بعد از عالم برزخ ، وارد مرحله ی بسیار هولناک و بسیار عظیمی می شویم که عالم قیامت است .
صحنه های عجیبی در قیامت اتفاق می افتد که شاید تصور برخی از صحنه های آن برای ما مشکل باشد .
زمانی که قرآن می خواهد قیامت را توصیف کند می فرماید: قیامت سنگین است . بار گرانی بر آسمانیان و بر اهل زمین است . قیامت به ناگهان فرا می رسد .
در روایتی داریم که حضرت عیسی (ع) از جبرائیل پرسیدند که قیامت چه زمانی فرا می رسد؟ حضرت جبرائیل وقتی اسم قیامت را شنیدند به خود لرزیدند . سپس گفتند که از کسی چیزی پرسیدی که در این مسئله داناتر از شما نیست . فقط همینقدر به شما بگویم که بر آسمان ها و زمین سنگین است و ناگهان فرا می رسد .
علامه مجلسی در جلد شانزده بحار الانوار نقل کرده که امام باقر (ع) فرمودند : روزی پیامبر اکرم (ص) و جبرائیل نشسته بودند . یک مرتبه جبرائیل به عالم بالا توجهی کرد . و رنگ او تغییر کرد . در روایت است که پیامبر فرمودند جبرائیل از ترس زرد شد . به همان نقطه ای که او نگاه کرد ، من هم نگاه کردم . دیدم فرشته ی بسیار عظیمی که مغرب و مشرق عالم را پر کرده بود ، به طرف پایین آمده و به من نزدیک شد. گفت: یا محمد (ص) خدای متعال فرموده که من تو را بین دو چیز مخیر کنم . اینکه پادشاه یا سلطانی باشی یا عبد و بنده باشی .
پیامبر می فرماید من به جبرائیل نگاه کردم دیدم که حال او به حالت عادی بازگشت . بعد به من گفت که یا رسول الله (ص) انتخاب کن که عبد باشی . پیامبر اکرم (ص) فرمود که من می خواهم عبد و بنده ای از بندگان خدا باشم . آن فرشته بازگشت .
پیامبراکرم (ص) از جبرائیل سوال کردند : چرا حال تو تغییر کرد ؟ از ترس و نگرانی تو من به قدری هراسناک شدم که تا بحال اینقدر نگران نشده بودم .
جبرائیل گفت : یا رسول الله این ملک را می شناسید ؟ این ملک اسرافیل بود . ( در بین ملائک مقرب الهی که چهار ملک هستند . طبق روایات اسرافیل از همه مقرب تر است ) .
جبرائیل گفت : از زمان خلق آسمان ها و زمین تا به امروز این ملک به عالم پایین نیامده بود . الان که اینجا آمد من فکر کردم که برای امر قیامت آمده است . به همین خاطر ترسیدم . بعد از آن متوجه شدم که مأموریتی دارد . آمده است که شما را بین این دو امر مخیر کند .
برخی از افرادی که این موضوع را می فهمیدند ، خیلی می ترسیدند . موی برخی از مردگانی که حضرت عیسی (ع) زنده می کرد از ترس سفید شده بود . زمانی که حضرت عیسی (ع) پسر حضرت نوح را زنده کرد، همه دیدند که موی او سفید است .
حضرت عیسی سوال کردند که شما در همین سن پیری از دنیا رفتید؟ گفت من جوان بودم . اما الان چون به اذن خدا شما من را زنده کردید گمان کردم که بخاطر قیامت بلند شده ام . به همین خاطر از ترس موهای سر من سفید شد.
↓ موضوعات مرتبط ↓ :
مباحث یاد مرگ (۷۹ مطلب مشابه)