بسم الله الرحمن الرحیم
1) بعضی از خانواده ها هستند که ازدواج رو به شدت سهل و آسون می گیرند که ناشی از طرز تفکرشونه. منظورم ازدواج هایی هست که بیشتر در قدیم ها اتفاق می افتاد مثل این که خواستگاری می رفتن و عقد و عروسی بسیار ساده بود و بعد هم یکی از اتاق های خانواده ی پدر عروس یا پدر داماد رو به اون ها اختصاص می دادند. البته فکر نکنم الآن هم مثل قدیم ها چنین ازدواج هایی صورت بگیره مگر تک و توک.
2) بعضی از خانواده ها هم که اعتقاد دارند باید همه ی مقدمات ازدواج توسط عروس و داماد فراهم باشه و بعد اقدام بشه. مثلا داماد، خانه و ماشین داشته باشه و عروس هم جهیزیه ی کامل. حالا دیگه خیلی سادش کنیم میگن که داماد باید یک شغل ثابت با درآمد نسبتا خوب داشته باشه. خوب بچه های این ها هم یا کلا دین رو قبول ندارند یا در حدی به دین پایبند نیستند که نخوان تن به روابط دوستی و نامشروع بدن بلکه یک همدمی پیدا می کنن و تا ازدواج، از تنهایی در میان.
3) گروه سوم هم مثل گروه قبل هستند ولی با این تفاوت که بچه هاشون اون قدری به دین پایبند هستند که نخوان دنبال روابط نامشروع برن.
البته خیلی مفصل تر میشه تقسیم بندی رو انجام داد ولی با کمی اغماض میشه هر یک از خانواده ها رو در یکی از این سه دسته قرار داد. گروه اول که خوش به حال شون. گروه دوم هم خوش به حال شون. البته منظورم این نیست که کار درستی انجام میدن چون کار غیرشرعی یعنی نادرست امّا درباره ی چنین افرادی قضاوت نمی کنم، از کجا معلوم حجت براشون تمام شده؟ از کجا معلوم دین، درست به دست شون رسیده؟. امّا بحث روی گروه سوم هست که نیم کش وسط دارن زندگی می کنن که خودم هم یکی از چنین افرادی هستم.
گاهی اوقات به شش هفت سال گذشته فکر می کنم میگم واقعاً چرا این همه سختی و تنهایی؟ وقتی به جامعه نگاه می کنم و می بینم که این همه دختر و پسر مجرد از قسم سوم وجود دارند که دارن با تنهایی شون سپری می کنن، واقعاً ناراحت میشم. با خودم میگم چه اشکالی داره این دخترها و پسرهای مذهبی از اوائل دوران جوانی شون با هم باشن مثل دوست دختر و دوست پسر منتهی شرعی، یعنی خانواده ها کامل اطلاع داشته باشند و عقد دائمی هم خونده باشن ولی هر کی با خانواده ی خودش زندگی کنه.
البته اشکال پیش میاد که کدوم خانواده ای به خصوص خانواده های دختر تن به چنین ازدواجی میدن؟ قبول دارم خوب واقعاً کم هستن امّا برخی از پدر و مادرها پیدا میشن که بشه باهاشون صحبت کرد و قانع شون کرد. البته اگر قانع هم نشن، طبق نظر برخی مراجع که اصلا اذن پدر نیاز نیست. طبق نظر برخی مراجع هم احتیاطی هست ولی قید و بندی داره. مثلا مرجع تقلید خود من که اذن پدر رو احتیاط واجب می دونن، برای ازدواج دائم در رساله شون هست که اگر دختر باکره باشد ولی اجازه گرفتن از پدر یا جد پدری ممکن نباشد، یا حرجی باشد و دختر حاجت به شوهر کردن داشته باشد، اجازه ی پدر و جد پدری لازم نیست. حرج داشتن و حاجت دختر به شوهر کردن یعنی چی؟ حتما باید خدایی ناکرده بره زنا بده که مطمئن بشه که نیاز به شوهر داره؟
شاید بعضی ها بگن ممکنه آقا پسر بعد چند سال دختر خانم رو رها کنه و بره و دختر بشه دست دوم و بمونه رو دست پدر و مادرش.
