سلام
یک راست میرم سر اصل مطلب . فقط خواهش می کنم منو راهنمایی کنید.
پسری با سن بین 20 تا 25 هستم. پدرم بازنشسته یکی از ادارات دولتی هست. علی رغم اینکه از اول کودکی پدرم رو دوست داشتم و هواش رو داشتم، یکی دو سالی میشه که همش باهاش دعوا دارم. علت رو در ادامه میگم.
پدر من اهل فحاشی یا کتک اینا نیست. خشن هم نیست. منم همینطور. اما با رفتار هایی زننده اش همچون کله شقی، عدم مشورت در بیشتر امور خانه و خانواده و ... ، ساده لوحی، عدم توجه به صلاح خانواده و ... حرص من رو در میاره.
من کار می کنم و با زحمت مقداری پول و پس انداز جمع می کنم. اما در بعضی موارد مهم که بهش قرض میدم، تا خودم نگم پول منو پس نمیده و با تاخیر میده و روی قولش نمیده. منم روی پولم بسیار حساسم و در این مملکتی که آرزوهام رو با خودم به گور خواهم برد، پدرم هم به این مشکلات اقتصادی من دامن میزنه. همچنین هیچ پولی بهم نمیده و من تمااام هزینه های خودم رو خودم تامین میکنم به جز خوراک. هیچ پشتوانه مالی هم نداره که بخوام ارث ببرم یا روش حساب کنم.
پدرم طوریه که به این سن رسیده، اما حتی 500 هزار تومن هم پس انداز نداره. یعنی اگر خدایی نکرده مشکلی پیش بیاد و حیاتی باشه، معلوم نیست باید چیکار کنیم. البته من اولش هم گفتم که کارمند بازنشسته هست و خدارو شکر محتاج کسی هم نیستیم. اما واقعا بی فکره و اصلا به فکر آیندمون نیست. اصلا من به جهنم. به فکر آینده خانواده مون نیست. در این زمونه ای که باید خودتو محکم بچسبی و بتونی مقداری پس انداز کنی، اصلا به فکر منه بدبخت نیست. باشه اگه نداره باز یه حرفی. حتی از اون مقدار پولی که داره هم همتی نمی کنه که پس انداز کنه. نه به خاطر من، بلکه به خاطر خودش و خانواده اش .
در موارد حیاتی بسیاری اوقات بهش پول دادم و باز هم میدونم مجبور میشم که بدم. کاری رو میکنه و میدونه پولش بهش نمیرسه، اما به طور مخفیانه و توی برنامه هاش، روی منم حساب می کنه و با دوز کلک نامحسوس، هزینه رو میندازه عهده من.
امروز هم حسابی دعوام شد که چرا پول منو نمیده. یه دعوای خیلی بد. من ذاتا آدم بدی نیستم، ولی واقعا منو دیوونه میکنه. به جنون میرسونه منو . یعنی کسی منو در اون وضعیت ببینه میفهمه من یه قاتل زنجیره ای هستم.
حالا شاید بیشترتون بگین که آق والدین میشی و ... ولی محض اطلاع باید بگم که من واقعا دیگه اینا برام مهم نیست. یعنی چیزی برای از دست دادن ندارم و برای هر چیزی آماده ام. حتی مرگ. ولی چیزی که برای من مهمه عقلانیت، مروت و صداقته. تا الان هم به خاطر به کار ننداختن عقلش، مصیبت های زیادی رو بهمون چشونده. همه چیز که کتک زدن و فحاشی و بد اخلافی و ... نیست.
چی خاکی سرم بریزم؟
بیشتر بخوانید ...
مدتی هست که احساس میکنم کاملا از پدرم متنفرم
پدرم کلا هیچ ارزشی برا ما قائل نیست
شوخی های پدرم عین مته رو روانمه
علت بسیاری از بیماری های روحی من پدرمه
به خاطر اعتیاد پدرم هر جا رفتم خواستگاری، نه شنیدم
میخوام ازدواج کنم ولی پدرم خرج جهیزیه م رو نمیده
از پدرم که خرجی نمیده شکایت کردیم
دختری هستم که پدرم منو شیطان بزرگ میدونه
برای پدرم مهم نیست که من تو چه شرایط بحرانی قرار دارم
پدرم مگه پادشاهه که سفره براش پهن کنن و جمع کنن ؟
خواستگارام به خاطر پدرم منصرف میشن
دختر 16 ساله ای هستم که پدرم حالش ازم بهم میخوره
من فقط آرامش میخوام، چیزی که تو خونه ی پدرم ندارم
دخترانی که پدرشون معتاد هستند چه حسی نسبت به اونا دارن ؟
حالم از رفتارای مضخرف پدرم بهم میخوره
الان که از مادرم بدم میاد راحت ترم
دیگه تحمل زندگی با پدر و مادرم رو ندارم
← مسائل پسران جوان (۱۵۳۹ مطلب مشابه) ← درد دل های دختران و پسران (۲۰۹ مطلب مشابه) ← روابط با پدر (۲۶ مطلب مشابه) ← جهت اطلاع پدران و مادران (۱۵۸ مطلب مشابه)
- ۱۴۰۰۷ بازدید توسط ۹۶۴۹ نفر
- چهارشنبه ۱۰ مرداد ۹۷ - ۱۸:۱۱