خانواده برتر

مگه شما میخوای خواستگاری کنی ؟

اگه مرد بودی میگفتم چیزی که زیادشده زن مطلقه است

سلام دوست عزیز

شما نمیخوای با پسر ازدواج کنی چون سنت طوری هست که خواهان یک فرد با تجربه تَر میباشی

متوجه نمی شم چرا می خواید حتما قبلا ازدواج کرده باشه؟ 

ب نظرتون احترام میذارم

من چی بگم اخه!
ولی ظاهرش سادست عمقش فوق پیچیده

اینایی ک فرمودید خیلی سطحین! اولا پاکیه ادمارو فقط ی نفر میدونه و اون خداست! ظاهرو نمیشه قضاوت کرد!
این که میگید پاکه یا ن واقعا نمیشه گفت
ثانیا ی مشکلی وجود داره فردی ک پاش ب طلاق باز شده ی کم ریسکش زیاده شاید واقعا ادم خوبی بوده باشه زنش بد بوده ولی شایدم ...
ثالثا کسیکه همسرش فوت شده ممکنه عشقش ب شما مثل اون اولی نباشه اینکه میخواد ازدواج کنه مجبوره چون زندگیه تنهایی سخته همه مجبورن ازدواج کنن ولی ازدواج تا ازدواج داریم
یکم احتیاط کنید
رابعا ادمی ک تجربه داره همونطوری ک میتونه خوب باشه میتونه تلخ باشه استفاده از تجربه برای نفع شخصی

یکم دخترم ی حرفام فکر کن منم ی مردم ک اینو میگم بیشت دقت کن
و نکته اخر
همه ادما با ی نسخه پیچیده نمیشن! اینکه نظر من وکاربرا چی باشه مهم نیست مهم اینه اون اقا دقیقا  چجوری باشه
کیس بای کیس فرق میکنه باید میدانی بررسی بشه بله ممکنه پسری مجرد هم باشه همین مشکلاتو داشته باشه اینهک ب صرف این موضوع نمیشه

ی مسئله دیگه تا یادم نرفته
قطعا همسرشو دوس داشته رفته ازدواج حالا ب دلایلی طلاق
اومدیموچندسال بعد دوباره فیلش یاد هندستون کرد اون وقته  میگن خر بیار و باقالی بار کن
کافیه خانومشوببینه یا خانومش ی پیغام بده فلانی؟ پشیمونم من هنوز دوست دارم ب ایناهم فکر کن

ته کلام
در اوج احترام ب شما کاملا مخالفم
ب قول اقای نجفی
موفق باشید

اینکه در گذشته بنا به دلایلی موفق به ازدواج نشدید قبول و اینکه الان سطح توقعتون رو اوردید پایین و به موردای اینجوری هم راضی شدید بازم قبول، ولی متوجه دلیل اصرار داشتنتون به مرد زن مرده یا مطلقه رو نفهمیدم و اینکه دیگه تاکید دارید پسر نباشه؟ تو توضیحاتتون من دلیلی برای چنین اصراری ندیدم؟!

خانمها از کجا متوجه میشید، گرم مزاج هستید

منم تو سرمه دنبال زنی باشم که طلاق گرفته...در اینده!

اکثر مردها بعد از جدایی تمایل دارن دوباره با اولی ازدواج کنن مورد زیاد دیدم اهمیت هم نمیدن که زن دارن یا نه یعنی دو زنه میشن یا دومی طلاق میدن . مگر اینکه در طلاق خودشون همسر سابق دوست نداشتن که طلاق دادن وگرنه اگه اون دوست نداشته یا خیانت کرده بازم اهمیت نمیدن فقط کافیه خانم بگه من توبه کردم ...

عمیقا به این نکته دقت کنید:
یه سری مسائل ممکنه قبل از ازدواج به نظرمون پیش پا افتاده باشن ولی بعد از ازدواج میشن عقده
قبل از ازدواج چشم ها باز و کلیه حواس کاملا برقرار بعد از ازدواج اغماض و چشم پوشی

دلیل موجهی برای تصمیمتون ندیدم به نظر میاد احساسی باشه که این احساس بعد از ازدواج میتونه تغییر کنه بنابراین اگر کیسش پیش اومد و خواستی موافقت کنی همه جوانب رو بسنج
و با علم به موضوع واردش شو
اگر شخص خاصی مدنظرتونه واسطه ای که رازدار شما باشه بهترین گزینه است در غ اینصورت پیدا کردن همچین موردی از پسر مجرد کار بسی سخت تریه!