خوب راه حل داره. اولا مگه تو ازدواج معمولی که آقا و خانم هر دو با هم زندگی می کنن این اتفاق نمی تونه رخ بده؟ دوما خیلی راحت دختر خانم می تونه شرط ضمن عقد بگذاره که تا هر مدتی که دلش خواست مثلا یک سال حتی دست آقاپسر بهش برخورد نکنه تا تو این مدت همدیگر رو بشناسن. حالا به نظرتون در این نوع آشنایی ها بیشتر با همدیگه آشنا میشن یا این که با چند جلسه خواستگاری؟ در ضمن خیلی راحت می تونن به غیر از خانواده های خودشون اطلاع ندن و مثلا دیدن بعد از یک ماه به درد هم نمی خورن، بدون دردسر جدا بشن.
مواردی رو دیدم که ازدواج معمولی انجام گرفته و در همون ماه های اول فهمیدن که به درد هم نمی خورن. مثلا یک مورد بوده که دختر خانم دیده خانواده ی شوهرش ماهواره دارن و خیلی باز هستن و طلاق گرفته. خوب اگر همین دو نفر بدون اطلاع هیچ کس جز خانواده هاشون ازدواج کرده بودن و بعد می دیدند به درد هم نمی خورن و طلاق می گرفتن، الآن من هم خبر نداشتم یعنی هیچ کس خبردار نمی شد. باز این خانواده ها تونستن کار درست رو انجام بدن امّا موردهایی هم بوده که از ترس آبروریزی که نگن فلانی دخترش یا پسرش طلاق گرفته، همدیگر رو تحمل کردن تا هفت هشت سال و الآن که بچه دارند می خوان طلاق بگیرن. خوب این بهتره یا این که یه مدتی بدون اطلاع عمومی و فقط با اطلاع خانواده هاشون با همدیگه رفت و آمد داشته باشند؟
سوما گیریم که دختر و پسر بعد از آشنایی کامل، با هم رابطه داشتند و به هر دلیلی خواستن از هم جدا بشن، حالا دختر شد دست دوم یعنی دیگه کسی اون رو نمی گیره؟؟ برای بعضی ها باکره بودن خیلی خیلی مهمه ولی برای بعضی ها نه. اون قدر آدم با طرز تفکرهای مختلفی پیدا میشه که آدم حیران می مونه. آخه چه اشکالی داره آدم بره با یک نفر که یک بار طلاق گرفته ازدواج کنه؟ مگر کار خلاف شرع انجام داده؟ این همه آدم روابط نامشروع دارن و بعد هم تموم میشه و یه زندگی جدید رو شروع می کنن، ککشون هم نمیگزه. حالا یک نفر که خدا راه حلال رو جلوی روش گذاشته چرا باید به خودش زجر بده؟
بعضی ها میگن خوب شاید خدا داره امتحانت می کنه؟ عزیز دلم خدا آدم رو با ترک حلال امتحان می کنه؟! از نظر من امتحان خدا یعنی انجام واجبات و ترک محرمات. کسی این دو تا رو رعایت کنه، سربلند از امتحان خدا بیرون اومده چرا بیاییم امتحان اضافی برای خودمون بتراشیم؟ مگه این کار، ترک واجب یا انجام محرمه؟
بعضی ها میگن اگه خواهر یا دختر خودت بخواد چنین کاری رو انجام بده تو راضی میشی؟ یک خط کشی هست به اسم حلال و حرام خداوند. وقتی آدم از محدوده ی این خط کش خارج نشه چرا باید توبیخ بشه؟ هر کسی حتی خواهر یا دختر مگه نیاز نداره و مگه می خواد کار حرامی رو انجام بده؟ چرا نباید راضی باشم وقتی خدا راضیه؟ نه تنها راضیم بلکه خودم هم هر کمکی از دستم بربیاد براش انجام میدم. چرا باید خواهر یا دختر منی که معتقدم باید به تکالیف دین عمل کرد عذاب بکشه در حالی که خدا راه حلال گذاشته و از اون طرف، دختر و خواهر کسی که تقیدی به دین نداره عشق و حال ببره اون هم از راه حروم؟ میگن مگه غیرت نداری؟ بابا مگه غیرت یعنی مخالفت با حلال خدا؟ غیرت یعنی این که اگه کسی خواست مزاحم ناموس آدم بشه، از ناموسش دفاع کنه حتی به قیمت این که در خون خودش غلت بزنه.
