خانواده برتر

سلام

خواهشا یه کم حقایق رو برای من روشن کنید ممنون.

من زیاد تو این سایت دیدم که مثلا طرف همسرش بارداره می خواد بره دختر بازی چون تحمل نداره، پسر قبلا دوست دختر داشته حالا برای ازدواجش نمی خواد اون ها رو ول کنه، حقیقتش اینها همه به نیاز جنسی بر میگردن.

چون اگر فرد نیاز عاطفی داشته باشه احتمالا به همون دختر بسنده کنه و بعد ها باهاش ازدواج کنه چون سریع وابستش میشه و تنوع طلبی نداره، من خودم نیاز جنسیم خیلی بالاست (بالای ۸۵ درصد)، امّا احساس می کنم حتما باید مرد زندگیم عاطفی باشه!، از طرفی پدر و مادر من هر دو عاطفی و من و برادرم هر دو مملو از نیاز جنسی هستیم!، از طرف دیگه یک دختر هستم و نیاز عاطفیم هم زیاده!

همه ش به خودم میگم مثلا اگه اون نتونه تحمل کنه بر فرض دوران بارداری من رو و به من خیانت بکنه و نیاز جنسی و عاطفیم از هر دو ضربه می بینم. همه ش احساس می کنم اگر پدر بچه م عاطفی باشه مهربون تره و راحت میشه نیاز عاطفیش رو برطرف کرد، ولی اگر جنسی باشه ممکنه نتونه تحمل کنه! و در همه حال احساس خیانت ازش دریافت کنم!

سلام به همگی

امیدوارم حال تک تون خوب که نه، عالی باشه و نماز و روزه هاتون قبول خدای مهربون

اگه از بچه‌های پیگیر این وبلاگ باشید حتماً فهمیدین که زیبایی و تناسب اندام برای دخترها چقدر مهمه و بیشترشون دوست دارن که برای همسرشون همیشه و در همه حال جذابیت داشته باشن و روی تک اعضای بدن شون حساسن؛ 

حالا سوال من از آقایون هستش و می خوام زحمت بکشن و جواب بدن که اون ها چقدر به زیبایی و خوش تیپی خودشون اهمیت میدن؟ برای این کار چقدر زحمت میکشن و چقدر هزینه می کنن؟ از مدل مو و تمیزی صورت و بدن گرفته تا جراحی بینی و ورزش کردن و باشگاه رفتن برای پرورش اندام؟ شما تا کجا پیش میرید؟ 

به تیپ و لباس تون چقدر اهمیت میدین؟ اینکه ظاهرتون برای خانم تون یا خانم آینده تون دلنشین و مورد پسند باشه چقدر اهمیت داره؟ 

پیشاپیش ممنونم از جواب هاتون

مرتبط:

لیاقت شوهر نازیبایم را ندارم

راز ازدواج پسرانی با ظاهر معمولی با دختران خیلی زیبا

عموم مردم دلش را ندارند تا فردی واقعا زشت را دوست بدارند

پسر خوشگل یعنی چی ؟

چطوری تونستید درد زشت بودن خودتون رو فراموش کنید؟

سلام خدمت کاربران

چه طوری اخلاق ها و عادت های بدتون رو اصلاح کردید ، مثلا کدوم اخلاق ها ورفتارهای ناپسندتون که خیلی رو مخ بود. این طوری بگم راحت تر یادتون بیاد. اصلاح کردین. 

یعنی قبلا اون رفتار و عادت های بد مثل عصبانیت و غیبت و دروغ دل شکستن بوده به هم زنی و هر چی که تو ابن حیطه هست با چه شیوه ای و راه حلی اصلاح کردید.

سلام

من سبزه ام، در بیشتر سایت ها نوشته فقط سبزه، مو مشکى، چشم تیله اى، ابرو مشکى کلا مشکى !

منم دقیقا همین خصوصیات رو دارم، دقیقا همینه ولى اصلا از قیافه م خوشم نمیاد (مخصوصا پوستم)، این موضوع خیلى منو رنج میده، بعضى مواقع به فکر خودکشى ام مى افتم . تو این دو ساله خیلى افسرده شدم، از هر کى میپرسم میگه تو خیلى خوشگلى و ... ، منم دوست داشتم سبزه بودم، این حرف ها رو می زنن، ولى من اصلا دوست ندارم کمکم کنین 

ممنون

من یک دختر مجرد هستم که از ازدواج کردن می‌ترسم..... چون تو زندگی اطرافیان دیدم و چشمم ترسیده

 متاهلان عزیز خصوصاً خانم ها میشه از تجربیات تون از زندگی متاهلی بکین؟ 

مثلاً چه چیزهایی لازمه در مجردی یاد گرفته باشین که در دوران متاهلی مشکلی پیش نیاد؟ 