شاید چون شما فکر میکنین دیگه پسری با سن بالای 31یا32 نیست اگرم باشه مورد اطمینان نیست به این تصمیم رسیدین ودوست هم ندارین با کوچیکتر یا همسن ازدواج کنین البته حقم دارین

به نظرم دخترای زیر 30 سال نمیتونن اینجا جواب درستی بت بدن..
منم چون 29 ام کم کم دارم حس میکنم چی میگی کامنت نوشتم که بگم منم تو این فکر بودم.. مردی که همسرش فوت شده یا طلاق گرفته بهتر از پسر مجرد بالای 31 ساله.. پسرای مجرد 32-33 رو ادم میبینه حس بدی بش دست میده..منم مث خودت فکر میکنم..
به اونایی که میگن اینجوری طرف قبلا یکی و دوست داشته یا عشقش فوت شده باید بگم مهم نیسسسس... اگه اخلاقش خوب باشه.. اتفاقا من به یه خواستگارم که 35 ساله و مجرد بود وقتی بم گفت من تا حالا عاشق نشدم گفتم این چیز خوبی به نظرم نمیاد اصلا طبیعی به نظر نمیاد که ادم تا این سن عاشق نشده باشه..
کلا پسرای 32 به بالا که مجردن  باشون میحرفی یه جوری اند..
امیدوارم هرچی خیره برات پیش بیاد..

برو پیش مادرت بهش بگو
مامان عزیزم الهی قربونت برم
شما که در دوران دانشگاه خواستگارام رد کردی حالا یک شوهر برای من پیدا کن

خانم محترم تو سن 31سالگی اومدی تازه برای من تعیین تکلیف می کنی که من همچین شوهری میخوام
مگه سوپر مارکت
اون روزی که غیر عاقلانه خواستگاراتون رد می کردید باید فکر امروز می کردید
بعد دختر باید شوهرش از بین خواستگاراش انتخاب کنه نه اینکه بشینه برای خودش تعیین کنه چه شوهر من چطوری باشه

از اینا که بگذریم تازه اومدی میگی من میخوام با یک مرد بیوه ازدواج کنم

خداوکیلی این معیار بر چه اساسی برای خودت تعریف کردی
چه عقلانیتی پشتش؟

من هم به احتمال زیاد تا قبل از سی سالگی ازدواج نخواهم کرد . به خاطر اینکه برای ازدواج باید پس انداز و درآمد داشته باشی یعنی شاید تا بالای 35 سال مجرد باشم . شما می گید پسرهای مجرد حس بدی رو القا می کنند اونوقت دخترهای مجرد تا اون سن که بدتره فکر می کنم دخترها تا اون سن احتمالا به خاطر مجرد موندنشون افسردگی گرفته باشند .

 منکه نفهمیدم سوالت چیه؟

درسته خیلی از مردای مجرد با خانومایی که قبلا طلاق گرفتن ازدواج میکنن و بالعکس خانوما هم همینطور پس این مورد برا شمام پیدا میشه با مادرتون صحبت کنید و مادرتون هم با پدرتون مشورت کنه که یه تصمیمی بگیرن مطمئنا درک میکنن البته چرا نشه یه خانوم تو سن 31 سالگی ازدواج کنه اصلا نا امید نشین یکی از فامیلامون 30 سالشه تازه نامزد کرده شوهرشم خیلی دوسش داره کم کم هم میخوان باهم ازدواج کنین پس ناامید نشین

خب افسردگی گناه نیست به محض شوهر کردن افسردگیش میره خخخخ  شما منظور منو متوجه نشدید..
در ضمن بهتره زیر 30 شده دهه 80 ای همم بگیری ازدواج کن هرجور شده ولی نزار بالای 30 بری.. باور کن به چشم متهم نگات میکنن! خوشبخت باشید.