بعضی ها میگن اگه ازدواج اول منجر به طلاق شد و خواست به همسر آینده ش، قضیه ی ازدواجش رو بگه روش میشه؟ چرا روش نشه؟ مگه کار حرامی انجام داده؟ همسر قبول نمی کنه؟ خوب قبول نکنه، یه نفر دیگه. آن قدر آدم زیاده که طرز تفکرشون مثل خود ماست. یه مثال می زنم. یکی دو سال پیش یکی از دوستانم که دوست های غیرمذهبی زیادی داشت مطلبی رو به من گفت. این که در بین اون هایی که تقیدی به دین و مذهب ندارند و دوستی و روابط نامشروع رو ترجیح میدن، خیلی هاشون وقتی دختر به سن 25 و 26 می رسه و اگه بدونن که رابطه ی جنسی نداشته، باهاش قطع رابطه می کنن چون اون ها رو بیمار می بینن. خیلی عجیب بود برام. در مذهبی ها هم افراد بسیاری هستند که مشکلی با رابطه ی شرعی قبل از ازدواج فعلی ندارن.
بعضی ها میگن بعضی پسرها برای عیاشی به این قصد به آدم نزدیک میشن و ممکنه هزارجور بیماری و درد مرض داشته باشن. خوب خیلی ساده است. آدم می تونه به راحتی چند ماه شرط ضمن عقد بگذاره که شوهر حتی به آدم دست هم نزنه. با رفت و آمد و آزمایش ها، وضعیت طرف مقابل مشخص میشه. در ضمن میشه از همون اول، وکالت از طرف شوهر بگیره که حق طلاق داشته باشه و دختر خانم هر وقت دلش خواست، بتونه جدا بشه.
بعضی ها میگن که اگر مجردی بهتون فشار میاره و افسرده شدید، عیب نداره به خداوند توکل کنید افسردگی تون برطرف میشه. از طرفی اگه ازدواج کنید و طلاق بگیرید، افسردگی تون بدتر میشه. به خدا توکل کنید یعنی هیچ کاری نکنید؟ آیا با ترک حلال افسردگی برطرف میشه؟ ای کاش فقط ترک حلال بود ولی متأسفانه بیشتر مواقع ترک واجبه این کار. بعد چرا حتما پسره بگذاره و بره و آدم افسرده تر بشه. این فقط یک احتماله، احتمال دیگه هم اینه که پسره نگذاره بره و بمونه و به خوبی و خوشی با همدیگه زندگی کنن. چرا احتمال اول رو فقط ذکر می کنید. اتفاقا به نظر من احتمال دوم بیشتره چون ذات انسان تک پره و آن چه که باعث میشه تنوع طلب بشه، محرک های اضافی مثل پورن و دیگر چیزهاست.
اگه کسی در سن مناسب ازدواج کنه، خیلی احتمالش کمتره که بره دنبال این جور چیزها و بعد تنوع طلب بشه و بعد هم خانمش رو فراموش کنه. پسرهایی رو میشناسم که با دوست دخترشون ازدواج کردن و به خوبی و خوشی دارن زندگی شون رو می کنن. حالا فرض کنید یه پسری که به احکام دینی هم پایبنده و طلاق رو مغضوب ترین حلال خدا می دونه و شما هم مدت طولانی باهاش بودی و شناخت کامل پیدا کردی و اون رو مناسب دیدی، یعنی احتمال ادامه ی زندگیش خیلی کمتر از اون پسری هست که دوست دختر داشته؟ من نمی گم احتمال نداره ولی میگم نباید فقط نیمه ی خالی لیوان رو دید.
بعضی ها میگن مثلا تا سن سی سالگی صبر داشته باش. خوب از کجا این عدد رو در آوردید؟ برای چی انگیزه می دید که طرف ترک حلال و در بعض موارد ترک واجب کنه؟ بعضی ها میگن آدم بدون همسر که نمی میره پس بهتره صبر کنه. نه آدم نمی میره ولی بعضی ها اشکشون درمیاد. چرا خودمون رو آزار بدیم وقتی بدون ارتکاب گناه هم میشه از این سختی خلاصی پیدا کرد؟ چرا آدم ریاضت اضافی برای خودش بتراشه؟ بعضی ها میگن خدا آدم ها رو موقع سختی می سنجه. من هم میگم سختی فقط در انجام تمام واجبات و ترک تمام محرماته. انصافا یکی پیدا بشه تو این زمونه این رو رعایت کنه، خیلی سختی کشیده و خیلی هنر کرده. دیگه لازم نیست سختی اضافی برای خودمون درست کنیم.