اثر فرهنگ و خانواده همسر و خانواده خودتون چقدر اثرگذاشته تو رابطه شما و شوهرتون؟ 

آیا موردی هست که همسر از یک استان و فرهنگ دیگه باشه ولی مشکلی حاصی نداشته باشین؟ 

سیاست رفتاری و سازگاری تون در دوران مجردی با دوستان هم جنس تون و زندگی در مکان‌ها عمومی مثل خوابگاه یا هم خونه بودن و... چقدر کمک کرده بهتون؟، چقدر طول کشید تا تونستید قلق همسرتون رو پیدا کنین و به قول معروف نیازهاش رو بشناسین؟ 

اثرگذاری اخلاق و روحیات همسرتون رو رابطه بیشتر بوده یا مال خودتون؟ (یعنی بار رابطه و هندل کردنش و رفع روجوع ها بیشتر رو دوش کی بوده؟)، ما دختران مجرد در آستانه ازدواج باید به چه چیزهایی دقت کنیم؟ چه کارها و مهارت هایی رو از قبل آماده داشته باشیم؟ 

سلام دوستان

ن هم یه خواستگار دارم که ۷ ساله پاکه، ایشون اعتیاد به الکل و شیشه داشتن و ما ۶ ماهه تو رابطه آشنایی قبل از ازدواج هستیم. ایشون اعتیادشون به الکل رو همون ابتدا در میان گذاشتن ولی اعتیاد به مواد مخدر رو تو همین ماه ششم به زور و اجبار من بیان کرد.

متاسفانه ایشون ماه چهارم آشنایی و بعد از یه بحث بین مون بعد از ۷ سال پاکی هم شیشه و هم الکل مصرف می کنه و باز هم مصرف الکل رو بهم همون موقع گفت و مصرف مواد مخدر رو پنهون کرد.

سلام 
من دختری هستم ۱۹ ساله، که پوشش معمولی دارم یعنی فقط موهام کمی به صورت کجکی بیرونه ولی دختر لوس و جلف و سبک و بی بند و باری نیستم.
مشکلم اینه که در پوششم در دوگانگی هستم گاهی همون طور که در ابتدا گفتم هستم و گاهی رو سریم رو محجبه سر می‌کنم مثل زنان لبنانی. با اینکه پوششم ساده است ولی چه در حالت اول و چه در حالت دوم زیبا میشم و توجه دیگران به سمتم جلب می شه حتی در حالت دوم بیشتر انگار که در حالت دوم چهره م زیبا تر می شه. 

سلام

دختر متدین و بسازی هستم. حاضرم با پسری با وضع مالی ضعیف اما خوش اخلاق و متدین زندگی کنم.  حالا من چه کار کنم سر کار به عنوان یه مورد مناسب برای ازدواج بهم نگاه بشه؟

شما آقایون بگید چطور می شه که بدون دوستی حاضر میشید با یه دختر ازدواج کنید؟ چه خصوصیاتی باید داشته باشه؟ چه ویژگی‌هایی اگه داشته باشه تصمیم می‌گیرید اون رو برای ازدواج انتخاب کنید؟

سلام به همگی

می‌خواستم راجع به این صحبت کنم که شیوه‌ی انتقال یا القا عواطف یک هنره، حتی اگه داخل دایره عرف باشه؛ یکی بود از ایشون خوشم می اومد حتی به ایشون ابراز هم کردم بیش از یک بار هم بود، کلهم بی خیالش شدم رفتم رو حالت دایورت، یک دفعه از ماه‌های بعدش دختره عین دیوونه ها داشت نگام می‌کرد و تا یک حدی هم تلاش می‌کرد.

هر جا من حضور پیدا کردم اون هم بیشتر حضور پیدا می کرد در حالی که قبلا خلافش بود، حالا برام مهم نیست چون از طرفش تحقیر شدم قبلاً و یک جور دیگه بود طرف، این به این معنی نیست دختران ناز کردن رو با تحقیر و بی ارزش جلوه دادن طرف اشتباه بگیرن،‌ فقط از عزت نفس پائین بر میاد.

سلام خدمت دوستان عزیز
شاید سوال و دغدغه‌ای که دارم براتون عجیب باشه.
راستش من همیشه فکر می‌کنم تا وقتی که هنرهای رزمی دفاع شخصی یاد نگیرم و هیکلم گولاخ نباشه نمی تونم ازدواج کنم
چون فکر می‌کنم اگه موارد بالا رو نداشته باشم نمی تونم از همسرم دفاع کنم.

