سلام و عرض ادب خدمت همه
پسری هستم دانشجو ، 22 تا 25 سال ... شاید حرف هایی که میخوام بزنم براتون ناراحت کننده باشه به خاطر همین ازتون معذرت میخوام ولی این حرفا واقعیت های زندگیه منه و شاید یه جور درد دل باشه و خواستار راهنمایی از شما بزرگواران .
بنده فرزند آخر خانواده ام ..ما 4 تا فرزند بودیم. یک خواهر بزرگتر ، یک برادر و من و خواهر دیگه م که دو قلو بودیم. خواهر بزرگترم که ازدواج کرد و رفت ولی برادر و خواهرم ، مریضی مادرزادی داشتند. معلولیت ذهنی 95 درصد .
مریضی شون به مرور زمان پیشرفت میکنه یعنی تا 7 سالگی سالم هستند و معلوم نیست مشکلی دارن ولی از 7 سالگی به بعد کم کم علائم خودش رو نشون میده. اول نابینا میشن بعد نمیتونن حرف بزنن بعدش از دست و پا میفتن و کم کم فلج ذهنی و جسمی و در سن 20 سالگی فوت میکنن.
↓ موضوعات مرتبط ↓ :
مسائل پسران جوان (۱۵۳۹ مطلب مشابه) درد دل های دختران و پسران (۲۰۹ مطلب مشابه)