می دونم بعضی ها با این که اعتقاد دارن اموری که گفتم حلاله و اصلا مخالف با احکام الهی نیست، با این حال هرگز با حرف هام موافق نیستن. البته نه این که با حکم خدا مخالف باشند بلکه میگن همین حلال خدا حس خوبی بهمون نمی ده. کاملا به این افراد احترام میگذارم چون حتی خودم هم چنین اعتقادی رو داشتم و به تدریج دیدگاهم عوض شد. یعنی واقعاً حسرت می خورم شش سال پیش که دانشگاه قبول شدم و از قم به تهران رفتم برای تحصیل، چرا این دیدگاه رو نداشتم. البته الآن هم سنم زیاد نیست ولی چون فارغ التحصیل شدم و برگشتم قم، دیگه مثل دانشگاه موقعیتش فراهم نمی شه ولی باز هم امید دارم که دختری با طرز فکر شبیه خودم پیدا کنم چون تا کسب و کار رونق بگیره بالاخره یه مدتی طول میکشه که شرایط ازدواج عادی فراهم بشه.
در ضمن بعضی از مسائل شرعی که ذکر کردم، بر مبنای نظرات مرجع خودم بود و لزوما همه ی مراجع بر اون اتفاق ندارند. اگر هم می بینید که جایی رو دارم خطا میرم و اشتباه کردم، از طریق همین سایت یا ایمیلم (mohi7511-ease$$$yahoo.com) بهم تذکر بدین چون خیلی خوشحال میشم که دیدگاه های اشتباهم اصلاح بشه. واضحه که به جای $$$ در آدرس ایمیلم باید @ قرار داده بشه. این طور نوشتم که ربات های ارسال هرزنامه نتونن این آدرس رو تشخیص بدن.
مرتبط با ازدواج خانم های مطلقه:
با چه استدلال هایی پدرم رو راضی به ازدواج با یه خانم مطلقه بکنم؟
یه خانم مطلقه چقدر شانس ازدواج مجدد دائم رو داره ؟
مزایا و معایب زندگی با خانوم مطلقه
یه دختر مطلقه باید سطح توقعاتش رو در ازدواج مجدد پایین بیاره ؟
کسی هست که با یک خانم مطلقه ازدواج کرده باشه ؟
چرا ازدواج پسران مجرد با زنان مطلقه رایج شده؟
بعد از ازدواج با یه خانم مطلقه چه چیزهایی ممکنه آزارم بده ؟
چون مطلقه هستم می خوام پسری رو که بهم توجه داره از خودم دور کنم
چرا عده ای از پسران مجرد با مطلقه ها ازدواج می کنند ؟
مطلقه ام، می ترسم خواستگارم بعد از ازدواج پشیمون بشه
دختری مطلقه ام، ولی کسانی که به من معرفی می شوند مجرد هستند
آیا موضوع مطلقه بودن خانم حتما باید به خانواده ی خواستگار گفته بشه؟
به خواستگارم گفتم دختر نیستم گذاشت رفت
دختری مطلقه ام، ولی کسانی که به من معرفی می شوند مجرد هستند
خواستگاری از دختری که در دوران عقد طلاق گرفته
ازدواج با مرد مطلقه:
فکرش رو هم نمیکردم یه خواستگار برام بیاد که سابقه طلاق داشته باشه
می خوام با مردی که قبلا ازدواج کرده ، ازدواج کنم
خواستگاری دارم که قبلا در دوران عقد جدا شده
ازدواج با مردی که در عقد جدا شده
خواستگاری دارم که قبلا در دوران عقد طلاق گرفته
← مسائل پسران جوان (۱۵۳۹ مطلب مشابه) ← مسائل دختران جوان (۲۳۵۳ مطلب مشابه) ← ازدواج و مسائل پسران حدود ۳۰ سال (۴۲ مطلب مشابه) ← مسائل دختران خانه دار (۲۳ مطلب مشابه) ← مسائل پسران دهه شصتی (۴۳ مطلب مشابه) ← مسائل دختران دهه شصتی (۴۸ مطلب مشابه)
- ۶۶۲۷ بازدید توسط ۵۳۷۸ نفر
- پنجشنبه ۲۳ بهمن ۹۹ - ۱۷:۲۹