سلام
احساسات از نوع دوست داشتن و عشق ورزیدن از دیدِ جهان شما چطوره؟، به نظرتون تنها زبانی که ما برای ارتباط استفاده می‌کنیم با استفاده از کلماته؟ 
بین انسانها انواعی نحوه ارتباط برقرار کردن وجود داره،‌زبان بدن،‌ حرکات چشم، احساسات جاری شده و مفهومات و لحن صدا ...
می خوایم درباره یک احساس متعالی صحبت کنیم یک احساسِ جالب که درونش پر از احوالاتِ متغیره،‌احساسی که آدمیزاد خلا اون رو میتونه هر زمان درون خودش احساس کنه تا زمانی که ندونه اون خلا با چه کسی و یا چه چیزی می تونه رفع بشه،‌به نظرم یکی از تکه انواع تکه هایی از روح انسان هست که از خودش جداست.

سلام وقت بخیر
من یه دختر ۲۳ ساله هستم. مشکلم اینه که من دوست دارم با یه فرد مذهبی ازدواج کنم و تا الآن هم هر خواستگاری که اومده واقعاً شرایط خیلی خوبی داشتن از لحاظ ظاهر و تحصیلات و سطح خانوادگی، حتی پولدار بودن.. اما اون معیار مذهبی بودن رو نداشتن و من همه رو رد کردم. 
بابت این موضوع خیلی مورد سرزنش دوستانم و اطرافیان هستم و مدام می شنوم که هر کسی رو تو قبر خودش میذارن، دین مسئله شخصیه و این طور چیزها.

سلام

نمی دونم از کجا شروع کنم 
بچه آخر خانواده م بودم ناخواسته بدنیا اومدم خواستن سقطم کنن ولی نکردن، کاش می‌کردن
دنیای جالبی برای من نبود، نیم عمرم تو سختی بیماری و تنهایی گذشت بدون حمایت کسی ازم، آدم بدی نبودم یعنی نتونستم بد بشم.
حالا هم تبدیل به بی تفاوت و بی احساس ترین شدم، خانواده م رو دوست ندارم،‌ازدواج هم نمی خوام بکنم،‌چون احساسم رو نابود کردن،‌ آزارم به کسی نرسید،‌قلب ساده م رو شکستن. 
الآنم جای خوابی دارم و خوراکی، و کاری که دارم براش زحمت می کشم،‌چه کار کنم احساسم خوب بشه و از رفتار دیگران عذاب نکشم کجا رو دارم برم 

این مطلب صرفاً به درد کسانی می خورد که اعتقادات مذهبی به دین اسلام دارند
یکی از چالش های زندگی مشترک مدیریت امور مالی هست.
هر خانواده ای اعم از یک زوج حالا دارای فرزند یا بدون فرزند هر ماه یک در آمد مشخص و یک میزان دارایی مشخص دارند.
اول از همه خیلی مهم هست که در راستای شفاف سازی مدیرهای خانواده زن و مرد میزان درآمد و دارایی خودشون رو مشخص کنند. (البته منظور آقا هست که وظیفه شرعی تامین نیازهای مالی رو داره؛ خانم‌ها اگر دوست داشتند می‌توانند شفاف بگن درآمد و دارایی خودشون رو و اگر نه نیازی نیست.) 
دوم اینکه باید این درآمد در خانواده مدیریت بشه. مدیریت سالم و مدنظر دین مدیریت مشورتی و گروهی زن و شوهر هست و هم فکری بدون رئیس بازی یکی از طرفین. برای مدیریت باید هزینه‌ها شامل قبوض و قسط و سرمایه گذاری برای آینده خودتون و بچه‌ها و... مشخص بشه. حتماً سرمایه گذاری در این برهه اقتصادی باید باشه. آقای محترم شما در برابر آینده همسرت و بچه هات و صد البته خودت مسئولی.

سلام وقت تون بخیر
من یه پسر ۱۸ ساله ام که سال آخر دبیرستان هستم از اول دبیرستان هدفم رو درس و کنکور قرار داده بودم و می‌خواستم در راستای علاقه‌ام وارد دانشگاه بشم و رشته مورد علاقم رو بخونم و همه چیز رو فقط در درس و دانشگاه می‌دیدم ولا غیر...
از اون سن تا به حالا اصلاً به کار کردن توی بیرون فکر نکرده بودم ولی حالا که رسیدم به سال آخر دبیرستان به فکرش افتادم شدید.
متاسفانه امتحانات ترم اول و دوم که حالا هم در حال برگزاری هستن رو به فجیع‌ترین حالت ممکن دارم شرکت می‌کنم جوری ک اصلاً امیدی به قبول شدن و اخذ دیپلم ندارم.