵ مهر ۹۵ - ۲۲:۱۰

    بعد از چند سال ترک تحصیل، الان دوباره میخوام ادامه تحصیل بدم

    سلام

    من دخترم چند سالی هست که ترک تحصیل کردم. الآن دوباره می خوام ادامه تحصیل بدم. رشته ام ریاضی و فیزیک بود. اول چند تا از دروس سوم رو باید امتحان بدم و بعد میرم چهارم دبیرستان. حالا از شما سوال دارم؛ 

    از اون جایی که من تا سوم رو خوندم فقط امتحانات موندن که اون ها رو بدم، آیا اگه بخوام می تونم تغییر رشته بدم؟! اگه تغییر رشته بدم یعنی باید از اول برم دوم دبیرستان از اول بخونم؟! یا باید امتحانای سومم و حتماً بدم تا بتونم رشته م رو عوض کنم؟!

    ولی من خودم اصلاً دوست ندارم رشته م رو عوض کنم و به ریاضی علاقه دارم. ولی مسئله اینه که الآن هر چی جبر و فیزیک و حسابانه، فراموش کردم، انگار نه انگار روزی این درسارو خوندم، حتی یک دونه از مسائلشو یادم نیست. با این حساب چطوری غیر حضوری بخونم شون؟! بزرگسالان حضوری می تونم برم؟ ولی حضوری پول زیاد می خوام. می خوام غیر حضوری بخونم ولی تو رو خدا بگید چه جوری؟ 


    ↓ موضوعات مرتبط ↓ :
    ادامه تحصیل (۴۸۰ مطلب مشابه)

  • ۰ موافق ۰ مخالف
  • پاسخ های کاربران (۲۳)
    • ۹۳۹۳ بازدید توسط ۶۹۱۳ نفر
    • دوشنبه ۵ مهر ۹۵ - ۲۲:۰۵

    برو بالا