این حدیث اقتضائات بندگی است . اگر کسی می خواهد در عمل مومن باشد و با دستورات خدا و ائمه زندگی کرد دین در قلب او تثبت می شود و این فرد در مواقف مشکل ندارد و موقف عقاید را براحتی می گذراند .
امام صادق فرمود : بندگی سه رکن دارد :
اول اینکه سرمایه ها را از خدا بدان و تو آنرا کسب نکرده ای و براحتی در راه خدا خرج کن
دوم اینکه مدیریت را به خدا بسپار و درگیر قضا نشو . تو بندگی بکن و نتیجه را به خدا بسپار زیرا خدا از تو به تو دلسوز تر و آگاه تر است
رکن سوم بندگی این است که مشغولیت بنده این است که آیا دائم امر خدا را انجام بدهید یا ندهید .
خدایی که دائم رب است آیا من دائم بنده هستم ؟ شخصی که می خواهد بنده باشد و ایمانش در قلبش تثبیت بشود ، دائم مراقب دستورات دینی است و از دیگران هم خجالت نمی کشند.
اگر شما به روی کسی که دارد غیبت می کند بخندی خدا ناراحت می شود ولی اگر به مردم نخندی ، بنده ی خدا ناراحت می شود.
نتیجه ی رکن سوم این است که چنین شخصی دنبال این نیست که دل دیگران را به خودش جلب کند یا فخرفروشی کند زیرا دستورات الهی برای او مهم است . چنین کسی عبد می شود و نمونه ی اعلی عبویت می شود .
وقتی از پیامبر می پرسیدند که تو که هستی ؟ می فرماید : بنده ام ، پسر بنده ات . یعنی خدا همه کاره است و ما فقط بنده هستیم .
درویشی به یکی از شاه های قاجار احترام نکرد و شاه ناراحت شد ، درویش گفت که مگر تو که هستی ؟ شاه گفت : من شاه هستم . درویش گفت : بعد چه می شوی ؟ شاه گفت : هیچی . درویش گفت که من از الان هیچی هستم ، تو می خواهی بعدا هیچی بشوی .
مرحوم شیخ مرتضی انصاری مادری داشت که بسیار متدین بود . ایشان برای دیدن پسرش از شوشتر به نجف رفته بود. زن های نجف به او خیلی احترام کردند . او از پسرش که چرا خانم ها دست من را می بوسند و احترام می کنند ؟ شیخ گفت : زیرا شما نماز شب می خوانی . مادر گفت : خیلی ها نماز شب می خوانند . شیخ گفت : زیرا شما زیاد به زیارت می روید . باز مادرش این را قبول نکرد . شیخ گفت : آنها بخاطر من به شما احترام می گذارند . مادر به او گفت : مرتضی ، مگر تو کی هستی ؟ اگر انسان باور بکند که همه کاره خداست ، می فهمد که شان انسان بندگی است . ما باید نوع نگاه مان را اصلاح بکنیم.
↓ موضوعات مرتبط ↓ :
مباحث یاد مرگ (۷۹ مطلب مشابه)