از وقتی یادمه بر خلاف تلاش های خیلی زیادی که کردم و مقاومت زیادی که در برابر مشکلات زندگیم داشتم ولی تقریبا به هیچ کدوم از چیزهایی که خواستم نرسیدم.
زندگی خیلی سختی داشتم ولی باز سعی کردم خم به ابرو نیارم و ادامه بدم، تقریبا به پیش دانشگاهی که رسیدم حس کردم افسردگی گرفتم و با ورودم به دانشگاه اونم رشته ای که بهش علاقه نداشتم (سه سال کنکور دادم ولی نشد رشته ای که میخوام قبول بشم)، افسردگیم خیلی زیاد شد، زندگیم اصلا تحت کنترلم نیست.
دلیل افسردگیم علت خاصی نداره یعنی بهتره بگم اینقدر دلیل داره که نمیدونم اصلا چی به چیه، حالا که به سن 22 رسیدم احساس میکنم واقعا دیگه نمیخوام زنده بمونم، به هر کسی که میمیره عمیقا حسودی میکنم، مثلا مادربزرگم در آستانه مرگه ولی براش خوشحالم، در حالی که همه دارند گریه میکنن.
میدونم خیلی عجیبه، میدونم حالم بده ولی باور کنید خودم کلی سعی کردم حالم رو خوب کنم، خیلی حتی بیشتر از اون چیزی که فکرش رو بکنید، ولی کاری از پیش نبردم حتی همون موقع کلی تلاش کردم پیش یه روانشناس یا روانپزشک برم ولی از لحاظ مالی برام ممکن نبود حتی حالا هم ممکن نیست.
من دختری بودم که همه ی دخترهای اطرافم،معلم هامون، مامان و بابام تحسینم میکردن، ولی حالا چی؟ واقعا خیلی خیلی خیلی دوست دارم نباشم، ولی انگار نمیشه، بارها خواستم خودکشی کنم ولی من یه دختر مذهبی بودم، حالا هم کمی هستم، نمیتونم، چی کار کنم؟، انگار تو برزخم، برزخ!
بیشتر بخوانید ...
کمکم کنید تا احساس بی ارزش بودن نکنم
دیگه نمیکشم، دیگه نمیخوام این زندگی رو ...
همه چیزمون رو الکی و برای هیچ باختیم
نمیدونم سرنوشتم چرا اینجوری شد ؟
سر طبیعی ترین مسائل زندگی جیگرم خونه
صبح تا شب توی خونه حسرت زندگی دوستانم رو می خورم
چرا منو کسی نمیخواد؟ ، این سوال شده عقده
تنها چیزی که تا آخر عمر با منه حسرته
دختر 28 ساله ای هستم که دیگه هیچ هدفی ندارم
مرتبط با احساس پوچی:
آیا حس پوچ گرایی بعد از چندین جلسه قابل درمانه ؟
از وقتی ترک تحصیل کردم زندگیم به پوچی میگذره
احساس پوچی داره دیوونه ام میکنه
احساس پوچی میکنم که چرا سمت رشته مورد علاقم نرفتم
← خودسازی در دختران (۵۳۷ مطلب مشابه) ← نیاز عاطفی دختران (۲۲ مطلب مشابه) ← درد دل های دختران (۱۱۸ مطلب مشابه)
- ۲۷۲۵ بازدید توسط ۱۸۴۰ نفر
- شنبه ۳۰ شهریور ۹۸ - ۱۲:۰۵