دوست عزیز. شاید مورد من خیلی به درخواست شما نزدیک باشه. من یه دختر ٣٢ ساله هستم که تا به حال با هیچ پسری در ارتباط نبودم. از لحاظ شغلی، تحصیلات، خانواده و ... در سطح بسیار خوبی هستم. تا زیر سی سالگی به هیچ عنوان حس نیازی برای ازدواج نداشتم و به تبع اون همه خواستگارامو رد میکردم.
از حدود دو سال پیش یواش یواش حس نیاز به همسر در من ایجاد شد( این توضیحم بدم که هیچوقت دختر سردی نبودم اما ازدواج جایی تو برنامه های زندگیم نداشت). این شد که در چند مورد شروع کردم به صحبت با خواستگارام. دقیقا مثل شما چندتا خواستگار داشتم که از خودم کوچکتر بودن. همین الان هم یه خواستگار دارم که خیلی هم اصرار میکنه و البته ٥ سال از من کوچکتره! و من نمیتونم به همسر کوچکتر از خودم تکیه کنم.
تقریبا یک ماه پیش بود که توی یک جلسه مشترک کاری آقایی رو دیدم که به نظرم کیس مناسبی اومد. از همه نظر مناسب بود؛ سن، ظاهر، تحصیلات، موقعیت شغلی، بسیار هم خوب صحبت میکرد. توی همون جلسه متوجه توجهش نسبت به خودم شدم. البته از قبل هم بصورت تلفنی با او در ارتباط کاری بودم. خلاصه خیلی اتفاقی شماره موبایل من به دست ایشون رسید و ٤ روز بعد از اون جلسه به من پیغام داد و این شد شروع صحبتهای ما.
قصدش ازدواج بود اما گفت که قبلا ازدواج کرده و کمتر از یکسال زندگی کرده و به دلیل ناسا گاری خانومش و دخالتهای خانواده خانومش خودش برای طلاق اقدام کرده و الان هم داره مهریه میده. من علیرغم مخالفت شدید خانوادم گفتم که ایرادی نداره و نباید یه ادم تا ابد تاوان اشتباهش رو پس بده و اینکه من بهش فرصت میدم.
خیلی با ایشون صحبت کردم وروز به روز علاقم بهش بیشتر میشد. خیلی ملایم و جذاب صحبت میکردو من همه حرفاش رو باور کرده بودم و داشتم آماده میشدم که به خاطر ایشون به جنگ خونوادم برم.
از آنجاییکه خدا با من یار بود از طریق فردی که کاملا ایشون رو میشناخت و مورد اعتماد من بود و نیز چن تا از همکارای این آقا متوجه شدم که این آقا فردی بسیار عصبی و پرخاشگره و کاملا توی محیط کارش به این ویژگی شناخته شده است. البته همکارش هم گفت که تو برخوردای اول از بیرون همه فکر میکنن که خیلی جنتلمنه اما بعدا خودش رو نشون میده. از همه بدتر اینکه علیرغم اینکه من مستقیما ازش در مورد داشتن بچه سوال کرده بودم و ایشون گفته بود نه، متوجه شدم که بچه هم داره.
این ینی دروغ خیلی بزرگ. ینی من اگه متوجه نمیشدم و وارد زندگی این آقا میشدم نابود شده بودم. تازه پشتوانه خانوادم رو هم از دست میدادم.
تقریبا ٢ روزه که با ایشون کات کردم و علیرغم اینکه الان به لحاظ روحی خیلی حساسم و همش گریه میکنم ولی باز هم خوشحالم که توی این چاه نیفتادم.
دوست عزیزم، همه این داستان رو برات تعریف کردم که بدونی من و تو و امثال ما که سابقه رابطه نداشتیم وقتی وارد رابطه با اینجور افراد میشیم ضرر میکنیم. گرفتار مشکلاتشون میشیم. اول خیلی ملایم باهات رفتار میکنن اما به مرور زمان خودشون رو نشون میدن.
بنابراین صبر کنو مطمئن باش که خدا خودش فرد مناسبت رو میرسونه. منم همین کار رو میکنم.
امیدوارم موفق باشی.